دفاع از ارزش ها

سلام

شنبه برای خرید کتاب رفته بودم انقلاب. تو مسیر بازگشت از کنار هر پارک و میدان و فضای سبزی که می گذشتم با صحنه هایی چون این یا این که یادواره ای برای جنگ هشت ساله ایران بود مواجه می شدم. همین طور که کنجکاوانه از کنارشون می گذشتم داشتم فکر می کردم دقیق چند ساله که از جنگ می گذره؟! دقیق سن برادر من! برادر من در آخرین سال جنگ به دنیا اومد! به اندازه عمر یک جوان بالغ از جنگ می گذره... بعد فکر کردم برای درست کردن چنین یادبودهایی و برگزاری چنین برنامه هایی چه قدر هزینه و امکانات و نیروی انسانی صرف شده؟

فکر کردم چه قدر از این هزینه ها و نیروها می شد صرف کم کردن دغدغه های فکری امثال برادر من بشه؟ جوان هایی همسن برادر من که نسل بعد از جنگ هستند. که الان دغدغه کار و زندگی و ترس از آینده ای بی ثبات دارند؟ بچه هایی که تفریحات سالمشون به گشت زدن تو خیابون ها و دور هم جمع شدن ها در یک رستوران خلاصه شده؟ نسلی که تفریحاتشون داره محدود و محدودتر میشه و در کنارش پوچ تر و بی ارزش تر! که آب بازی کردن براشون ضد ارزش شده! یک خندیدن براشون جرمه! که دیگه فیلـ.تر شدن و پار.ازیت داشتن و محدود شدن و تفکیک شدن براشون عادی شده و فکرشون شده دور زدن این محدودیت ها! که به یک بی انگیزگی رسیدن! به یک عادت!

من برای همه کسانی که به جنگ رفتند احترام قائلم. تک تک اون جوان ها و نوجوان هایی که گه گاه وقتی سر مزارشون حاضر میشم سنشون موقع شهادت به زور به 22 سال می رسیده. برای کسانی که به ایران استقلال دادند.

ولی حقیقت اینه که اون ها برای چی جنگیدند؟ برای حفظ چیزی که اسمش ایرانه و ایران شامل چیه؟ شامل زمین، کوه، دریا، دشت، کویر، جنگل، شهر و ... که در یک مرز گربه مانند محصور شده ولی همه این ها بدون افرادی که ساکنش هستند، بدون مردمی که ایرانی نامیده میشند اعتباری نداره. و الان برای بهتر شدن همین ایرانی که این همه هزینه مالی و جانی براش پرداخته شد ما چی کار می کنیم؟ برای نشاط و ارزندگی و بالندگیش؟

چسبیدن بیش از حد به گذشته ها، حالا چه می خواهد از انقلاب به بعد باشه و چه کوروش و داریوش کبیر ما را از حال و آینده غافل می کنه. بها دادن و پز دادن با چیزی که بودیم و الان نیستیم چه فایده ای داره؟

حقیقت اینه دنیا دائم در حال تحوله. جوان امروز دیگه با جوان دهه های 50 و 60 فرق داره. نیازهاش، آرمان هاش، خواسته هاش، دغدغه هاش و ... و کشوری پیشرفت می کنه، کشوری می تونه ادعای رفاه، تامین سلامت جسم و روان، پیشرفت و تعالی را بکنه که این نیازها را بشناسه و بر اساس اون جلو بره...

هر چیز تعادلش خیلی خوبه. حتی اگه یاد کردن از ارزش ها باشه! وقتی این قدر در یاد کردن از ارزش های گذشته غرق بشیم ارزش ها و سرمایه های امروزمون را از دست می دهیم.

 

پیوست 1: حس می کنم خیلی خوب نتونستم منظورم را برسونم! شاید به خاطر یکی از اون دغدغه هایی باشه که تو پست ازش اسم بردم!!! فیلـ.ترینگ!

پیوست 2: چند روز پیش داشتم چند پست از آرشیوم را می خوندم! دیدم هر پستی کم کمش 40-50 تا نظر داشت! یادش بخیر! چه شور و شوقی داشت دنیای وبلاگستان! بحث و تبادل نظر! چه قدر ذوق داشتم که افکاری که مثل سیل به ذهنم هجوم می آورد و منسجم کنم و به نوشته تبدیل کنم ولی الان... الان این قدر استقبال کم شده! این قدر محیط وبلاگستان سوت و کور شده که خیلی از افکار من هیچ وقت به مرحله نوشتار تبدیل نمی رسند و در همون حد فکر در بایگانی ذهنم مسکوت می مونند...

 

نظرات 40 + ارسال نظر
برنا سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 08:27 http://Www.newday2014.blogfa.com

سلام
حالم به هم میخورد از این وضعیت....
ممنون که اینقدر خوب هستید

ممنون. شما لطف دارید

نیره سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 09:25

کلا به تنها چیزی که اهمیت نمیدن خواسته های مردمه. فقط میخوان بگن ممنون باشید که این رزمنده ها رفتن و کشته شدن. خوب ممنونیم. بعدش چی؟

من بعید می دونم به خود رزمنده ها هم بها بدهند!

Rima سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 10:23

باهاتون موافقم
هر چیزی که زیاد شه دافعه ایجاد میکنه

بله! متاسفانه!

میترا سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 12:03

سلام.من از خوانندگان خاموش شما هستم .لطفا افکارتون رو بنویسید ماها میخونیمشون.

ممنون عزیزم. اگه روشن باشید بیشتر به من انگیزه میدید

admin سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 12:46 http://aaddminn.blogfa.com

ولی چیزی که در عمل مطرح میشه چیز دیگه ای به جز ایرانه
هرچند اسم ایران هم در اخر عنوان میشه

گفته میشه که با لبیک گفتن به فرمان امام شهدا و دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی به جنگ رفتند و ذره ای از خاک ایران رو به دشمن ندادن

و زنده نگه داشتن یادشهدا اجر و ثوابش کمتر از شهادت نیس
باید نسل جدید با اون فضاها و ادمهاش اشنا بشن و اجازه ندیم فرهنگ منحط غرب جای اون فرهنگ زیبا رو بگیره

اینا چیزایی که به خورد ما داده شده

امیدوارم دیگه شاهد سواستفاده از اسامی و افراد نباشیم.

فاطمه سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 13:07

خیلی قشنگ منظرتون رسوندین من هم با شما موافقم.اینقدر در گذشته غرقیم که حال وآینده رو نمی بینم.
واقعا جوانهای امروزی هیچ امیدی به آینده وهیچ دلخوشی ندارند.

متاسفانه

صنم سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 13:56

سلام
به نظرم پیوست اول درسته!
به نظر من احترام به کسانی که یه وقتی با انگیزه جنگیدن کار بیهوده ای نیس
یه جور تشکره که لازمه
اما چگونگی انجامش خب یه بحث دیگس . . .

بله! بحث هم درباره چگونگی انجامشه نه لزومش

عطیه سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 14:05 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir/

مشکل اینجاست که فقط عادت داریم شعار بدیم... شعار میدیم که میخوایم ارزش های هشت سال دفاع مقدس رو زنده نگه داریم. بعد گوشه گوشه ی این شهر پره از جانبازها و خانواده های شهدایی که زیرسایه بی توجهی مسئولین, فقدان شهیدشون کلی باعث پس رفت و درجا زدنشون شده...
البته کاری به اون بخشی ندارم که از قِبَلِ رانت خانواده شهید و جانباز و آزاده, چه بخور بخورایی که نکردند!

بله متاسفانه! خیلی هاشون هم مورد تبعیض و ناحقی هستند و شرایط بدی دارند.

omid1977 سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 15:13

سلام بانو
وقت بخیر
در همه دنیا و اصلا همه افراد برای حوادث و اتفاقات مهم از تولد تا زادروزهای مختلف برنامه و یادبود میگیرند
حتی جنگهای جهانی هم یادبود دارن و فجایع جنگی و ...
پس نفس یادبو و یاداوری اون اتفاق و تجلیل از قهرمانان و حتی گمنامان مهمه و جهانی
اما نه اینکه به قول شما ادمها در گذشته بمونند
یا از اون تجربه و حادثه و واقعه درس نگیرند و ...

خلاصه اینکه به جرم بی نمازی بعضیا نباید مسجدها رو بست!!!

مگه من گفتم اصلا یاد نکنید جناب امیدخان؟! دقت کرده باشید گفتم هر چیزی تعادلش خوبه! یعنی درسته که افراطش نادرسته ولی نبودش هم صحیح نیست.

هدیه سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 15:51

اگر این یاد کردن ارزش ها واقعا با انگیزه یاد کردن ارزش ها بود میشد ازش گذشت اما واقعیت اینه که اینها همه حربه اس. دت اویز و حربه ای برای بقا! امیدوارم حرفم واضح باشه!
راستی الان شور و شوق ها رفته سمت اینستاگرام و وایبر و ... برای همین وبلاگ ها سوت و کوره

متاسفانه

نمی دونم چرا تب هر چیزی ما را می گیره

محمود سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 16:13

سلام اگه خود شما خواهر یا فرزند شهید بودید چطور ى دوست داشتید که از اونها تجلیل بشه ؟چه توقعی از مردم داشتید ؟

تو پست بعدی جواب دادم

ماهی سیاه کوچولو سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 16:31 http://1nicegirl8.blogsky.com/

لایک به همون چیزایی که میخاستین بگین ولی بخاطر فیلترینگ نگفتین...
پیوست 1:
منکه منظورتون رو گرفتم...
پیوست 2:
یکیش همین لاکی جون خانوم خودمون
2 دو تا کتاب ماورایی خوند از دست رفت...
در ضمن الان این استدلال شما مثه این استادا هستش ک کلاس به حد نصاب نمیرسه و میگن تشکیل نمیشه برین جلسه بعد بیاین
آخه ما ک اومدیم لواشکیم؟ما یه چیزی تو مایه های سنگ پای یه ناحیه یی از ایرانیم ک از رو نمیریم(دقیقن نقل قول بود از استاد برنامه سازی)

لاکی اینترنت نداره.
نگفتم نمیرم که! انگیزه را آدم از دست میده!

هلیا سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 20:33

سلام
خب درست میگی!
ماها خیلییی وقتا انگیزه هامونو میون راه گم میکنیم خیالمون هم نیست! مثل دعوا کردنمون!!! گاهی آدما دعوا میکنن چون دعواشون شده!! بحث میکنن چون اون یکی هم داره بحث میکنه،کم بیارن مردم چی میگن؟ زندگی زناشویی رو ادامه میدن چون ازدواج کردن- پیرو موضوع طلاق عاطفی هم-! درس میخونیم چون نخونیم چیکار کنیم؟ پیله کردن به ظواهر ارزش ها هم مثل همینه... گم کردن هدف!

خیلی زیبا گفتی هلیا جان

مهرپرور سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 22:19 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
خانوم اردیبهشتی برادرت همسن منه
مرسی که از دغدغه ها و وضع و روز ما نوشتی
متاسفانه نه ارزش به کار اون رفته ها گذاشته میشه با این کارا، نه روزگار ما اصلاح...از نظر اینها تعادل هم اون چیزیه که متاسفانه این افراد فکر میکنند، نه افکار عمومی یا متخصصا!

خیلی برای پیوست دومت متاسف ترم، از وقتی وبلاگستان سوت و کور شده غصه فکر وبلاگ تو رو میخورم
ولی تو بنویس رو ذهن یک نفرم تاثیر بذاری و نظر یک نفر هم روی تو اثر بگذاره، خودش ارزش داره

چه خوب! چه حیف که تهرانی! وگرنه عروس خودمون می شدی از بس که دوستت می دارم! الان حس خواهرشووریم گل کرده حسابی! شبیه این مامان بزرگ ها شدم که از هر فرصتی برای وصل دادن جوون ها استفاده می کنند!

اماسیس سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 22:41

سلام

می دونید هم با پستتون موافقم و هم مخالف ، البته نه خود پست ها ، نه بر خورد 2 گانه که میشه ، نمیشه خیلی چیزها رو تو محیطی مثل وبلاگ گفت ، و گرنه درک خیلی از مسائل خیلی سخته ،

مثلا" خودم شاهد بودم عموم اونموقع که ترکش تو گردنش بود و شب ها از شدت درد خوابش نمی برد و بعدش که عمل کرد و بهتر شد و رفتش برای کمیسیون دکتره وقتی شرح پرونده رو خوند و یه معاینه کرد

خیلی شیک برگشت گفت تو که سالمی و مشکلی نداری !!!

حالا نه اون ، خیلی ها امروزه بر می گردن میگن اصلا" چرا رفتین جنگ یا عذر میخوام یکی از همین وب نویس ها چند وقت قبل بود که یه مطلبی نوشته بود در همین خصوص که خیلی اون پست برای من زور اومد ولی اینجا میگم ، امیدوارم به کسی بر نخوره

صرفا" نظر شخصی خودمه ، جنگ ما جنگ تحمیلی بود که خیلی ها رفتن و شهید دادیم ، پشت خیلی از پروژه ها و عملیات های موفق جنگ ، افراد و جوون های گلی بودن که پر پر شدن

موفقیت بچه ها تو بعضی از عملیات ها کارشناس جنگی رو مبهوت خودشون کردن و اینا ، همه درست ولی خیلی از چیزهای جنگ رو بهمون نگفتن

اگه اینجا بگم شاید شما نه ولی بعضی ها منو توهم زده بدونن و اونم مقامات شهدایی هست که واقعا" کرامت داشتن و نمونه شهید پلارک که تو بهشت زهرا مدفونه

ولی حق با شماست ، اونها رفتن که امروز ما امنیت داشته باشیم ولی مدیریت نداشتن باعث شده که بودجه هایی الکی خرج شه و مشکلانی که امروز هست و گریبانگیر مون شده بیاد تو چشم ،


کاش ، کاش ، کاش بعضی ها با اسم جنگ و جبهه و جهاد ، بازی نمی کردن ،

اما واقعا" اگه این برنامه ها ( عکس هایی که گذاشتین ) نبود ، شاید یکروز میرسید که کسی باور نمی کرد تو این مملکت جنگی رخ داده

افریط و تفریط آفت هر کاریه ولو تو ایران

تو پست بعدی توضیح دادم! هر چیزی در حد تعادل خوبه حتی یادواره های جنگی. نه زیادش درسته و نه نفی کاملش

بولوت چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 00:12 http://maryamak.blogfa.com/

برای ایران رفتن جنگیدن؟
پس چرا همه شون تو مصاحبه و وصیت نامه هاشون از اسلام و انقلاب و امام و حفظ اسلام و انقلاب و مبارزه با کفر حرف زدن؟ حفظ ایران دفاع از وطن جایی نداشته بین حرفاشون؟
چرا الان شاکین از وضعیت حجاب و امثالهم و میگن ما رفتیم جنگیدیم که وضعیت حجاب بشه این؟
جنگ ایران عراق یه جنگ مذهبی بود برای کسایی که رفتن اون موقع جنگیدن! جنگیدن برای وطن رو شاید درصد خیلی کمی داشتن. اون درصد خیلی کم هم بیشترشون اقلیت های مذهبی بودن که رفتن جنگ.
میدونم در نهایت جنگ برای حفظ وطن بود. ولی موضوع اینه که هدف و دیدگاه اصلی اونایی که رفتن برای جنگ این نبود. اسلام و حفظ اسلام بود هدفشون.

حتی اگه هدفشون هم اون بود در نهایت به نفع ایران بود! ولی اگه چنین هدفی داشتند هم با برخوردها و برنامه ها نادرست نه تنها به هدفشون نرسیدند که به بیراهه کشیده شد! الان قشری از جوانان از دین زده شده اند

آبی دریا چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 08:37 http://http://ghadaghan1.mihanblog.com/

سلام خانم اردیبهشتی عزیز.
منم باهاتون موافقم .کاش میتونستیم بنیادی تر فکر کنیم وعمل کنیم ،نه فقط به ظواهر برسیم .متاسفانه در خیلی موارد همین عملکرد رو داریم.
مشکل بی رونقی وبلاگستانم هم به همین وایبر و لاین واین چیزا برمیگرده .
من وبلاگهای معدودی رو میخونم،و شما از بهترین وبلاگهایی هستین که از خوندنش لذت میبرم و واقعن بهم کمک میکنه .
مارو از نوشته ای ارزشمندتون محروم نکنید.
ممنون.

متاسفانه!

آتی چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 10:33

والا این کارها ضد تبلیغه به نظرم. ما تو مدرسه دختر شهید داشتیم همه یه جوری بهش نگاه میکردن. یا الان اگه کسی خونواده شهید یا جانباز باشه سریع به فکر سهمیه کنکور و خدمات اضافی که میگیرن میفتیم ولی واقعا این جور نیست. متاسفانه خیلی بیشتر از این که برای رزمنده ها کاری انجام بدن حرفش رو زدن و این بقیه جامعه رو بدبین کرده. وقتی یه نفر جوونیش رو فدای کشور کرده حیفه ازش اینطوری بهره بردای میکنن.

دقیقا! قسمتی از این برنامه ها باعث بدبینی میشه

باران پاییزی چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 10:55 http://baranpaiezi.blogsky.com

دیروز همشهری تیتر زده بود (در مورد همسران خانواده های شیمیایی) "این جانبازان درصد ندارند، درد دارند." حرف بزرگی بود. آدمهایی رو می شناسم که نیاز ندارند به خدماتشون اما خوب قاطی زد و بندند با اسم همین شهدا و جانبازان...
ما اگر 8 سال جنگ رو نبودیم اما ترکشش به ما بدجور اصابت کرد

نمیشه گفت فقط کسانی که صف اول جبهه بودند جنگیدند. جنگ همه مردم ایران را درگیر کرد. زندگی همه تحت تاثیر قرار گرفت. یکی کمتر یکی بیشتر. یکی مثبت یکی منفی.

نفیسه چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 11:23

من خواننده خاموش هستم با این پستتون کاملا موافقم

khonekashonemozhe چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 12:10

مهدی حمیدی شیرازی

به مغرب ، سینه مالان قرص خورشید
نهان می گشت پشت کوهساران
فرو پاشید گردی زعفران رنگ
به روی نیزه ها و نیزه داران
زهر سو بر سواری غلت می خورد
تن سنگین اسبی تیر خورده
به زیر باره می نالید ازدرد
سوار زخمدار نیم مرده
زسم اسب می چرخید برخاک
به سان گوی خون آلود ، سرها
ز برق تیغ می افتاد دردشت
پیاپی دستها دور ازسپرها
میان گردهای تیره چون میغ
زبانهای سنانها برق می زد
لب شمشیرهای زندگی سوز
سران را بوسه ها بر فرق می زد
نهان می گشت روی روشن روز
به زیر دامن شب درسیاهی
درآن تاریک شب می گشت پنهان
فروغ خرگه خوارزمشاهی
دل خوارزمشه یک لمحه لرزید
که دید آن آفتاب بخت ، خفته
ز دست ترکتازیهای ایام
به آبسکون شهی بی تخت ، خفته
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد
سپیده دم جهان درخون نشیند
به آتشهای ترک و خون تازیک
ز رود سند تا جیحون نشیند
به خوناب شفق دردامن شام
به خون آلوده ایران کهن دید
درآن دریای خون ، درقرص خورشید
غروب آفتاب خویشتن دید
به پشت پرده شب دید پنهان
زنی چون آفتاب عالم افروز
اسیر دست غولان گشته فردا
چو مهر آید برون از پرده ی روز
به چشمش ماده آهویی گذر کرد
اسیر و خسته و افتان و خیزان
پریشان حال ، آهو بچه ای چند
سوی مادردوان وز وی گریزان
چه اندیشید آن دم ، کس ندانست
که مژگانش به خون دیده تر شد
چو آتش درسپاه دشمن افتاد
ز آتش هم کمی سوزنده تر شد
زبان نیزه اش در یاد خوارزم
زبان آتشی در دشمن انداخت
خم تیغش به یاد ابروی دوست
به هر جنبش سری بر دامن انداخت
چو لختی درسپاه دشمنان ریخت
از آن شمشیر سوزان ، آتش تیز
خروش از لشکر انبوه برخاست
که از این آتش سوزنده پرهیز
درآن باران تیر و برق پولاد
میان شام رستاخیز می گشت
درآن دریای خون دردشت تاریک
به دنبال سر چنگیز می گشت
بدان شمشیر تیز عافیت سوز
در آن انبوه ، کار مرگ می کرد
ولی چندان که برگ از شاخه می ریخت
دو چندان می شکفت و برگ می کرد
سر انجام آن دو بازوی هنرمند
زکشتن خسته شد وز کار واماند
چو آگه شد که دشمن خیمه اش جست
پشیمان شد که لختی ناروا ماند
عنان باد پای خسته پیچید
چو برق و باد ، زی خرگاه آمد
دوید از خیمه خورشیدی به صحرا
که گفتندش سواران: شاه آمد
2
میان موج می رقصید درآب
به رقص مرگ ، اخترهای انبوه
به رود سند می غلتید برهم
ز امواج گران کوه از پی کوه
خروشان ، ژرف ، بی پهنا ، کف آلود
دل شب می درید و پیش می رفت
از این سد روان در دیده شاه
ز هر موجی هزاران نیش می رفت
نهاده دست بر گیسوی آن سرو
بر این دریای غم نظاره می کرد
بدو می گفت: اگر زنجیر بودی
ترا شمشیرم امشب پاره می کرد
گرت سنگین دلی ، ای نرم دل آب !
رسید آنجا که بر من راه بندی
بترس آخر ز نفرینهای ایام
که ره بر این زن چون ماه بندی !
ز رخسارش فرو می ریخت اشکی
بنای زندگی بر آب می دید
در آن سیمابگون امواج لرزان
خیال تازه ای درخواب می دید
اگر امشب زنان و کودکان را
ز بیم نام بد درآب ریزم
چو فردا جنگ بر کامم نگردید
توانم کز ره دریا گریزم
به یاری خواهم از آن سوی دریا
سوارانی زره پوش و کمانگیر
دمار از جان این غولان کشم سخت
بسوزم خانمانهاشان به شمشیر
شبی آمد که می باید فدا کرد
به راه مملکت فرزند و زن را
به پیش دشمنان استاد و جنگید
رهاند از بند اهریمن وطن را
دراین اندیشه ها می سوخت چون شمع
که گرد آلود پیدا شد سواری
به پیش پادشه افتاد بر خاک
شهنشه گفت : آمد ؟ گفت آری
پس آنگه کودکان را یک به یک خواست
نگاهی خشم آگین در هوا کرد
به آب دیده اول دادشان غسل
سپس در دامن دریا رها کرد !
بگیر ای موج سنگین کف آلود
ز هم وا کن دهان خشم ، وا کن
بخور ای اژدهای زندگی خوار
دوا کن درد بی درمان ، دوا کن !
زنان چون کودکان در آب دیدند
چو موی خویشتن درتاب رفتند
وز آن درد گران ،پی گفته شاه
چو ماهی دردهان آب رفتند
شهنشه لمحه ای بر آبها دید
شکنج گیسوان تاب داده
چه کرد از آن سپس ، تاریخ داند
به دنبال گل بر آب داده !
شبی را تا شبی با لشکری خرد
زتن ها سر ، ز سرها خود افکند
چو لشکر گرد بر گردش گرفتند
چو کشتی بادپا در رود افکند !
چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار
از آن دریای بی پایاب ، آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که گر فرزند باید ، باید این سان !
3
بلی ، آنان که از این پیش بودند
چنین بستند راه ترک و تازی
از آن این داستان گفتم که امروز
بدانی قدر و بر هیچش نبازی
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار ست ، آن سرها که رفته !
زمستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته !

ببخشید که نظرم طولانیه و سرتون دردآورد.فقط خواستم بگم:
کاش بجای این بظاهر ارزشها و اهمیتها بجنگ کمی هم معنی واقعی جنگ معنی واقعی دفاع از حق و معنی واقعی وطن پرستی رو به بچه هامون آموزش میدادن تا بچه هامون بین زمین و هوا معلق نباشن.

این شعر را خیلی دوست داشتم و دارم.

emasis چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 15:47 http://emasis.blogsky.com/

میگم جدیدا" سرتون شلوغ شده ها!اصن دقت کردین بهش؟

آره! سرم شلوغه! شما هم دقت کردید؟!

برای تو چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 16:19 http://www.dearlover.blogfa.com

سلام خانوم اردیبهشتی
موضوع قبلی که انتخاب کردید موضوع مهمی بود و درد جامعه چرا خودتون نظرتون رو ندادید حتی کوچکترین گفتمانی هم در موردش نکردید و یا یکسری راهکار برای جلوگیری از این اتفاق

و اما این پستتون هم خیلی حرف داشت می دونید همیشه افراط باعث دلسردی میشه همیشه باید حرمت این عزیزان و شهدای فداکار رو نگه داشت اما این هم فرهنگ سازی درست می خواد

عزیزم به همون دلیل پیوست! بازخورد نداشت! ولی چشم در فرصت های آینده می نویسم.

zahra چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 16:42 http://alivzahra.blogfa.com

سلام خانمی اکثرا مطالبتون رو می خونم و معمولا به دلیل حجم بالای کارهام خاموشم اما این بار خواستم اگه اجازه بدین نظرمو بگم
ببینید این قضیه ته تهش مگه چقدر هزینه داره اکثر این کارها توسط خود جوونا انجام میشه و اصلا دولت دخالتی نداره عشق خود جووناست مخصوصا قشر دانشجو اونم اکثرشون بسیجی ها .
و این مطلب اصلا ربطی به اینده جوونای الان نداره .
بریم ببینیم کجای این فیل.ترینگا بد بوده .
نه اینکه جوونای ما خیلی جنبه دارن ؟
خیلی از جوونا 80درصدشون نمی توونن در محیط منزل فیلتر شکن داشته باشن و این عالیه .
خیلی جاها هم تضاد داریم ها.
مثلا در محیط معمول جامعه هرروز موضوعات وحشتناکی می بینیم از وضع حجاب که این خودش با خیلی موضوعات تناقض داره .
یا همین انقلاب ساپورت حتی در حد تبلیغش هم متاسفانه مشکل ساز شده .
واقعا میگم جوونا دارن چوب بی تدبیری دولت مردا رو می خورن چه رسانه ای و چه اقتصادی و اجتماعی .
وگرنه این یادمان ها خیلی ها رو از اون راه های کذایی برگردونده و من خودم شاهد 2 موردشون بودم .

جوابتون را زهرا جان در پست جدید دادم
ولی نمی دونم این آمار 80 درصدی را از کجا اوردی؟

zahra چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 16:47 http://alivzahra.blogfa.com

در روزگاری زندگی میکنیم کـه:

هَرزگی “مـُـــــد” اســت !

بی آبرویــی “کلاس” اســـت !

مَســـــتی و دود “تَفـــریــح” اســـت !

رابطه با نامحرم “روشــن فکــری” اســت !

گــُـرگ بــودن رَمـــز “مُوفقیت” اســـت !

بی فرهنگی “فرهنگ” است !

پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه “رشد ونبوغ” است !

مینو پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 00:25 http://milad321.blogfa.com

سلاخانم اردیبهشتی عزیز۰من الان واقعا گیجم که چی اهمیت داره۰اگه ایرا مهمه که چرا دریاچه هاش داره خشک میشه و جنگل هاش داره میسوزه۰باور کنید که تا روزهای آخر اشتغالم فکر میکردم هر مدیر سازمانی برای تعالی اسلام تلاش میکنه چون منتخب این نظامه۰حالا که میبینم بعد از پایان دوره ریاست کاشف به عمل میاد که صد جور خطا کرده از خودم میپرسم پس چطوری انتخاب شده ? با این خطا ها میخواسته به مملکت و دین خدمت کنه۰?

متاسفانه همیشه در کنار پدیده های عظیم اجتماعی مثل جنگ و انقلاب یک عده سواستفاده گر بودند که هم کار بزرگی نکردند و هم افراد کلیدی و اصلی را به حاشیه بردند و هم در کنار این پدیده های عظیم سواستفاده ها کردند. چه انقلاب فرانسه و چه جنگ ایران

maryam پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 09:46

سلام دوست مهربون من!
واقعیت اینه که خیلی چیزا عوض شده انگار اونم با چه سرعتی!
فضاهای مجازی با فرمت مینیمال همه رو تنبل کرده. وایبر و واتزآپ و لاین و .... دیگه جایی برای وبلاگها نمیزاره متاسفانه ولی بهرحال این هم بخشی از واقعیت انکارناپذیر دنیای مدرنه...
راستی دلمون تنگ شده ها !!!!!

ما هم به همچنین مریم بانو! شما حضورت کمرنگه! چه در عرصه وبلاگ چه وایبر و چه دنیای واقعی!

آفرین پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 13:08

دانشجو! بسیجی؟

باران پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 14:22

کاش به جای این همه هزینه های بیخود و تبلیغات الکی، به خود شهرهای جنوبی میرسیدن. اگه کسی رفته باشه به جنوب، به خرمشهر و آبادان، ... میبینه که این مردمی که بیشترین هزینه مالی و جانی رو برای جنگ دادن و الان بعد از گذشت این همه سال هنوز چه وضعیت اسفناکی دارن!! تازه این ها شهرهای نفت خیزی هستند که سرمایه زیادی ازش درمیاد ولی مردمشون با چه وضعیتی دارن زندگی میکنن واقعا تاسف باره.. ما ها فقط بلدیم شعار بدیم و با کوچکترین انتقادی رگ گردنمون بیرون بزنه ولی عملا کسی کاری نمی کنه ... چرا ماها اینجوری شدیم واقعا

دقیقا! عید دو سال پیش ما رفتیم خرمشهر و آبادان و دقیقا این همون موضوعی بود که به چشم من اومد و نوشتم! مردمی که روی نفت نشسته اند هنوز گاز طبیعی و لوله کشی ندارند! هنوز آثار خرابی از جنگ هست! بعد این همه سال! مخصوصا تو خرمشهر! از این ها دیگه جنگ زده تر آیا هست؟!

مهرپرور پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 15:03 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
متاسفانه افرادی مثل همکار آقای اردیبهشتی و اونایی که جنگ رفته و نرفته صاحب کلی امکانات شدن از قبل شعارهای مثلا ارزشی باعث میشن توانایی اونهایی که واقعا زحمت کشیدن هم زیرسوال بره و مردم با بدبینی بهشون نگاه کنن...
باورت نمیشه چند نفر تاحالا بخاطر چادری که من سر میکنم به روم آوردن که به حکومت وصلید که دانشگاه تهران قبول میشی دیگه حالا ببین چند نفرشونم پشت سرم گفتن در حالی که خانواده ما یه کارمند دولتی عادی هم نداره چه برسه به وصلترررر و از قبل انقلا.بم هیچ تغییری نکردیم!! حداقل اونایی که چندین ساله آدمو میشناسن باخودشون نمیگن این از اول بچگیشم زودتر از بقیه زبون باز کرد یا نمره های مدرسه اش همیشه خوب بود اونم تو مدرسه هایی که نمره بدش 18 بود و مسابقه ای نبود که رتبه نیاره...26 سال که یکسره یه بچه رانت نمیگیره!!!

درسته این حرفا به آدم زور میاره ولی خود من گاهی بهشون حق میدم چون اونقدر زیاد دیدن از این نمونه ها که حق دارن بدبین بشن!

بهرحال حیف که منم از ور دل مامانم تکون نمیخورم وگرنه چه خواهرشوهری بهتر از خانوم اردیبهشتی

درکت می کنم مهرپرور جان! بله! منم متاسفانه در جامعه برخورد افراد با کسانی که محجبه بودند را دیدم و دیدم با چه الفاظی باهاشون برخورد کردند که جای تاسف داره این قضاوت های ظاهری و البته جای تامل!

از بس مامان خوبند از کنارشون دوست نداری تکون بخوری

omid1977 پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 16:01

چرا ما هر کامنتی میزاریم شما فکر میکنید اعتراضی یه و باید جواب بدید؟!

یعنی مثلن نمیشه ما محض دل خودمون کامنت بزاریم که در ته و عمقش هم قضاوتی نباشه
بعد شما هم قضاوت نکنید؟!
نه یعنی میشه؟!

والا قضاوت که کار شماست! اونم از نوع سریع و عجولانه! خوب قضاوت نکنید تا قضاوت نشید!

omid1977 پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 16:15

سلام

من با این پست جدیدترتون مخالفم!!
نه اینکه بخوام از سهمیه ها و اون خانم حمایت کنم و موافق باشم
البته که خود ما هم نمیدونیم سهمیه چی هست و ایا خوردنی یه اصلا؟ یا مثلن کوپنه که همش باید صف واستیم!!!!
بگذریم
اولا در مورد پ.ن 1) شغل ادم هرچقدر خطرناک هم باشه با سربازی (بالاخص داوطلبانه) فرق میکنه. و قیاس شما اصلا درست نیست. سربازی که ماهها و سالها دور از خانواده است کجا و این مشاغل که حداقل سود مادی در همون زمان هم دارند قابل قیاس نیستند.
یاد قسمتی از فیلم "اپانس شیشه ای" افتادم جایی که بسیجی نیازمند عمل میگه قبل جنگ سر زمین بودم با تراکتور. بعد جنگ سر همون زمین بودم بدون تراکتور
در مورد پ.ن دو هم عرض شود که پیرو برخی کامنتها و پست اولتون، اینکه بعضیا دارن نون اون روزها رو میخورن یا با این بهانه در حال پر کردن جیبشون هستند دلیل نمیشه که با اصل وجودی این روزها و گرامیداشتتش مخالف باشیم.

احتمالا بعضیا در اطرافشون کسی رو داشتند که اون ایام جبهه بوده بد نیست بپرسید بر خانواده شون چی گذشته؟ نگید اون موقع به خانواده شون فلان و بهمان میرسید که هیچی نبوده!! نهایت لطف و محبت اطرافیان و خانواده ها بوده!!
الان چند روز پدر و مادر یا همسر و نون اور خانواده بره ماموریت چقدر برای خانواده سخته؟ شما فکر کنید اون زمان که این امکانات و وسایل ارتباطی نبوده چی میگذشته بر خانواده بالاخص که امکان نیومدن هم بوده!!
شاید از دید خیلیها -وحتی خود من- این سهمیه و شرایط منصفانه نباشه اما باز هم فکر میکنم در شرایطی لازمه
و صد البته افراد زیادی رو میشناسم که مثل اون شخص شمالی که شما و پست اخیرتون گفتید.

من شخصا علیرغم همه این مسائل
بعضی سهمیه ها و امکانات رو بالاخص برای اون افرادی که اون زمان بی ادعا رفتند که ما الان انقدر ادعا داشته باشیم، لازم میدونم و حتی کم.
صد البته که از کسانی که به نام اونها به اب و نون حسابی رسیدن هم متنفرم بالاخص که باعث شدن این وضعیت و اینهمه ریا و بدنامی شدن!!

آقا امید مطمئنید شما پست من را درست خوندید؟! مثلا همون پیوست دو را؟! من کی گفتم کاملا و کلا مخالفم؟!
شما از کجا می دونید ما کسی را تو جنگ نداشتیم؟ عموی من دوره سربازیش را در دوران جنگ گذروند و من با وجود کودکی شاهد نگرانی های مادربزرگم بودم! مخصوصا که نورچشمیش هم بود

من نمیگم سهمیه نباشه! ولی چه قدر باشه؟ شاید چند درصد در رتبه، در امتحان، در مراحل استخدامی و ... ولی نه این که یکی از زابل بلند بشه بیاد تهران!!!! اینه که کسانی که حقشون ضایع شده احساس اجحاف و بدبینی می کنند.

آبی دریا پنج‌شنبه 10 مهر 1393 ساعت 17:22 http://http://ghadaghan1.mihanblog.com/

از محیطبانها گفتین.
شوهر دختر خاله من 9 سال پیش توسط شکارچیان قاچاقی کشته شد،اما مسئولان حتی نمیخواستن شهید اعلام بشه .
تکلیف همسراون با دوتا بچه چیه که شوهرش بخاطر شغلش جونشو داده؟؟

بله! مسلمه این افراد هم باید از حقوق و مزایایی بهره مند بشند. شغل هر کسی بازی با جونش نیست!

پری.سا جمعه 11 مهر 1393 ساعت 06:05 http://inmymirror.blogfa.com

خانوم اردیبهشتی عزیز! کمی بی انصافی در کامنتهای این پست ( نه خود پست) و پست بعدیتون می بینم.

اینکه کسانی که شهید شدند به چه دلیل شهید شدند مجروح شدند یا جانباز شدند. هدفشون از جبهه رفتن چی بود؟ داوطلبی رفتند یا خودشون خواستند؟ به خاطر ایران رفتند یا به خاطر دین؟ تعصب شیعه و سنی داشتند یا .... هیچ کدام باعث نمی شه که تعلق گرفتن امتیازات بسیار سطح پایین به خانواده هاشون رو زیر سوال ببریم. تعجب می کنم که در مملکتی که کافیه فرم ثبت نام فوق لیسانس رو بگیری تا هنوز امتحان نداده مطمئن باشی که قبول شدی. در مملکتی که بچه هایی با ضعیف ترین بهره هوشی به راحتی وارد دانشگاه می شن و لقب دکتر و مهندس دنبال خودشون می کشند ( حداقل به عنوان کسی با سابقه تدریس در بهترین دانشگاههای آزاد می تونم این حرف رو با قاطعیت بزنم و البته دانشگاههای دولتی هم دست کمی ندارند چون ظرفیتها بالا رفته و قاعدتا شایستگی معنای قبل رو نداره) چطوره که استفاده از سهمیه رو می کنیم تو چشم کسانی که عزیزترینشون رو از دست دادند؟؟؟ چطوره که با خودمون فکر کنیم آیا هزار مدرک فوق لیسانس و دکترا و ال و بل جایگزین یک لبخند یا اغوش پدر می شه؟؟؟ آیا هزار سهمیه فلان و بهمان جایگزین یک ساعت تحمل حمله عصبی یک پدر موجی می شه؟ آیا جایگزین یک ساعت دیدن درد پدری یا برادری می شه که داره زیر دستگاه نفس می کشه و مواد شیمیایی ریه اش رو از بین برده اند؟

از کی تا بحال اینقدر خودخواه و بی رحم شده ایم؟ در همین وبلاگستان اگه زنی همسرش فوت کنه یا طلاق بگیره با اختیار خودش با خواست خودش دورش جمع می شیم کمکش می کنیم از قوانین بد می گیم و ... حالا یه دانشگاه رفتن و لیسانس گرفتن می ارزه به بیوه شدن زنان جوانی که همسرشون رو چند ماه بعد از ازدواج از دست دادند؟؟؟ اونم مدرک تحصیلی که دیگه تو ایران هر شاخه درختی رو تکون بدی می ریزه پایین. اگه واقعا مدرک تحصیلی تو ایران ارزشمند بود باز می شد حق داد.


مسلمه که نمونه هایی وجود دارند که سو استفاده کردند اما مگه در همه زمینه های مملکت ما وجود نداره؟؟؟ چرا پامون رو گذاشتیم روی گلوی کسانی که عزیزشون رو از دست دادند؟ کسانی که هر روز شاهد جون دادن عزیزان مجروحشون هستند؟ چرا اینقدر تبلیغ منفی؟؟؟

خودم دوستی دارم که فرزند شهیده از طریق سهمیه یکی از بهترین دانشگاههای ایران درس خونده تو کار خودش یه متخصص تمام عیاره و به نظر من نوش جونش اگه سهمیه ای هم بهش تعلق گرفته. من کجا هستم وقتی اون بعض بی پدریش رو توی متکاش می شکونه ؟ من کجا هستم وقتی اون داره درد بی تکیه گاهی می کشه؟؟ من؟ من سرم رو بالا می گیرم و می گم ایران با عراق فرق داره ایران مردانی داره که به واسطه حضور اونها هرگز امریکا نمی تونه فکر کنه که به ایران حمله کنه . از کجا معلوم اگه پدرش زنده بود و اونهمه طوفان عاطفی و خلا و ... رو تحمل نمی کرد خودش به راحتی همون دانشگاه قبول نمی شد؟

من با همه وجودم می گم نوش جونش دختر همسایه امون اگه بهش امتیاز داده باشند که سر کار بره که کی می تونه شاهد باشه پدر موجیش بعد از ده سال که هفته ای یه بار شیشه می شکوند و زد و خورد راه می انداخت بالاخره خودش رو از بالکن پرت کرد و کشت؟ آره! اون دختر هم می تونه غر بزنه که چرا دولت نمیاد امکانات ویژه واسه پدر من بذاره؟ چرا واسه ما خونه ویلایی فلان و بهمان در نظر نمی گیره که خطر زندگی کمتر باشه یا همسایه های آپارتمانیمون شاکی نباشند و ... . اما همون دختر الان داره فعالانه برای کمک روحی و روانی به فرزندان جانبازان مغزی تلاش می کنه.

شاید بد نباشه کمی قدرشناس باشیم. چه جوریه که تا کوچکترین فشاری به خودمون میاد فریادمون بلند می شه اما در مورد دیگران اصلا مهم نیست.

من هم از سو استفاده ها ناراضی هستم من هم از نمایش جنگ فقط واسه تحریک احساسات ناراضی هستم اما من دارم تو کشوری زندگی می کنم که یک روز در سال به یاد سربازانی که صد سال پیش رفتند یه کشور دیگه جنگیدند تعطیل می شه ( اگه ما باشیم می گیم به جهنم! می خواستند نرند یه کشور دیگه بجنگند! یا می گیم سرباز بودند مجبور بودند هدفشون دفاع از مرزهای کشورمون نبوده و ... ).

بد نیست اگه انقدر که غر می زنیم اوضاع مملکت خرابه ببینیم خودمون چی کار می کنیم؟ کدوم یک از وبلاگ نویسهای پرخواننده اومدند یه برنامه گذاشتند که به مناسبت هفته جنگ یا هر چی بیاین هماهنگ کنیم بریم یکی از آسایشگاههای جانبازان و بهشون سر بزنیم؟ کدوممون با احترام از دوستانمون که عزیزانشون رو تو جنگ از دست دادند یاد کردیم؟ چی کار کردیم که خیلی ها فرزند شهید بودنشون رو مخفی می کنند؟

جنگ بخشی از تاریخ ماست چه بخواهیم چه نخواهیم. خیلی هامون هم از جنگ آسیب دیدیم هیچ کدوممون هم جنگ رو دوست نداریم. اما اگه خیلی دلمون واسه ایران می سوزه فقط غر زدن و توهین به کسانی که بهای سنگین واسه استقلال کشورمون دادند راهش نیست. می تونیم به گذشته ها احترام بذاریم تجلیلشون کنیم و نگاه به آینده داشته باشیم. نمی شه که همش بشینیم دولت کاری کنه نمی شه که همش غر بزنیم.

فقط برای عزیزانی که سهمیه فرزندان شهید خیلی واسشون سنگینه اینو بگم که پدری که زمان جنگ شهید شده اگه زنده بود الان مثل ۹۰٪ خانواده های ایرانی رشد اقتصادی داشت و بچه هاش خیلی راحت داشتند توی دانشگاه آزاد فلان و بهمان فوق لیسانس و دکترا می گرفتند و نیازی به منت و توهین ما هم نبود. کمی انصاف هم خوب چیزیه. همین الان اگه صدای انفجار یه بمب بیاد چند نفرمون از ترس سکته می کنیم؟ یه کم قدر شناس باشیم یه کم احترام بذاریم به کسانی که جونشون که عزیزترین دارایی است رو دستشون گرفتند.

مشکلات مملکت ما تقصیر بازمانده های شهدا و جانبازان نیست. سو استفاده هم همه جا وجود داره. چرا اصل کاری ها رو رها کردیم به فرعها فشار میاریم؟ واقعا اونهایی که سو استفاده می کنند چند درصدشون خانواده های شهیدان و جانبازان هستند؟ اختلاسهای انچنانی آقا زاده ها و خانم زاده ها رو رها کردیم به یه سری امتیاز بی ارزش به خانواده های شهدا گیر دادیم؟ مگه نمی خواهیم لحن طلبکارانه نباشه؟ مگه نمی خواهیم سو استفاده از جنگ واسه تحریک احساسات عمومی نباشه؟ پس یا علی! خودمون پا شیم بریم دیدن جانبازان بریم دیدن فلان دوستمون که پدرش شهید شده بریم دیدن فلان خانومی که سالهاست بیوه شده و هم مرد خونه است هم زن خونه . بهشون بگیم که برای عزیزانشون احترام قائلیم. بهشون بگیم که من با مانتوی قرمز و رژ قرمز و هر تیپ دیگری ممنون عزیزانشون هستم که به هر دلیلی رفتند و جنگیدند و ما الان امنیت داریم. اینجوری شاید اون دیوارها هم بشکنه. شاید اگه تو اونها هم کسانی هستند که فکر می کنند خون عزیزانشون هدر رفته متوجه بشند که اون مرز خودی و غیر خودی وجود نداره. ( مسلما دارم به صورت جنرال می گم و همیشه ادمهایی در هر دو طرف هستند که متعصب هستند و هیچ چیز رو نمی پذیرند). بیایید راه حل بدیم. بیایید خلاقیت به خرج بدیم و اوضاع رو کمی بهتر کنیم. دولت که کاری نمی کنه ما چی؟

اون همکار آقای اردیبهشتی یه دزده . کسی که مدرک ساخته که ایثارگره . حالا چون امثال ایشون دزد هستند باید همه رو زیر سوال ببریم؟

چرا نمی گیم بهتره نظارت بیشتری صورت بگیره بهتره قوانین دقیق تر باشند و اصلاح بشوند برای سهمیه ها و .... . چرا تیشه برمی داریم می زنیم به ریشه احترام و امتیازی که تو همه کشورها به بازماندگان کشته شدگان جنگی می دهند؟

به جای انتقاد نگاه کنیم ببینیم سهم خودمون چیه در بهبود؟ اگه به دولته که این روال و تحریک احساسات و اینا همیشه خواهد بود اما ما چی؟ ما نمی تونیم کاری کنیم؟

یادم رفت بگم که تنها وبلاگ نویسی که از مجموعه اونهایی که وبلاگشون رو می خونم حرفی از جنگ زد و ادای احترام به همه آسیب دیدگان جنگ مهربانو بود. که مسلما مهربانو نه سهمیه ای هست و نه متعصب دیندار و ... .پس می شه رابطه ها رو درست کرد.

پریسای عزیز! پیداست خیلی حرف برای گفتن داشتی و از دوستان ناراحت شدی که با وجود این که نمی تونی برای بلاگ اسکای کامنت بگذاری چنین کامنت بلند بالایی نوشتی!

داستان من همون داستان هر کسی از ظن خود شد یار منه!
صحبت من مسئولین و نحوه خرج کردن و برگزاری برنامه هاشون بود ولی در این بین از چیزی که صحبت نشد همین بود! روی صحبت من اصلا با خود خانواده شهدا و ... نبوده و نیست.
دیگه بیشتر از این نمی تونم منظورم را باز کنم!

emasis جمعه 11 مهر 1393 ساعت 11:28 http://emasis.blogsky.com/

ببینید خانم اردیبهشتی ، اونایی که رفتن جنگ برا سهمیه و اینا که نرفتن که ، هر لحظه ممکن بود گلوله توپ و تفنگ بخورن و الفاتحه ، درد اینه ، جنگ ندیده ها و بعضی دیده های سالم به یه جاهایی میرسن که آدم مخش سوت میکشه

نمی دونم اون درجه بندی ای که آدما برا شهادت در نظر گرفتن تو بنیاد شهید ، خدا هم برا شهید هاش در نظر گرفته یا نه ؟

+بهر حال امیدوارم انتظار نداشته باشید من با محوریت همه پست هاتون هم محور باشم!

نه قرار نیست! ولی همون جوری که من تو بعدا نوشت گفتم منظور پست من اصلا شهدا و خانواده هاشون نیست.

درجه بندی های خدا بعید می دونم این جوری باشه.

نیره جمعه 11 مهر 1393 ساعت 18:03

والا تا جایی که میدونم این سهیمه ها شامل همسر نمیشه. خیلی عجیبه این مورد.

چرا نمیشه؟! میشه عزیزم!

هدیه شنبه 12 مهر 1393 ساعت 00:36

خانم اردیبهشتی عزیز یه چیزی رو فکر کردم شاید لازم باشه بگم. ما هم در اقواممون کسی رو داشتیم که سهمیه ایثارگران داشته و من از شرایطش باخبرم. این سهمیه اصلا اینجوری نیست که کسی رو که یه جای دور افتاده قبول شده بیاره تهران یا مثلا کسی به خاطر این سهمیه بدون کنکور دکترا بره. سهمیه ای ها هم باید کنکور بدن و تنها مزیتی که دارن اینه که مثلا رتبشون میشه 2000 اما می تونن رشته ای رو قبول بشن که رتبه 1000 قبول میشه. و بعد از قبولی هم نمی تونن رشته و دانشگاه رو عوض کنند مثل سهمیه ای که برای اساتید هست! این خانم از راه ها ی دیگری حتما استفاده کردن. به شنیده هاتون برای قضاوت یک قشر اکتفا نکنین

هدیه عزیز من ذکر کردم که سن این خانم و همسرش به سهمیه ایثارگران نمی خوره ولی حقیقت اینه که ایشون که نیومده بگه من از این سهمیه استفاده کردم. ایشون تمایل داشته همه فکر کنند خودش تونسته به این موفقیت ها دست پیدا کردند ولی بقیه که نسبت به این اتفاق کنجکاو و مشکوک بودند سوابقی که ثبت شده را مورد بررسی قرار دادند و این موضوع درز پیدا کرد. و من هم نگفتم ایشون شامل این مورد بودند. منظور من دیدگاهی بود که سایرین نسبت به این ناحقی ها با چنین پوششی رخ میده.

shadmane شنبه 12 مهر 1393 ساعت 08:52 http://shademane1.persianblog.ir/

یه سری واقعیتها منفک از نگاه شاهد و ناظر هست، مثلا جوشیدن اب، یه سری واقعیتها ممزوج با شیوه ادراک و احساس ماست، مثل مفاهیم،
در مفاهیمی مثل جنگ یا دفاع، هویتی پالایش میشه، اگه سکه نابی باشه هویت جدید، بعید نیست که درکنارش بازار دوز و کلک و تقلب و غش رواج پیدا کنه.
قبول یه عده حتی اگه یه اقلیتی باشند برای ارزشهایی فداکاری کردن
قبول که بعد از اون دوره یه سری واژه ها دستمالی شد و مایه نون خوری
قبول که وقتی ما درگیر تبعیض و یا فشار بشویم ممکنه یه واکنشهای اولیه نشون بدیم
اما ادمهای فرهیخته سهم بیشتری به اندیشه و نقد میدهند و کمتر تحت احساس انی قرار میگرن و میتوانن مرزها را تفکیک کنند و بصیرت دارن تا همه رو به چوب نرونند
جامعه ای که بنظر میرسه همچنان در معرض خطر تهاجم هست، نیاز داره که المانها، فاکتورهایی که هویت و وحدت رو ارتقا میبخشه بیشتر بکار ببره، بماند که متولیان فرهنگ زبان فرهنگ رو نمیشناسن برای همین هرچیز باارزشی دستشون تبدیل به ضد ارزش میشه

بله! درست میگید! روی سخن من هم با همون متولیان بود!

مهرپرور شنبه 12 مهر 1393 ساعت 10:53 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
خانوم اردیبهشتی با پست چالشی ما رو سر ذوق آوردی هی کامنت بذاریم.
من فکر میکنم همین که تو وقتی راجع به این موضوع نوشتی خیلی ها سر درد دلشون باز شده و تبعیضها رو ناعادلانه میدونن معنیش اینه که این خرج و مخارج و سیا.ستها مؤثر نبوده. درنگاه جوونهای ما بدبینی ایجاد کرده به جای احترام..حالا چه مدافعین این خانواده ها خوششون بیاد یا بدشون بیاد. تاثیر اون چیزهایی که ما از بچگیمون دیدیم این بوده!!
البته اگر منطقی نگاه کنیم بله این خانواده هایی که عزیزشون رو از دست دادن حق به گردن ما دارند و نیازمند حمایت هستند و قطعا به قول پریسای عزیز سهمیه دانشگاه، جای پدر و مادر سالم رو پر نمیکنه. اما چیزی که ما باهاش مواجهیم اینه که این سیا.ستهایی که اجرا شده دردی از مشکلات واقعی این خانواده ها دوا نکرده. مثلا همون خونه ویلایی که خطرو برای جانباز کم کنه یک نیاز ضروری است. تامین مخارج درمان، پرستار، فضاها و یا تورهایی برای گردش فرزندان کوچک این افراد که پدری ندارند که پارک ببرتشون...
میدونید برای اینکه این مشکلاتی که ما داریم تو همه زمینه ها از خانواده شهدا گرفته تا کارخونه های ماشین سازی و کل اقتصادمون حل بشه باید بگذاریم رقابت وجود داشته باشه تا کسی دچار اجحاف نشه، کارامدی و پویایی کشور هم از دست نره. مثلا خود من 90 درصد افرادی رو که دیدم پزشکی قبول شدن یا سهمیه هیئت علمی داشتن یا ایثارگران! خب اینا قطعا استعداد یا تلاش کمتری نسبت به دیگرانی که خودشون قبول میشن دارن، چون چه بسا افراد شامل این سهمیه ها که خودشون قبول میشن و هیچ جا هم ابراز نمیکنن. خب بعد 20 سال پزشکای ما میشن افرادی که نمیشه به تشخیصشون اعتماد کرد و این یعنی ما دچار فقدان نیروی متخصص میشیم. مثلا در این زمینه بهتر بود اجازه میدادن همه در یک رقابت برابر شرکت کنند، بعدا اگر فرزندان شهدا دانشگاه آزاد و پردیس خودگردان قبول میشدن با کمال میل به جای باباهاشون، دولت شهریه شون رو میپرداخت و اگر رتبه یک کنکور میشدن به عنوان جایزه بهشون سالانه هزینه ای داده میشد. اینطوری اینا جای یک نفر دیگه رو نمیگرفتن و رفاه مادی و آرامش و احترام داشتن. اما الان متاسفانه نه این عزیزان رفاه و احترام دارن و نه مردم عادی آرامش، به زورم نمیشه آدم به خودش بگه من باید برای اینا احترام قلبی داشته باشم. احترام چیزیه که باید شکل بگیره و اگر نهادی میخواد این رو شکل بده باید روشهای مناسب برای جامعه رو پیدا کنه که نتیجه معکوس نده که حتی یک عده هم فکر کنن اگه اینا نمیرفتن جنگ شاید الان این مشکلات رو نداشتیم، مثل مقایسه هایی که مردم قبل و بعد ا.نقلا.ب رو میکنن...

با اینکه ما هم وظیفه انسانی داریم برای کسانی که از عمر و آرامش خانوادشون گذشتند کاری بکنیم هم موافقم. امیدوارم همین بحثها باعث بشه به فکر بیفتیم کاری بکنیم

بسیار زیبا گفتی مهرپرور جان همیشه رسایی و سادگی بیانت را که چیزهایی را که من نمی تونم بگم را به زیبایی بیان می کنی را می ستایم

چی گفتم!

ندا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 17:08

فکر نکنم سهمیه اونقدرها هم زیاد باشه که کسی امتحان نداده دکترا قبول بشه اونم نه با سهمیه خودش همسرش!! من کسانی رو دیدم خودشون رزمنده اند دکترا دادن ولی راحت تر از بقیه قبول شدن چه برسه به همسرشون.شما احتمال زیاد اشتباه می کنین.

راستش منبع بسیار موثق است. من هم گفتم سن و سال این خانم و همسرش به ایثارگری و این صوبتا نمی خوره ولی این یک پوشش شده برای کسانی که می خواهند پارتی بازی کنند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد