آیا این حقیقتا یک امتیاز است؟

سلام

به تازگی خواننده وبلاگ خانومی شدم که تقریبا همسن خودمه. قلم شیوایی داره و بازدیدکننده هم زیاد داره. اکثر مطالبش را دوست دارم و باهاش موافقم ولی چند روز پیش در مطلبی که نوشته بود از واژه ای استفاده کرده بود که باعث شد من جا بخورم. مسلما این از همون واژه هایی است که انسان از گذشته خود به همراه داره و گاهی ناخودآگاه ازش استفاده می کنه چون استفاده آگاهانه ازش برای یک حرفه ای به نظر درست نمیاد.

شاید به نظر شما واژه ساده ای بیاد ولی برای من ثقیله.

واژه چی بود؟ «داهاتی»

ایشون این واژه را برای توصیف کسانی استفاده کرده بود که بدسلیقه هستند و حس خوبی نسبت به اون چه که حقیقتا هستند، ندارند.

ولی برای من استفاده از این واژه، اونم به این معنا یک کم سنگینه. آیا شهرنشین بودن یک مزیته؟ واژه شهری به معنای کار درست بودن، روشنفکر بودن، باسلیقه و با فرهنگ بودنه؟ که در مقابلش واژه داهاتی به معنای بدسلیقه و کوته فکر و بی فرهنگ بودن استفاده میشه؟

احتمالا همه ما تا به حال واژه شهرستانی را از دهان خیلی ها در توصیف ساکنین سایر شهرها غیر از تهران شنیده ایم! شهرستان به معنای واحد بخش بندی جغرافیایی که از استان کوچک تر و از بخش بزرگتر است. یعنی هر استان از چندین شهرستان تشکیل شده است. من جمله خود تهران (کلیک)

ولی چه طور شده که در ذهن مردم ایران به خصوص تهرانی ها به این صورت شکل گرفته که تنها شهر ایران تهران است و بقیه شهرستان؟!

این گونه است که تهرانی ها به سایر شهرها فخر می فروشند و شهرهای دیگر به روستاها و شهرهای کوچک تر و ... این گونه است که شهرنشینی یک مزیت است و محل فخرفروشی و اهل روستایی بودن به معنای سطح پایین بودن از همه لحاظ.

غیر از تقسیم ناعادلانه امکانات، ثروت و فرصت های شغلی و تحصیلی در کشور ما یکی از دلایل افزایش شهرنشینی و مهاجرت های بی رویه به شهر می تونه همین باشه. همین فخرفروشی های بی دلیل و ناآگاهانه.

مشکلات روستاها به خاطر عدم دسترسی به امکاناتی هست که شهرنشین ها دارند و نه به این خاطر که ذاتا از شهرنشین ها کهتر باشند.

خیلی از شهرها و روستاها تاریخ و فرهنگی غنی تر از شهر تهران دارند. اون وقت چه طور است که ساکن تهران بودن یک فخر و امتیازی هست که با پشت چشم نازک کردن و نگاه از بالا به پایین نسبت به ساکنین و اهالی سایر شهرها روا می داریم؟

تنها چیزی که از نظر من امتیاز است، شعور است و آگاهی و مهارت درست زندگی کردن که خیلی از شهرنشین ها و تهرانی ها فاقد اون هستند.

نظرات 29 + ارسال نظر
غزاله شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 12:05 http://ghazalleh.blogsky.com

مسلما امتیازی نیست و مهم جوهر وجودی انسان ه (من توی این حرف با شما موافقم)‌ و اصلا بکار بردنش حرفه ای هم نیست
ولی
وقتی با شهرستانی ها هم همکلام میشی
دو تا نکته شون برام جالب توجه میشه
تهران براشون مدینه فاضله س
خود هر شهر/ شهرستانی هم یه شهر بغلی داره که اونو می کوبه
مثلا شیرازی ها می خوان طرف رو بکوبن می گن کازرونی ه
یا اصفهانی ها می گن طرف سده ای ه و همینجور ادامه بدی هیچ دوتا شهر بغلی ای باهم خوب نیستن ......
خلاصه این به اصطلاح فرهنگ خیلی غنی که ما توی متن بهش افتخار می کنیم ، پاشنه آشیل زیاد داره

غزاله جان الان هم شما واژه شهرستانی را استفاده کردید. من سعی کردم بگم این واژه غلطه. شاید باید بگیم شهرهای دیگر. یا سایر شهرها.
منم در متنم به این موضوع اشاره کردم. وقتی شهرنشینی امتیاز بشه این فخرفروشی های الکی هم زیاد میشه

یاسمین شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 12:14

دیگه خیلی واژه ها معمول شده استفادش که باعث شده بدیاش به چشم نیاد.
اونروزی توییتر یه بحثی بود سر واژه خاله زنک،
میشه گفت یجورایی همین متن شما دربارش صدق میکنه.
امان از عادت.

یاسمین شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 12:15

دیگه خیلی واژه ها معمول شده استفادش که باعث شده بدیاش به چشم نیاد.
اونروزی توییتر یه بحثی بود سر واژه خاله زنک،
میشه گفت یجورایی همین متن شما دربارش صدق میکنه.
امان از عادت.

بله. منم گفتم که حس می کنم این واژه ها وارد ناخودآگاه شدند و خیلی وقت ها آگاهانه ازش استفاده نمی کنیم.

مهرنگار شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 13:11 http://mehr-negar.blogsky.com

سلام
این پست یکی از دغدغه های اساسی منه!
من اون آگاهی رو دارم که فرقی بین انسانیت شهرهای مختلف و روستاها نیست و بارها تونستم پای عمل هم به این موضوع توجه کنم ولی همون طور که گفتی محیط روی آدم خیلی تاثیر داره و گاهی نمیشه جلوش مقاومت کرد وقتی تو فامیلی باشی که از هر پنج تا جمله یکیش شهرستانی ها فلان و بیسار باشه........

تازه من هر چی نگاه میکنم، به نظرم اصطلاحا شهرستانی ها روشنفکرتر و انعطاف پذیرتر هستند و یکی از دلایل موفقیت بیشترشونم همینه....

درسته. بعضی از ساکنین سایر نقاط کشور موفق تر و سختکوش تر هستند ولی درد داره ببینی این ها هم برای ادامه موفقیت مجبورند بیاند تهران

آفرین شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 14:11

شانلی شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 15:03

این یکی از بهترن متن هایی بود که تو این وبلاگ خوندم

صنم شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 22:35 http://aztahedelam.mihanblog.com

سلام. متاسفانه اگه نخوایم تهران رو هم در نظر بگیریم تو هر محدوده ای نسبت به یه محله پایینتر یا دهات اطراف این نظر هست
و یه جور نژادپرستیه به نظره من

خب بستگی داره چجوری نیگا کنیم
حقیقت اینه که یه بخشی از فرهنگ هرکسی برمیگرده به محل زندگیش و خونواده اش
و نمیشه این را انکار کرد
اما اینکه با دید تحقیر به آدما نگاه کنیم چون در واقع با ما متفاوتن یه چیز دیگس
به نظر من این یه تفاوته نه امتیاز
اما حقیقتش خودمم با همین روحیه نژادپرستانه بزرگ شدم!!

فکر کنم چون معیارهای امتیازدهی و فخرفروشیمون مسائل مادی، عینی و سطحی شده است

ریحانه شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 23:28

صد در صد موافقم,منم چنین کلمه ای رو نمیتونم هضم کنم وقتی قرار باشه قصد از مطرح کردنش توار و ذلیل و حقیر توصیف کردن باشه
دردناک تر اینکه مثلا وقتی از یکی میپرسن مثلا تو که الان تهران زندگی میکنی بقیه خانواده ات کجان؟ میگه اونا شهرستانن!!!!!!!
اخه عزیزمن تو چرا دیگه تیشه به ریشه ات میزنی؟؟!!!
ادم حرص میخوره خب

منم برام عجیبه. چه طور این احساس را نسبت به زادگاهشون پیدا می کنند؟ چرا این قدر معیارهای فخرفروشی من سخیف شده؟

فاطمه یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 01:13

لایک بخصوص پاراگراف آخر

مامان آمیتیس یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 07:44 http://mamaneami.niniweblog.com/

سلام دقیقا

عاصی یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 09:13

سلام اردیبهشتی جان، از اونجایی که مدت زمان خیلی طولانی ای هستش که من خواننده ی اون خانومم به خودم اجازه دادم که نظرمو اینجا بنویسم. ایشون دقیقا هم سن منه و از لحاظ تحصیلات هم همرده ی منه! مدتهای زیادی با ایمیل با ایشون در تماس بودم و اینکه صفحه ی اینستاگرامشون رو هم دنبال میکنم. در کل بسیاری مشابهات اخلاقی بین خودم و ایشون پیدا کردم که منو پایبند به خوندن وبلاگش کرده.
اما استفاده از لفظ داهاتی! راستش رو بخوای من همیشه همه جا به راحتی میگم که مثلا آخر هفته رفته بودیم دهاتمون یا این انگورارو از دهاتمون آوردم ! یعنی خودم هم با اینکه به خودم بگویم دهاتی/داهاتی مشکلی ندارم!
این رو برای بیان درستی و سادگی استفاده میکنم و همیشه معتقدم آدم های روستا(دهات) ساده دل و بی ریا تر از ما شهر نشین های پر از دوز و کلک هستند.
از طرفی سیاست های غلط راجع به تقسیم امکانات در بین شهر ها و روستاها باعث شده که همیشه مهاجرت از روستا به شهر زیاد باشه و اینکه همیشه روستایی ها حسرت چیزهایی که شاید در نظر ما شهری ها خیلی عادیه داشته باشن.
قبول داری که در بین افرادی که از مرکز دورتر هستند سطح خیلی فاکتورهای فرهنگی ( بدلیل نبود امکانات آموزشی و غیره) پایین تر میاد؟ و همچنین هر چه از شهر به سمت روستای دور افتاده تر بریم؟!
خب من اینو بین روستای خودمون و روستایی که بعد از روستای ما قرار داره به وضوح میبینم! مثلا اونها از جاده دورتر هستند و به مراتب رانندگی بدتری هم دارند! (این یک مثال ملموس بود)
در بین همه مان مرسوم شده انگار که به کارهایی که دمده شده اند میگوییم دهاتی یا خز! ( چون مد از شهر که به روستا برسد از تاریخ مصرفش توی شهر گذشته)
من دفاعی از آن خانم خاص نمیکنم دارم میگم حتی خود من که گاهی با افتخار از دهاتی بودنم حرف میزنم برای بیان اینکه یک چیزی خیلی دمده شده از همین لفظ دهات استفاده میکنم. بخشی از اینها فرهنگی است که خودمان باید بسازیم بعضی هایش هم مربوط به سیاستمداران ماست که اختلاف شدید بین شهر و روستا را از بین ببرند تا چیزهای ساده برای کسی عقده نباشد....
ببخشید خیلی روده درازی کردم

عزیزم من هیچ ایراد و نقدی به شخص ایشون وارد نکردم که از ایشون دفاع بشه. به همین دلیل اسمی از ایشون نیاوردم فقط اون متن باعث شد جرقه این پست زده بشه. روی من به یک رویه کلیه.
من هم دارم میگم اگه تفاوتی هست به خاطر توزیع ناعادلانه امکانات و ثروته نه این که ذاتا شهرنشین ها برتری خاصی نسبت به روستایی ها داشته باشند. به نظرم بهتره به همین خاطر به جای استفاده از واژه دهاتی یا شهرستانی برای بیان مفهوم بدسلیقه یا بی فرهنگ یا دمده و قدیمی از خود این واژه ها استفاده کنیم.

برنا یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 10:14 http://Www.newday2014.blogsky.com

با خوندن مطلبتون، به یاد این موضوع افتادم که گاهی حس میکنم تاریخ تکرار میشه. یعنی هر چه که سر ملت اومده، بعد از یک مدت دوباره سرش میاد. فکر کردم که چرا باید اینطوری باشه. چرا باید در یک منحنی متناوب سینوسی گرفتار شویم، نه یک تابع اکیدا صعودی...
چرا درس نمیگیریم از گذشته؟ وقتی تحت فشار بی امان فقر فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و ...قرار میگیریم، کم کم صدای روشن فکران در میاد، شروع به فعالیت میکنند، کمی شعور و فرهنگ مردم بالاتر میره، تا اینکه از قعر منحنی به تدریج خودشو به سطح صفر میرسونه، بعد از اون، همچنان که فرهنگ به آهستگی رشد میکنه، بی فرهنگی و جهل هم دوباره شروع به رشد میکنه، مخصوصا اگر حکومتها را در نظر بگیری. بعدش تا کمی از سطح صفر فاصله گرفتیم و بلند شدیم، این جاهلان که تحمل فرهنگ و خیلی چیزهای دیگه رو ندارند، و همه چیز را برای خودشان میخواهند، دوباره همه چیز را به فنا میدهند و دوباره به نقطه قعر می افتیم.
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

بله! متاسفانه تکرار میشه. مخصوصا که خیلی از رویدادهای تاریخی با انقلاب و کودتا و جنگ در کشور ما رخ داده که خاصیت انقلاب و کودتا اینه که برای جلوگیری از یک انقلاب دیگه سردمداران اصلی ترور و آگاهی در مردم کمتر میشه. مثل انقلاب فرانسه

admin یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 13:07 http://aaddminn.blogfa.com

هرچی که هست فقط ظاهر ودک و پزه

وگرنه بهترین اب و هوا و بهترین محصولات توی داهات هست و البته سادگی بدون دوز و کلک و اینا

هرچند نمیشه متعصبانه بحث کرد
جدیدا تو روستاها ادمای ناتو هم زیاد شده که ....
بگذریم

در مجموع با حرفتون موافقم

راستش همون طور که در آخر پست گفتم مهم آگاهی و شعوره حالا هر کجا باشه. و باور هم ندارم همه مردم روستا ساده و بی دوز و کلکند و همه مردم شهر دروغگو و ریاکار و فخرفروش.
مهم همون شعوره

آفرین یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 16:23

پس کو گزینه تماس با من؟

اون بالا پهلوی اون گله ! مگه نیست؟ من می بینمش

شیرین یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 16:47 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام
من از خواندن آن مطلب دچار حس بدی نشدم. خیلی زود منظور نویسنده را متوجه شدم و متوجه هم هستم برای بیان بار معنایی کلمه "داهاتی" در فارسی کلمه مرسوم و دم دستی نداریم. شما اگر کلمه ای را در ذهن دارید و پیشنهاد می دهید ممنون هم خواهم شد. چون هر چه فکر می کنم جانشینی به نظرم نمی رسد.

من هم دچار حس بدی نشدم ولی حس می کنم بهتره از واژه های جایگزین استفاده کنیم. همون طور که به عاصی گفتم داهاتی را خیلی جاها و به معانی مختلف استفاده می کنند. گاهی بی شعور، گاهی بی فرهنگ گاهی بدسلیقه، گاهی دمده و گاهی ساده و بی آلایش. چرا از این واژه ها به جای داهاتی استفاده نمیشه؟! چرا با استفاده از این واژه کلا یک عده و یک مردم را زیر سئوال می برند؟ این جوری یعنی تموم شهرنشین ها به خصوص تهرانی ها با فرهنگ با شعور روشنفکر، باسلیقه و ... هستند و همه روستایی ها فاقد این صفات؟
به نظرم اگه ادعای خوشفکری داریم باید سعی کنیم در همه جوانب خوشفکر باشیم

شیرین یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 17:20 http://www.ladolcevia.blogsky.com

متوجه منظورتان شده بودم خانم اردیبهشتی اما ظاهرا شما هم پیشنهادی برای واژه جانشین ندارید!

(از کلمه دهاتی حتی در زبان ترکی هم استفاده می شود! زیاد دیده ام موقع حرف زدن به چیزی یا کسی اشاره می کنند با کلمه کدّی که همان دهاتی در فارسی ست. پس فقط اشاره به تهران و غیر تهرانی ندارد.)

منم نگفتم فقط مخصوص تهرانی هاست. گفتم تهرانی ها بیشتره. تهرانی ها برای سایر شهرهای دیگه و بعد شهرهای دیگه هم برای شهرهای کوچکتر و روستاها چنین فخرفروشی هایی دارند

شیرین یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 17:23 http://www.ladolcevia.blogsky.com

یادم رفت اضافه کنم که همه این کلماتی که شما گفتید را در یک کلام دهاتی می شود خلاصه کرد. یعنی که یک کلمه تک نداریم در فارسی که گویای همیه این مفاهیم باشد.
در زبان ایتالیایی مثلا هست و نیازی هم به ردیف کردن چندین کلمه نیست و مترادف دهاتی هم نیست!

یعنی میگی اون خانم نویسنده برای کسانی که دوست دارند موهاشون را بور کنند و زن شرقی را با موی تیره نمی پسندند همه این صفات را مدنظر داشته؟
من به شخصه جرات نمی کنم چنین قضاوت سنگینی در مورد کسی بکنه و به جمیع این صفات منتسبش کنم. من نهایت فکر کردم منظور ایشون بدسلیقه است و کسی که هویت بدنی درستی از خودش نداره دیگه بی شعور و بی فرهنگ و ... را در نظر نگرفته بودم

mozheee.blogsky.com یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 20:51

سلام دوست من در این فکرم این امتیازدهی و اختلاف طبقاتی و فخرفروشی شهری و غیرشهری از کجا شروع شده آیا بخاطر پایتخت بودن تهران است؟؟ اگر پایتخت مثلاا اردبیل یا کازرون یا هرجای دیگر غیراز تهران بود بازهم چنین اختلاف طبفاتی وجود داشت ؟؟ یا اگر روستاها هم امکانات شهررا داشت یا مثلاا اگر روستاییان برای ورود شهریان که از بسیاری از مزیتهای روستا مثل هوایی پاک . زمین سرسبز . مواد غذایی سالم . و... ورودی یا بلیط دریافت میکردند و شهرنشینان برای استفاده از امکانات روستا مجبور به هزینه میشدند بازهم این اختلاف و فخرفروشی وجود داشت؟؟؟

حقیقتا نمی دونم! البته فکر نکنم تا زمانی که این موضوع محل فخرفروشی باشه محل پایتخت فرقی داشته باشه

مهربانو/ یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 23:01 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام اردیبهشتی جان

این جمله ت خیلی به دلم نشست
شعور و آگاهی و مهارت درست زندگی کردن که خیلی از شهرنشین ها و تهرانی ها فاقد اون هستند.
و مخصوصا خیلی از تهرانی ها فاقد اون هستند

مینو یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 23:40 http://milad321.blogfa.com

این مساله برای بعضی دانشجوها که در تهران تحصیل میکنند کابوسی شده.از طرفی هم بعلت همین رفتارها در باضی مناطق،بومیان پذیرای اهالی شهرهای دیگر نیستند.

درست میگید

ریحانه دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 12:36

خانم اردیبهشتی جان
کامنتت خصوصی منو خوندین؟؟

بله عزیزم. الان داشتم ایمیل می فرستادم

شهاب دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 16:13

چه شعور رو اکتسابی بدونیم و چه انتقالی از راه وراثت در هر دو حالت شعور و آگاهی با هم ارتباط دارن، حالا به هر دلیلی، آگاهی بین مردم شهرستانها کمتره تا مردم بک کلانشهر مثل تهران به خاطر اینکه شهرستانیها و دهاتیها بیشتر وابسته به سنت هستند و بالطبع بسته تر. در همه جای دنیا همینطوره در آلمان هم اصطلاح دختر دهاتی دارن و اشاره است به دختری که توقعات و آگاهیهای یک دختر شهری رو نداره. این به این معنا نیست که همه دخترهای دهاتی اینگونه باشند ولی رنگ غالب همون رنگ سنتی است. شما که خودت اهل شهرستانی نگاه کن ببین رانندگی تو تهران بی قانون تره یا تو شهرستانها؟ و هر چقدر این شهرستانها کوچکتر باشن سطح فرهنگ و شعور مردمش هم پایین تر هست. تو کازرون خیلی راحت تر از همدان آشغال رو از ماشین به خیابون می اندازند و تو اصفهان خیلی راحت تر از تهران. مردهای نجف آبادی خیلی
راحت تر و بی محاباتر زنشون رو کتک می زنند تا مردهای مشهدی. تو اراک اگه یک ضریح رو رو ماشین بگردونند نصف شهر به دنبالش میره تا حاجت بگیره ولی تو تهرات این جمعیت خیلی کمتره و ...
پس شما دلیلی نداره به رگ غیرتت بر بخوره، واقعیتهایی هست که نمیشه انکارشون کرد و این مورد هم یکی از همونهاست.

راستش دوست داشتم پست من حداقل این اثر را داشته باشه که دیگه از واژه غلط شهرستانی برای توصیف ساکنین سایر شهرها استفاده نکنند. کلان شهری مثل تهران هم با توصیف علمیش جزو شهرستان محسوب میشه. پس لطفا هی شهرستانی شهرستانی نکنید.
نکته دیگه این که همون طور که گفتم تمام این ها به خاطر توزیع ناعادلانه امکانات و ثروته.
راستش همسایه ما که خیلی هم خودش را تهرانی می دونه و من را شهرستانی به قول شما! زنش را شب عروسی این قدر زد که با چشم کبود لباس عروس پوشید!
دیده های شما دلیل بر اثبات یک حکم نیست. من شهر کوچکی را می شناسم که اغلب مردان اون به زنان بسیار احترام می گذارند ولی تو همین تهران خیلی ها را دیدم که با زن ها مثل حیوون برخورد می کنند. ولی باز نمی تونم با قطعیت بگم تهرانی ها همه بدتر از مردان فلان شهرند!
اگه شما درست متن من را با همون شعور و آگاهی خونده باشید نوشتم که اگه این مسائل هست به خاطر این نیست که به طور ذاتی شهرنشین ها به روستا نشین ها برتری دارند بلکه به خاطر اینه که توزیع عادلانه نداشتیم. تو تهران چندین دانشگاه هست. کتابخونه های مجهز. مدارس فلان و بهمان، فرصت های شغلی بیشتر برای اکثر رشته ها. فرصت های تفریحی بیشتر. امکانات پزشکی و رفاهی و درمانی. اون وقت شهرنشین ها آیا امتیاز ذاتی دارند به خاطر این امکانات نسبت به فردی که تو روستاش یک مدرسه کوچک داره با بخاری گازی که آتش هم می گیره و می سوزونه همه هستیش را؟ اگه این چنینه دیگه نباید اعتراضی باشه که همه این افراد بلند شند و بیان تهران و تا به افتخار تهران نشینی نائل گردند.

ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 20:35 http://1nicegirl8.blogsky.com/

تهرانی بودن همچین هم آش دهان سوزی نیست چه بسا روزگاری اصفهان و مراغه و شیراز و اینا هم پایتخت بوده اند و بواسطه نور چشمی شدن پیشینه غنی دارند و عنگ زدن و لقب دادن کار صحیحی نیستش
ولی اینو میخام بهت بگم از خودت یاد گرفتم البته
نمیدونم کی گفته وقتی یه نفر بهت گفت تو یه گودزیلای یه چشم یک پایی آیا تو واقعن همون گودزیلا هستی؟نیستی دیگه
حرف خانوم همسایه رو بیخیال
برای خانوم همسایه فکر بهتری دارم یه گز از کابینت بردار وسطش رو خالی کن یه دونه فندوق با پوست بزار و با عشق بهش تقدیم کن بعدش بیا تعریف کن عکس العملش چطوری بود گاهی ساده ترین راه حل بهترین راه حله حالا بیا وقت بزار تا فکرشو روشن کنی میشه؟نمیشه دیگه

خانم همسایه این را نگفت. آقای همسایه این را گفت وقتی داشتم بهش تذکر می دادم با آب پیاده روی جلوی خونه را نشوره!

آتوسا دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 22:24

راستش این کلمه به قدری دستمالی شده که اصولاً تبدیل به یک fake شده.
من هم شهرستانی الاصل! تهران نشین هستم. و با ذکر این رزومه! چند نکته بگم :
شخصا وقتی جوون تر بودم نسبت به کلمه های دهاتی، شهرستانی، عمله!، کدّی... خیلی حساس بودم! فکر می کردم تبعیض و دسته بندی انسان ها و در نظر نگرفتن تقسیم ناعادلانه امکانات و فرصت ها و... همش باعثه شکل گیری این کلمات شده و عده‌ای با بی توجهی اونا رو به کار می برند و غیر از خودشون رو می رنجونن...
اما حالا با گذر زمان و تجربه زندگی در شهر ها و شهرستان ها و پایتخت... خب این طور بگم:
۱-واقعیت اینه که زندگی در محیط های کوچک خیلی خشن تره به لحاظ اینکه مدام زیر ذره بین قضاوت هستی.
۲-در کشور ما چون پیشینه ایلاتی و عشایری داره، مفهوم وطن و کشور هنوز قوام و بسط پیدا نکرده. از طرفی ایل و طایفه هم که تعطیله، جریان هجوم ارتباطات هم که مرز ناپذیر هست... خب آدما چطوری هویت سازی کنند جانم؟!! بالاخره یه هنجاری باید بسازند دیگه! خب چی دم دستی تر از این تقسیمات!
۳-اممممّا! چی باعث می شه غیر تهران نشین ها، گارد داشته باشن نسبت به پایتخت نشین ها؟ البته که یکیش توذیع ناعادلانه امکانات هست.. ولی به نظر من علت مهم این غبطه اینه که پایتخت نشین ها زیر ذره بین داغ و بی رحم قضاوت جامعه نیستن (به نسبت جاهای دیگه). نه به علت فرهیخته گی عزیزان پایتخت نشین! خیر... به یک دلیل ساده: تهران این قدرررر بزرگ است که وسعت و ترافیک و مسیر و لزومات زندگی در آن، وقت و مجالی برای این دست حضور! در زندگی یکدیگر رو باقی نگذاشته! به عبارتی ؛ منطقا، در تهران، نسبتا از شرّ دیگران راحتی!!!! به همین سرراستی!

آتوسا جان هر کسی از زاویه دید خودش به قضیه نگاه می کنه. راستش قضاوت مردم چیزی نبوده که من را خیلی آزار بده چون اصولا حرف مردم نهایتا چند دقیقه فکر من را مشغول می کنه و نه بیشتر. برای همین این موضوع هیچ وقت برام یک امتیاز محسوب نمی شده. البته که از فضولی خوشم نمیاد ولی شخصا قضاوت دیگران و این که در مورد من چه فکری می کنند زیاد برام مهم نیست.
برعکس من وقتی اصفهان بودم این موضوع خیلی در بین ما و اهالی محل رعایت می شد که مبادا همسایه ها را آزار بدهیم یا اذیت بشند و براشون مشکلی ایجاد کنیم در حالی که همه ساکن خانه های ویلایی بودیم. الان نمی دونم اصفهان چه طوره چون ده ساله ساکن اصفهان نیستم ولی خودخواهی و بی توجهی همسایه ها، اونم ساکنین یک ساختمان در تهران من را به شدت آزار میده.

آتوسا سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 09:45

بی توجهی و ندیدن یکدیگر، متاسفانه داره به یک هنجار رایج تبدیل می شه. موافقم. به خصوص در تهران بیشتر. به چند تا دلیل که یکیش (بنا به رشته تحصیلی و اطلاعات من) زیرساخت های ناسالم شهری و ناهنجاری های کالبدی در ساخت و ساز هاست. مثال: وقتی در کوچه ای که قبلا ۲۰ پلاک ثبتی (خانه) وجود داشته، با فروش تراکم، هر خانه تبدیل به یک ۶ طبقه ۱۲ واحدی میشه، منطقا بستری میشه برای رشد بی اخلاقی ها و خود خواهی ها و سهم خواهی ها. از این نظر البته سایر شهرها هم به سرعت دارند دنبال تهران می‌دوند. لا اقل در شهر پدری من که قزوین هست که این اتفاق به شکل بی رحمانه ای داره به پیش می ره..
اممما منظور من از قضاوت اون چیزی نبود که شما گرفتین. احتمالا به قدر کافی توضیح ندادم... ببینید وقتی در یک محیط کوچک زندگی میکنید، حالا هر جا، شما بگیر ساچ کچ وان در ایالت ساسکاتون در کانادا! ... دیگه قضاوت یه امر موردی و شخصی نیست که من و شما بگیم ما بهش اهمیت نمی دیم! بلکه یک فرهنگ و هنجار غالب هست که در کوچکترین جزییات زندگی ما وارد میشه، حکم فرمایی می کنه و جولان می ده.! مثلا یکی از دوستانم برای مدتی مجبور بود به دلیل طرح شوهر پزشکش، در یک شهر خیلی کوچیک زندگی کنه. اونجا "مجبور " شد، برای اینکه بایکوت نشه چادر بپوشه!
یکی دیگه از اقوام در یک شهر کوچیک شرق کشور دانشجو بود. از قزوین هم رفته بود. می گفت اینجا اگه در ساعت دو بار از یه جا رد بشی، بهت چپ چپ نگاه می کنن. محلی برای دور هم آیی و وقت گذرانی با دوستان نیست چون همه می رن خونه فامیلشون. خدا امام حسین جانم رو از ما نگیره، که اگه نبود تو این شهر ها مردم هیچ طور و جای دیگه ای توان و امکان و پتانسیل با هم بودن رو نداشتن...

من از این منظر گفتم که شما گفتی این یک برتری تهران نسبت به جاهای دیگه است! مثلا من احتمالا چادر سر نمی کردم چون برام بایکوت شدن زیاد مهم نیست! ولی در کل و برای اکثر مهمه و من هم تا اندازه ای قبول دارم. به هر صورت من جامعه شناس نیستم و دقیق و تخصصی نمی تونم موشکافی کنم دلایل این اتفاقات را در حجم گسترده و در سطح جامعه و از منظر خودم گفتم این می تونه یک دلیل باشه. و احتمالا دلایل دیگری هم وجود داره. جامعه ما یک جامعه جمع گرا بوده و این که الان توان و پتانسیل با هم بودن و کارگروهی را نداریم خیلی جای سوال داره

افسانه صمیمی سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 15:06 http://www.callameh.blogfa.com

تقریبا می شه گفت اول راهنمایی بودم که فهمیدم این واژه چقد استفاده کردن ازش به همین منظوری که گفتید، ثقیله.

مدرسه ما شبانه روزی بود و بچه های روستا اونجا میومدن. یه بار که سر کلاس به یکی از دوستام گفتم تو چقدر دهاتی پسندی، تمام بچه های روستا یهو برگشتن نگام کردن با تعجب،
آب شدم از خجالت.
از همون موقع یاد گرفتم اول فکر کنم و بعد از واژه ها استفاده کنم.

mari شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 17:21 http://tedtalks.blog.ir

جانا سخن از زبان ما می گویی

رها سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 10:52 http://khodkare-aabi.blogfa.com

البته خانم اردیبهشتی جان استفاده از این واژه ی شهرستان مختص تهرانی ها نیست و من خیلی از شهرهایی که رفتم اینو شنیدم و وقتی می گن شهرستان منظورشون جایی غیر از شهر خودشونه. هر چند من همیشه بهم برمی خورد. چراشو خودمم نمی دونم. ولی هر وقت جایی ازم پرسیدند "از شهرستان اومدی؟!" جواب من همیشه یه چیز بود:"نه از اصفهان میام!"

به یک همشهری عزیز دیگه

بوی آتیش پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 14:29

با سلام
مدتی هست که خواننده وبلاگتون هستم روانی، سادگی و نوع نگاهتان را در نوشته ها یتان دوست دارم و از همین از شما تشکر می کنم؛ ممنون می شوم در صورت امکان آدرس پنج شش وبلاگ که قلم شیوایی دارند و نگاهی نو، برای من ایمیل نمایید.
با تشکر

ممنون دوست عزیز ولی راستش اون ها به دلایل خاصی حذف شدند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد