هیجان مقدسی به اسم خشم!

سلام

خشم هیجانی است که همه ما کمابیش اون را امتحان کرده ایم. باورهای غلطی در مورد خشم وجود داره که طیف وسیعی از اعتقادات، از سرکوب شدید این هیجان تا بروز آن به هر شدت و قیمتی را در بر داره.

خشم یکی از 8 هیجان اساسی انسان است که وجودش برای بقا و صیانت نفس لازم و ضروری است و از احساس ناکامی نشات می گیره.

اون چیزی که در مورد خشم آزاردهنده است وجود این هیجان نیست بلکه نحوه درک و بیان اونه.

خشم صرفا یک هیجان است و خصومت هیجانی که معطوف به شخص یا چیزی می شود. خصومت یک احساس درونیه و عم بروز اون باعث دردهای جسمانی میشه. وقتی خصومت به صورت رفتار بیرونی ابراز بشه منجر به پرخاشگری میشه.

سرکوب بیش از حد خشم و احساسات منفی باعث کاهش سیستم ایمنی بدن و بروز سرطان میشه و بروز بیش از حد و افسار گسیخته خشم هم باعث حملات قلبی میشه.

یک سری راهکارهای مهارکننده برای مدیریت خشم در موقعیت وجود داره و یک سری راهکارهای پیشگیری کننده برای بالا بردن آستانه خشم.

مثل اصلاح باورهای غلط درباره خشم، دادن تعهد به خود، کشف راه اندازهای فیزیولوژیک خشم و تغییر شرایط فیزیکی و ....

یک حقیقت درباره متعهد شدن و مرور آن اینه که رابطه بین بخش مغز میانی که مسئول پردازش احساسات و هیجان هاست با قشر مخ که مسئول استدلال و منطق و قضاوت و حل مسئله و... است یک رابطه صفر و یکی است. یعنی زمانی که ما عصبانی میشیم توانایی تفکر منطقی و استدلال و حل مسئله ما کمتر میشه. که برعکسش هم صادقه. یعنی اگه مهارت های منطقی را پرورش بدهیم مدیریت خشم هم آسون تر میشه.

حالا اگه خشم یک هیجان طبیعیه و باید بروز بشه نحوه صحیح بیان اون چیه؟

مراحل شیوه صحیح خشم به این ترتیبه:

1- قرار نیست خشم به صورت آنی بیان بشه. باید بهترین زمان و مکان را برای بیان اون انتخاب کنیم که بیشترین اثر را داشته باشه و هر دو طرف بر خودشون مسلط باشند.

2- رفتاری که باعث رنجش شده را باید به طور عینی  و شفاف و واضح بیان کرد و البته باید از پرش به وقایع و موقعیت های دیگه خودداری کرد.

3- بیان احساساتی که در اون لحظه و در اون موقعیت تجربه شده.

4- بیان فکری که منجر به ایجاد چنین احساسی شده (اون گفتگوهای درونی).

5- و این که مسئولیت افکار و احساساتی که در پی داشته را بپذیریم.

6- درخواستی که از فرد مقابل وجود داره به صورت واضح و شفاف بیان بشه.

 

امیدوارم روزی برسه که همه ما نه خشم های طوفانی داشته باشیم و نه خشم های سرکوب شده و یاد بگیریم چگونه این حس طبیعی را به نحو طبیعی بیان کنیم.

 

نظرات 21 + ارسال نظر
نیره دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 10:58

مشکل اینه که خیلی وقتها نمیشه موضوع رو بیان کرد
به خاطر ملاحظاتی مثل احترام به زبرگتر یا جری شدن طرف مقابل یا...
خود من انبانی از خشم تخلیه نشده هستم!!

بله! می دونم! ولی باید نحوه درست بیان کردن خشم را کم کم فرا گرفت.

هلیا دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 11:22 http://oghab.parsiblog.com

سلام...
من از خشم بدم میاد. همیشه هم وقتی عصبانی میشم عذاب وجدان میگیرم!!!!!! به خاطر هر حرفی که زدم!

چرا بدت میاد؟ خشم یک احساس طبیعیه!

مامان شنتیا دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 13:13 http://shantiya-2008.blogfa.com

سلام خانم اردیبهشتی عزیز
مدتی هست که با مقوله خشم و پذیرش خشم و کنترل اون
آشنا شدم. اینروزها در حال تمرین هستم.
ممنون از مطلبی که گذاشتید .

برام یادآوری به موقع بود

admin دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 14:09 http://aaddminn.blogfa.com

من فکر میکنم تو این زمینه موفق باشم

چون به ندرت پیش میاد از مهار خشم و ناراحتی عاجز باشم

جه خوب! حالا به غیر از مهار، ابراز هم می کنید؟

شیرین دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 17:50 http://ladolcevia.blogfa.com

سلام خانم اردیبهشتی،
فکر می کنم نحوه بیان خشم از آن مهارت هاست که باید همه یاد بگیرند. وقتی تحت کنترل باشد می توان در قالب بحث و مخالفت بیانش کرد ولی خوب ... نسل قبلی ما - پدر و مادرها - متعلق به تفکری هستند که داشتن فکر مخالف را مساوی با بی احترامی می داند و این موضوع همه چیز را پیچیده تر می کند.
قائل بودن حق مخالفت برای دیگران هم خودش مبحث مهمی ست و آموزش می طلبد. هنوز خیلی سیستم پدرسالارانه در خانواده های ایران حاکم است و راه طولانی ای در پیش رو است.

ســآیبــآن ِ آرامـِش دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:25 http://sisaar.blogfa.com/

همیشه اینجا تلنگرهای خوب هست

بی ربط سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 10:18 http://idleuser.blogfa.com/

در تکمیل بحث شما دوست دارم اشاره کنم به نکاتی که دکتر فرهنگ هولاکویی می گفت و به نظرم بسیار می تونه آموزنده باشه. ایشون می گفت اگه به این مسائل باور داشته باشیم، باعث میشه که کمتر خشمگین بشیم:
1) زندگی بسیار سخت و مشکله
2) ما با همه اختلاف نظر، اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه داریم و این موضوع بسیار عادیه
3) بخش کوچکی از مسائل دنیا درسته و بخش کوچکی از
اون نادرست؛ اما بخش بسیار زیادی از مسائل دنیا نه درسته و نه نادرست بلکه فقط متفاوته.

admin سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 11:00 http://aaddminn.blogfa.com

ابرازش هم به ندرته

وقتی مهار بشه معمولا به صورت غر زدن بروز میکنه تا یک هیجان

نیره سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 11:26

روش درستش چیه؟

اماسیس سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 18:12

سلام به خانم و آقای اردیبهشتی عزیز

یه تشکر هم از باران بانو بابت کامنتشون در وبلاگ مربوطه

و اما بعد
خوب یادمه که قبلا" که ازتون خواسته بودم که آقای اردیبهشتی هم به نویسندگان این وبلاگ اضافه بشه تا بشه راحت تر به مطالب ایشون دسترسی داشت ، حالا بخاطر مشکل بلاگ اسکای بود یا هر چی دیگه

قبلا" نمیشد ، صبحی وقت گذاشتم سر این موضوع و فایلی رو درست کردم که در واقع آموزش قدم به قدم این موضوعه

emasis.blogsky.com/1393/11/21/post-431/

وبلاگش هم موجوده

http://tagera.blogsky.com/

مشکلی هم بود ، در حد توانم پاسخگو خواهم بود

امیدوارم ایندفعه دیگه مشکلی نباشه

اماسیس سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 18:34 http://emasis.blogsky.com/

آقای اردیبهشتی عزیز
شرمنده اگه مجدد کامنت میدم و مخاطبم شما هستید.

نمیگم که خیلی خواننده قدیمی هستم ولی اینکه بعد از چند پست ، اسم شما میاد تو کامنتها و اینکه کمتر فعالید باعث شده بعضیا برداشت غلطی داشته باشند که کامنتهایی بدن که زیاد جالب نیست.

کاش اینطور نباشه.

اما اینکه گفتین :
" ... اگر وقت داشتم که مطلب بنویسم شما مطمئنا از مطالب سازنده بهره مند می شدید ولی بنده مطالب وبلاگ را می خوانم و هر وقت لازم بدانم جواب می دهم نیازی به گفتن شما نبود. "

در این شکی نیست که اگر می نوشتید ، درست مثل همون چند پستی که در بلاگفا نوشتید و من بخاطر محتوای عالی یکی از اون پست ها ، اون رو داخل صفحه وبم کپی کردم ، این انتقاد رو دارم که همونطور که نظرات خواننده اینجا و بحث حول یک محور براتون مهم هست ،

نوشتن پست ولو اصلا" 2 هفته یکبار هم اگه مد نظر داشته باشید بسیار عالیه .

کاری به نویسندگان دیگر وب ها که 80 درصد اونها خانم هستن و بعضی هاشون ( شاید کمتر از انگشت دست ) مخالف حضور آقایون تو وبشون هستن و در صورت مشاهده کامنتها رو حذف می کنن ، آیا سکوت همچنان واجبه ؟

کاری به درست یا غلط بودنشون ندارم ولی استنباط من و عقیده شخصی من و برداشت من اینه که فردا روز اگه شرایط امروز شما ( یعنی هر دو عزیز همسر، نویسنده وب باشن) رو من داشتم ، باید مثل شما عمل کنم.برداشتم درسته ؟

گفتید که وقت ندارید ، اکی ، درست ، ولی اگر محبت کنید ساعاتی وقت بذارید و مطالبتون رو داخل ورد بنویسید و سرفرصت اونها رو اینجا انتشار بدید قطعا" خیلی عال تر میشه تا اینکه ما فقط حضور شما رو در کامنتدونی ها ی این وبلاگ یا دیگر دوستان داشته باشیم بی اینکه پستی از شما باشه.

ضمن اینکه ، این نکته رو شما مد نظر داشته باشین که اینجا رو خیلی ها میخونن و زیر ذره بین دارن ، فقط یه نمونه اش همون مورد کپی شده که خانم اردیبهشتی یه پست پست در موردش نوشتن.

صحبت زیاده ها ( حالا امیدوارم برندارید بگید این پست موضوعش چیز دیگه ای هست و کامنت چیز دیگه ای ) یا بلوکه ام کنید

ولی امیدوارم که مسئولین پاسخگو باشن دیگه

ممنون از اظهار لطفتون و اینکه علاقمند هستید تا هر دو نویسنده در وبلاگ فعال باشند.
لذا برای اینکه گل روی شما هم زمین نیافتد سعی میکنم هر چند کوتاه هم شده در اینجا فعال باشم.

یاسمین چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 11:23

سلام.
خوش بحال اونایی که میتونن راحت دلخوریهاشونو نشون بدن.کلا بروز دادن احساسات خیلی خوب و آرامش بخشه.
من که هیچوقت نمیتونم و نتونستم که احساساتمو بروز بدم.عشق یا نفرت یا دلخوری یا دوست داشتن اطرافیان...
شاید تو کارام نشون بدم.اما به زبون آوردن احساساتم واسم تقریبا غیرممکنه

یاسمین پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 17:21

سلام خانوم اردیبهشتی.خوبید؟
یه خواهشی دارم.میشه یه بار اگر فرصت کردید یه پست درباره زنان شاغل و خونه دار بذارید.راستش من دچار یه سردرگمی شدم که مثلا خیلی زنان شاغل معمولا تو محافل عمومی احترام بیشتری میبینن.نه اینکه به زن خونه دار بی احترامی بشه،منظورم اینه یه جورایی روی زن شاغل حساب بیشتری باز میکنن.
بنظر من یه زن خونه دار میتونه از اوضاع بیرون باخبر باشه و خیلی هم اجتماعی باشه چون خونه داری و خونه نشینی خیلی باهم فرق دارن.اما متاسفانه شاهدیم که زنانی که مثلا بعد از ازدواج حتی به میل خودشون شغلشونو میذارن کنار،به طرز اسفباری راکد میشن.درحالی که شاید تا قبلش خیلی هم پویا و فعال و بانشاط بودن.و نکته حیرت انگیزتر اینکه از وضعیت راکد خودشون خیلی هم راضین.
میشه شما هم نظرتونو در اینباره بگید؟

یاسمین پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 17:23

البته میدونم سوالم ربطی به این پست نداره فقط اگر فرصت داشتید پاسخ دادید مرسی میشم((((((:

گیلاس آبی پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 17:30 http://thebluecherry.blogfa.com

متن جالبیه

آمیتریس پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 21:32 http://amitrisashegh.blogsky.com/

یه اردیبهشتی ام ، و مدتهاست که دارم سعی میکنم خشم درونم رو کنترل کنم . امشبم داشتم بهش فکر میکردم که با بازکردن صفحه شما نظرم جلب شد و متنی که نوشتی جالبه ...
من تا حدود 5 سال قبل اصلا خشم در رفتارم نمودنداشت ، ولی کم کم در رفتارم نشونش رو دیدم و بارها از اون ضربه خوردم و یکی از دلایل اصلیشم اینه که نمیتونم براحتی حرف بزنم .
اگر راهی هست خوشحال میشم بمن هم یاد بدی

اماسیس پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 22:35 http://emasis.blogsky.com/

گویا مسافرت رفتین
خوش بگذره

[ بدون نام ] یکشنبه 26 بهمن 1393 ساعت 13:57

درود بر بانوی بهشتی
متنی به جا و به موقعی بود بعد از اون بحث خشونتهای پنهانی و اون کامنتهایی که خود مصداق بارز خشونت بودن و من به شخصه استفاده بردم . سپاس فراوان
اماسیس عزیز از شما هم متشکرم بابت محبتت.

ممنون. فقط دوست عزیز اسمتون را فراموش کردید

باران دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 12:32 http://baraanebahar.blogfa.com/

عه نفهمیدم اسمم نیست
بس که ارور میده برا ثبت نظر.ولی مهم اینه که ناشناس هم که باشی باز بانو تاییدت میکنه و جوابتم میده.سپاس


معلومه که تایید می کردم! حرف بدی که نزده بودی عزیزم. همه اش خوبی بود

نیره چهارشنبه 6 اسفند 1393 ساعت 09:43

مشکل من اینه که بیان کردن موضوع اصلا آرومم نمیکنه
بارها با همسرم درمورد چیزهایی که آزارم داده صحبت کردم
وقتی میرسیم به جایی که میگه الان چیکار کنم؟ من جوابی ندارم
احساس میکنم هیچ جایگزینی وجود نداره .و هیچ جوره آروم نمیشم
فقط با تلافی کردن اونم به صورت عینی آروم یمشم و در اکثر موارد امکان تلافی وجود نداره چون شرایط مشابه پیش نمیاد.

شماره 6 داره میگه شما اگه درخواستی داری باید بیان کنی ولی به معنای تلافی نیست! شاید باید ریشه ای تر به این مسئله بپردازی

ماهی سیاه کوچولو شنبه 16 اسفند 1393 ساعت 12:43 http://1nicegirl8.blogsky.com

به خودم تبریک میگم ک دو سه روزه خشمم رو کنترل میکنم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد