یک بحث منطقی در مسیر بازگشت با پسرک

سلام

این چند روز تعطیلات ما هم مثل خیلی ها سفر بودیم. البته باز مهمان شهر مادری. به خاطر شلوغی راه ها تصمیم گرفتیم شنبه صبح زود راه بیفتیم. مسیر خلوت بود و هوای نسبتا سرد با آفتاب درخشان و آسمون آبی که به ندرت در شهر قابل رویته ترکیب دل انگیزی را ایجاد کرده بودند.

نزدیکی های قم بود که یک دفعه شال من از سرم افتاد و پسرک گفت وای مامان حجابت!!!

این آغاز یک گفتگوی طولانی بود بین من و پسرک که تا تهران به درازا کشید. در مورد حجاب، این که چرا بعضی ها حجاب دارند و بعضی ها نه! این که آیا این قانونه یا نه؟ این که چرا در بعضی کشورهای اسلامی حجاب الزامه در بعضی نیست! درباره اجبار و اختیار و ...

هر جا هم که مادر مثلا پایبند به اصولش به بیراهه می رفت پسرک خیلی جدی می گفت من الان دارم درباره حجاب صحبت می کنم، بگذار این موضوع را تموم کنیم و ببندیمش بعد میریم سراغ بحث های دیگه!

خلاصه در انتهای گفتگوی یک ساعته اش بحث را بست و نتیجه گیری هم کرد!

بعد از یک وقفه چند دقیقه ای گفت من نمی دونم چرا مردها همه جذب زن های خیلی خوشگل میشند و برای ازدواج دنبال زن خوشگل هستند؟

گفتم همه شون؟

گفت نه! بعضی ها دنبال خوشگلی هستند و بعضی ها دنبال مهربونی!

گفتم به نظرت کدوم بهتره؟

گفت هر دو خوبند ولی به نظرم مهربونی بهتره!

گفتم منم همین نظر را دارم چون مهربونی می مونه ولی خوشگلی وقتی پیر بشی از بین میره.

بعد اضافه کردم که به هر صورت آدم وقتی ازدواج می کنه باید از قیافه فرد مقابلش خوشش بیاد و دوستش داشته باشه و براش جذابیت داشته باشه. مثلا مثل بابا که برای من جذابیت داشت. (این جا بود که آقای اردیبهشتی به خاطر یک نگاه عاشقانه طولانی داشت می زد به باجه عوارضی!) و همین طور من براش جذاب بودم در حالی که هر دوی ما آدم های خیلی خوشگلی نیستیم!

گفت آره! ولی فکر کنم خوشگلی برای همه فرق داره. ممکنه یکی برای یکی خوشگل باشه برای یکی دیگه نه!

بعد سکوت کرد و به فکر فرو رفت.

وقتی دیگه وارد شهر شده بودیم بهش گفتم پسرکم من خیلی خوشحالم که تو چنین پسرک فهمیده و منطقی هستی که برای فهمیدن و نظر دادن یک بحث منطقی و اصولی را با دیگران انجام میدی. واقعا بهت افتخار می کنم...

 

آره بهش افتخار می کنم! چون اگرچه ممکنه بعدها افکار و باورهاش خیلی شبیه من نباشه ولی حداقل این میراث را از من به یادگار داره که هیچ وقت در باورهاش مقلد صرف و بی چون و چرای دیگران  نباشه و با تفکر و تعقل باورهاش را انتخاب کنه.

 

پیوست1: یکی از جملات بسیار فلسفی و سنگینی که پسرک در طول سفر به طور ناگهانی گفت این بود "تو خونه ای که بزرگترها کوچک میشند، کوچکترها هیچ وقت بزرگ نمیشند" یعنی این قدر سنگین بود که من و پدرش کلی تامل کردیم تا منظورش را فهمیدیم!

نظرات 42 + ارسال نظر
مامان شنتیا یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 10:13 http://shantiya-2008.blogfa.com

آفرین به مادر و پسر

ممنون

پرنده ی سیاه یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 11:06 http://divaanehvar.blogfa.com

نمی خواین براش آستین بالا بزنین؟
من خیلی خوشگل نیستم ولی مهربونم

شوهر 9 ساله می خواهی؟!

safa یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 11:33 http://www.sa4150.blogfa.com

به به چه مباحثه جالبی !!! لذت بردم !!! به عنوان یک مادر خوب احساس غرورت رو درک میکنم .آفرین به این پسر و آفرین به این خانواده که چنین پسری در اون تربیت شده

من الان روی ابرهام
ممنون صفا جان

باران یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 11:44 http://bojd2.blogfa.com

سلام
اول اینکه چه جمع دوستانه خولی توی خونواده داشتین، خدا حفظ کنه همه تونو
دوم اینکه نتیجه بحث حجابو نگفتی چی شد گرچه خود من موافق حجاب اینجوری نیستم
سوم اینکه کسی که عشق و علاقه اش افتاد توی قلبت اون خوشگل ترین فرد جهان میشه

ممنون.
در آخر به این نتیجه رسید بهتره مردان در حجاب زنان دخالت نکنند تا زن ها هم اعتراضات خودشون را در رابطه با حجاب اجباری بیان کنند و رعایت حجاب با اختیار باشه!
درست میگید.

آنا آریان یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 11:44 http://anaarian.blogfa.com

خیلی جالب گفته

آفرین یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 12:51

admin یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 13:35 http://aaddminn.blogfa.com

چقدر خوبه که این بحث ها از همین حالا شکل میگیره

شک نکنید بچه تون سخنور قهاری میشه

امیدوارم هر کاری که می کنه اهل تفکر و تعقل بشه

صبورمامان فرشته یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 14:00 http://saboraneh.blogfa.com

بابا یکی بگیره منو , چه دانشمندی شدی این گل پسر



باران یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 14:03

بسیار لذت بردم این نتیجه تربیت شایسته بانوی اردیبهشته حقیقتا بهشت نه زیر پایت بلکه درون قلبتان هست.شاد پیروز سربلند باشین

باران جان لطف داری.
البته پسرک و صدالبته تربیتش کاستی هایی داره ولی این یکی از نقاط قوتشه که برای من به شخصه مهم بوده

غزی یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 14:15

بالاخره یه مامان فهمیده داره ، باید با خیلی ها متفاوت باشه

ممنون

برنا یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 14:35 http://Www.newday2014.blogfa.com

آخی.....لپ پسرک را کمی تا قسمتی بکشید و ببوسیدش....
خداییش جمله سنگین و نابی گفته...خوشمان آمد...
شمام رفته بودین اصفهان؟

ممنون
بلی رفته بودیم! میدان امام هم رفتیم و پل خواجو برای رویت قلب تپنده اصفهان! توریست هم دیدیم و اتفاقا یکیشون که با ما حرف زد فارسی را بسیار روان صحبت می کرد

آبینه یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 15:24 http://minoo1382.blogfa.com

عجب جمله ای!!خدابرات حفظش کنه.

ممنون

نیره یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 16:25

این جمله آخری رو روی بیلبودرهای سطح شهر نوشته بودن و لابد پسرک دیده.
خیلی خوبه که حرف زدن و بحث کردن رو بچه توی خانواده یاد بگیره. چون این آموزش توی اکثر خونه های ایرونی وجود نداره متاسفانه.

جدی؟ دستت درد نکنه نیره جان! پدر و مادری را از نگرانی رهانیدی! ما کلی نگران بودیم نکنه خیلی کوچیکی کردیم چنین جمله فیلسوفانه ای پسرمان گفته است!

aida یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 16:30

besyar Ziba.afarin be pesari be in fahmidei

ممنون

ناردونه یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 18:17

یادش بخیر روزی که فیلسوف کوچولوتون رو دیدم همون روز باید یه امضا ازش می گرفتم

اون موقع نمی دونست امضا خوردنیه یا پوشیدنی!

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 20:02 http://1nicegirl8.blogsky.com

نکته پست رو گرفتم
نه هوش پسرک بود نه عشقولانه عوارضی
نکته شال بود که تو قم افتاد...

اصلا برای همین اسلام به خطر افتاد

fateme یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 20:47

سلام
از قدیم گفتن ، میوه درخت پای درخت میریزه . از همچین مادری داشتن چنین پسری دور از انتظار نیست . خدا براتون حفظش کنه.

ممنون فاطمه جان

sn دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 00:47 http://http://zehnemoshavvasheman.blogfa.com/

نتیجه گیری پسرتون در باره حجاب واقعا جالبه
و جالب تر جمله حکیمانشه
آفرین به شما و آفرین به پسرتون

ممنون

باباحسین دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 07:06

خوندم
بسیار کار قشنگی بود
نگارشش هم عالی

ممنون

آزاده دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 08:12

سلام به به آقا پسر ماشالله فهمیده شده کلی البته از مامان گلش هم همین پسر انتظار میره احسنت خوش به حال عروس گلتراستی زاینده رود هم پر آب شد و همه خوشحال ایشالله همیشه سبز باشین و سربلند

بله! خدا را شکر که زاینده رود پرآب را دیدیم

عاصی دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 08:19 http://asysepidshortpost.blogsky.com

سلام خانم اردیبهشتی عزیز
چقدر خوبه که مادرهای نسل جدید مثل شما به بچه ها فرصت ابراز عقیده بدن. فرصت اینکه تفکراتشونو به زبون بیارن.
اینجوری بچه ها نه تنها سرخورده نمیشن بلکه یاد میگیرن که حق دارن تفکراتی متفاوت از خانواده یا نزدیکانشون داشته باشن. شاید حتی راهی بشه که مثلا برن تحقیق کنن که چرا دیگران فلان طرز تفکر رو دارن و همین درهای مطالعه و دانش اندوزی رو بروی اونها باز میکنه.
کاش همه ی مادر های نسل جدید مثل شما رفتار کنن

لطف داری عاصی عزیز

پریزاد دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 10:31 http://zehneziba16.blogfa.com

به به.چه مباحثه خوبی....حالا نتیجه گیری گل پسر درباره حجاب چی بود؟

در جواب کامنت آقای باران نوشتم

نیوشا دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 11:11 http://alwaysmoments.blogfa.com/

تازه با شما آشنا شدم
با اجازه به اشتراک میذارمتون

خوشوقتم نیوشا جان

طنین دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 11:12

خوب دیگه جای تعجب نیست وقتی مامان گل و فهمیده ای مثل شما داره
براش بهترینها رو آرزو میکنم ..

ممنون طنین جان

مهرپرور دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 11:28 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
دیدی گفتم خیلی ها آرزوی رابطه مادر و پسری شما رو دارن
چقدر این بحثها شیرینه

حالا میشه این سوال فلسفی رو ازش بپرسی که آیا نمیشد این گل پسر فهمیده یکم بزرگتر بود؟!

ممنون مهرپرور جان

یک کم یعنی دقیقا چه قدر؟ حالا اگه یک کمش یک کمه میشه یک فکرهایی کرد

آذرمی دخت دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 12:43

بچه ی نه ساله چه حرفایی بلده !!

واقعاها

آبی دریا دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 14:06 http://ghadaghan1.mihanblog.com/

ماشالله.
خدا حفظش کنه.

ممنون

گلابتون بانو دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 14:17

ماشاالله به این پسر متفکر و اهل بحث! معلومه به خودت رفته!
امیدوارم همیشه منطقی و اهل فکر درست باشه.

من هم امیدوارم

سها دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 17:10

سلام

کلی بدعای خیر و تبریک... افرین به گل پسر و مامان باباش :)

ممنون سهای عزیز

هلیا دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 17:21

آفرین

فروغ دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 20:27

سلام عزیزم خوبی خانمی با گوشیم امدم عرض ادب کنم بعد خدمت میرسم وپستهای قشنگتون ومیخونم

لطف کردی فروغ جان

عطیه سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 07:47 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir/

ای جانم به این پسر باهوش و عاقل...
خیلی خوبه که به این موضوعات فکر میکنه و صدالبته خیلی عالیه که دریچه ی نگاهش اینقدر منطقی یه...
اون جمله حتی اگه مال خودش هم نباشه ولی به یاد سپردن و به موقع استفاده کردنش توسط گل پسری جای تقدیر و تشکر داره...

ممنون عطیه جان.

maryam سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 13:12

باید این جمله پسرک از هر جا هم که شنیده باشه باید نوشت و قاب کرد و زد به دیوار!!!

آره واقعا

سعید شرقی سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 13:42 http://shahrzadparsi.blogfa.com

سلام
خوبه که اعضای خونواده با هم حرف بزنند و تحلیل خودشون رو با هم درمیون بذارند.
بالاخره مباحثه ی با پسر نتیجه ای هم داشت؟

بله! در جواب کامنت آقای باران نوشتم نتیجه اش را

سایه سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 14:42

اردیبهشتی جان خانوم !
پسرت واقعا ماهه . قدرش رو بدون . ندیده دوستش دارم

ممنون سایه جان
اردیبهشتی جان خانم! چه ترکیب جالبی

هدیه سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 16:01 http://khoshmaze.persianblog.ir

پسرتون 9 سالشه؟
ماشالا از الان فیلسوفیه برای خودش

بله عزیزم. ولی گاهی هم با شیطنت هاش ما را دیوونه می کنه

مینو سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 23:50 http://milad321.blogfa.com

باید به وجود چنین پسری افتخار کرد ۰همین طور به وجود خانم اردیبهشتی که این چنین هوشمندانه راه بحث منطقی را به پسرش میامو زد'یک وبلاگ نویس فعال 'یک دانشجوی فعال و هدفمند و احتمالا یک همسر و خانم خانه دار شایسته هست۰

لطف دارید مینو خانم

مهربانو چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 00:41 http://baranbahari52.blogfa.com

اوووه ماشالله به این پسررررک ما
دو سه بار خوندم چنین جمله ی فلسفی رو اردیبهشتی جان .. میدونی کار خیلی سختی در پیش داری؟ پسری داری بغایت با هوش و درایت
زنده باشه الهی

ممنون. لطف داری مهربانو جان

سایه چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 12:20

حالا که این ترکیب رو دوست داشتی پس از این به بعد همیشه اردیبهشتی جون خانوم هستی . خوبه ؟!!

گویا دوستان دیگه هم پسندیده اند

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 15:28 http://1nicegirl8.blogsky.com

نه اردیبهشتی جان خانوم(منم از این خوشم اومده)
نکته ظریف تره
شال میتونست خارج قم بیافته ولی اونجا افتاد
یعنی ع ل م ا هم راضین
باور نمیکنی؟
جنس شالت چی بود؟


بافت بود

Rima پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 21:37

خدا براتون حفظش کنه
نتیجه تربیتهای شماست و وقتی که براش گذاشتین
امیدوارم همیشه همینطور باعث افتخار و شادیتون باشه
جمله ی آخرش واقعا سنگین بود
از خودشه یا از جایی خونده؟ حتی بازگو کردنش هم سنگینه :)

ممنون.
نیره جان میگند رو بیلبوردی نوشته ولی من و پدرش ندیدیم تا حالا

ساناز چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 10:45 http://mahemoon.persianblog.ir

آفرین به این پسر و آفرین به این پدر و مادر که همچین پسری تربیت کردن

ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد