کاش بعضی ها استاد نمی شدند!

سلام

گاهی پیش خودم میگم کاش بعضی ها استاد نمی شدند! یا اصلا کاش برای دادن مدرک دکترای تخصصی یک آزمون شخصیت هم می گرفتند. حداقل برای روانشناسی. البته بعد خودم به خودم میگم کجای این مملکت همه چیز سرجاشه که این جا بخواهد باشه؟!

چندی پیش با یکی از دوستان در همایشی شرکت کردیم که مثلا تخصصی روانشناسی بود! البته هر چیزی شنیدیم الا روانشناسی تخصصی! گرچه سخنران ها هم زیاد متخصص نبودند! طبق معمول بیشترشون از صنف روحانیونی بودند که وقتی در زمینه ورزشی ادعا دارند چه جوری میشه در زمینه ای مثل روانشناسی ادعا نداشته باشند؟!

خلاصه اساتید محترم در بیان احادیث و روایات از هم دیگه سبقت می گرفتند و ما در عطش شنیدن حداقل یک واژه تخصصی از دهان این بزرگواران بودیم! که البته رفع هم نشد!

در انتها یک استادی به پشت تریبون اومد که به نام بود! من پیش خودم گفتم حتما حداقل از ایشون ما یک رفتار و گفتار حرفه ای شاهد خواهیم بود!

ایشون در مورد کارگاه ها و جلسات و ... که برگزار کرده بودند داد سخن دادند و در مورد لزوم این که یک روانشناس اول باید خودش را درست کنه و بعد دیگران را سخن ها راندند! تا جایی جلو رفتند که در دانشگاهی چندین سخنران زیر نظر ایشون برای دانشجوها سخنرانی می کردند. یکی از این بزرگواران در مورد حسن های ازدواج سخن ها رانده و بعد استاد کشف فرمودند ایشون مجردند و سریع و فی الفور عذر ایشون را خواستند و با افتخار فرمودند کسی که خودش یک کاری را نکرده حق نداره دیگران را نصیحت کنه!

این جا بود که کلا فک کش اومده ام را جمع کردم و به کل از این همایش و اساتیدش قطع امید کردم .

در ظاهر حرف ایشون کاملا منطقی به نظر می رسه ولی چیزی که در لایه های نهان آزاردهنده است پیش قضاوتیه که از یک استاد روانشناسی انتظار نمیره!

آیا قبلش ایشون از خودش پرسیده که به چه دلیل ایشون ازدواج نکرده؟ آیا دلیل خاصی داشته؟ آیا ایشون دلیل منطقی و عقلانی برای این کار داشتند؟ آیا ایشون حقیقتا بنا بر شرایطشون صلاح را بر این دیدند که ازدواج نکنند یا صرفا برای فرار از مسئولیت؟ آیا این استاد گرانمایه بعد از تامل و تحقیق برای پاسخ به این سوالات عذر ایشون را خواستند یا نه؟

این که یک فرد عادی جامعه چنین باوری داشته باشه هم برای من ناراحت کننده است چه برسه به کسی که داعیه دار استادی روانشناسیه!!! دردناکه!

چه طور به خودمون اجازه قضاوت می دهیم؟ آیا این ساده انگارانه نیست بگیم اگه این روانشناس خوبی بود مثلا زندگی زناشویی خودش را نجات می داد و طلاق نمی گرفت؟ از کجا می دونیم بهترین تصمیم در زندگی این فرد چی بوده؟ شاید اون مدبرانه یک انتخاب درست برای سالم زیستن انجام داده! شاید از یک زندگی بیمار خودش را نجات داده! بگذارید فرض کنیم که در سن کم ازدواج کرده و بعد از مطلع شدن از این که اشتباه کرده تصمیم درستی گرفته!

چرا فکر می کنیم یک متخصص در حیطه مثلا کودک باید حتما خودش شونصدتا بچه داشته باشه؟ شاید اصلا بچه دار نمیشه! یا بنا به شرایطش صلاح نمی دونه!

همین قضاوت ها و پیش داوری ها است که باعث میشه اکثر ما برای حفظ ظاهر و دور موندن از این قضاوت ها یک نقاب بزرگ بکشیم روی صورتمون و خیلی چیزها را تحمل کنیم و وانمود کنیم به چیزی که واقعا نیستیم! و وقتی یکی شهامت ابراز وجودش همون جوری که هست را پیدا می کنه چنان محکم به زمین بزنیمش که توان دوباره برخواستن را نداشته باشه!

 

نظرات 19 + ارسال نظر
یاسمین شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 10:54

یه چیزی یه بار به من گفتید که همیشه تو ذهنم موند: ما دخالت میکنیم تو کارایی که بهمون مربوط نیس،و بیخیالیم نسبت به چیزایی که کاملا بهمون مربوطه.
مثل همین قشر روحانی که الان گفتید واقعا تو همه چی دخالت میکنن.

یا نظر دادن اکثریتمون تو همه چیز.

و با جمله اولتون خیلی موافقم که کاش بعضیها استاد نمیشدن

صنم شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 11:28 http://aztahedelam.mihanblog.com/

سلام.
والا جدیدن انقدر رفتارای عجیب تو موقعیت ها از آدما میبینم
که دیگه فهمیدم اغلب هیچکس جای خودش نیس
و اغلب افراد در جایگاه های مثلا مهم! صلاحیت جایگاهشون رو ندارن
اونایی که دارن هم عرصه رو براشون تنگ میکنن تا خودشون ول کنن برن!
یا بی جنبه میشن

و این معضل و جای نادرست را به ناحق اشغال کردن این قدر داره فراگیر میشه عادی به نظر می رسه

بانو. شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 12:00 http://mylifeinwords.blogfa.com

سلام. راستش تا یه جاهایی موافقم و با یه جاهایی از صحبتتون مخالف...واقعا فکر میکنم روانشناسی که نظریه ازدواج موفق یا تربیت موفق کودک رو ارائه میده و به حرف خودش ایمان داره، باید نشانه ای از این علمش در زندگیش باشه...قبول دارم که گاهی شرایطی خاص پیش میاد، مثه بچه دار نشدن یا پیدا نکردن یه گزینه مناسب برای ازدواج، اما طلاق واقعا نشون دهنده شکست شخص روانشناس در اجرای نظریه ازدواج موفقه...چون تا اونجایی که من میدونم اکثر نظریه ها بر انتخاب همسر مناسب تکیه دارند و بعدها هم دنبال حل مشکلات هستن و نه طلاق و طلاق رو آخرین راه حل میدونن...مثه دکتری که نتونسته بیماری عزیز خودشو تشخیص بده و درمان کنه و نهایتا آدم میمونه که در شرایط مشابه بهش اعتماد کنه یا نه...من یه استاد حسابداری داشتم که نظرات خیلی کاربردی در زمینه مدیریت نقدینگی منزلش داشت...اینقدر من از دیدن آدمی که علمش رو در زندگیش استفاده میکنه خوشحال بودم که هنوزم بعد هفت هشت سال، هر بار میخوام یه استاد خوب رو مثال بزنم یاد ایشون میوفتم

بانو جان برای همین میگم باید بین یک متخصص با افراد دیگر یک تفاوتی باشه! یک متخصص باید بدونه که گاهی و در شرایطی طلاق بهترین راهه! مثلا وقتی طرف مقابل فرد اختلال شخصیت داره یا بیماری حادی بهترین راه حل بیرون رفتن سالم از رابطه ای چنین ناسالم است!
بهترین حالت انتخاب صحیحه ولی تصور بفرمایید که مثلا فرد در سن کم ازدواج کرده و بعد به علم و تشخیص رسیده! و الان بهترین راه حل جدا شدن است!
ویرجینیا ساتیر یکی از بزرگترین نظریه پردازان زوج درمانی خودش جدا شده! پس به نظرم کسی که بخواهد نگاه علمی داشته باشه نباید چنین پیش قضاوت هایی داشته باشه.

مینو شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 14:53 http://milad321.blogfa.com

نظر دادن در این موارد خیلی سخته.مثلا معلم نمونه ای که بچه اش مشکل تحصیلی داره،شاید برای بچه خودش وقت نذاشته،شاید هم بچه مشکلاتی مثل بیش فعالی یا کم هوشی داره.
اما بهر صورت این روزها زهر طرف که رو میکنی اطرافت آدم هایی را میبینی که ظاهرا در رشته ای تخصص دارند اما حرفه ای عمل نمیکنند.

می دونید مینو بانو اگه می گفت من بعد از ایشون پرسیدم که شما پس چرا خودتون ازدواج نکردید و مثلا طرف می گفت ول کن آقا! کدوم بی عقلی ازدواج می کنه ومن گفتم ایشون به درد می خوره کاملا برام قابل هضم بود! ولی ایشون گفتند من متوجه شدم این فرد ازدواج نکرده و به یکی از افراد گفتم به این فرد بگید دیگه نیاد!!! و یک جور هم با افتخار تعریف می کردند که من حس بدی نسبت به حرفه ای عمل کردن ایشون پیدا کردم

سارا شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 15:20

در مورد این روانشناس چیزی نمی دونم پس بهتره من هم بدون شناخت ایشان را قضاوت نکنم ولی آدمهایی رو در زندگیم دیدم چون نمی تونن خودشون رو بالا بکشن بقیه رو زمین می زنن اون هم طوری که واقعا توان برخواستن رو نداشته باشه یا اگه خیلی قوی باشه و اراده داشته باشه به سختی دوباره بلند شه.

چند وقت پیش فردی تو اینترنت در مورد ازدواج و موردی که براش پیش امده نوشته و گفته بود اگه یه کم دیگه پنهان کاری می کرد و شخصیت واقعیش رو نشون نداده بود می تونسته عقد کنه و پشیمان بود که چرا یه بیشتر احتیاط نکرده. خب گناه کسی که با همچین فردی ازدواج می کنه و بنا رو بر صداقت میذاره چیه؟ باید تا آخر عمرش تحمل کنه؟ حتی به فرض که طرف مقابل همچین کسی روانشناس باشه روانشناسه کاراگاه که نیست.

با جمله آخرت خیلی خیلی موافقم! خیلی از افراد مخصوصا افراد ضداجتماعی در جلسات اول حتی یک روانشناس کارکشته را هم گول می زنند!

گلابتون بانو شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 19:20 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

کاملا درسته. اصلا بعضی از شخصیتها لایق رسیدن با جایگاه استادی در دانشگاه نیستن!

درسته

ماهی سیاه کوچولو شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 22:58 http://1nicegirl8.blogsky.com/

سلام
خب فکر میکنم آقای همایش زده مصداق بارز رطب خورده منع رطب نمیکند باشند...ولی خودم اینطور فکر میکنم
انسانها با تجربه ها پیشرفت میکنن ک گاهی این تجربه ها رو درس روزگار میگن و گاهی علم و آگاهی...
مثال:
یکی یک تجربه رو از الهام یکی از سامان یکی از آرش یکی از مریم میگیره و پله یی میسازه تا هم دورنما رو واضح تر ببینه و هم اطلاعاتش در سطح بالاتری باشه
یکی هم هر تجربه رو خودش درون سازی میکنه با کلی آزمون خطا
اولی مثه آقای همایشی بدون ازدواج ممکنه افقها رو بهتر ببینه و نگاهش سطح وسیعتری رو پوشش بده
دومی هم مثه آقای همایشی مزدوج شده ممکنه فقط خودش لبریز باشه و دایم از اگاهی های خودش کپی بگیره و نشر بده
بنابراین ما جامعه جوانان از گروه اول حمایت میکنیم و گروه دوم را محکوم
ولی خب عکس این موضوع هم سندیت داره:)))
اینارو برای چی گفتم؟
خب یکی روانشناس بوده از قضا طلاق گرفته و با تکه های زندگیش مقداری از پازل کتاب زندگی رو تکمیل کرده چه ربطی داره بگیم بلد بود زندگی خودش و اینا؟
یکی هم روانشناس بوده از قضا مجرد هست و با تکه های زندگی دیگران پازل کتاب زندگی رو تکمیل کرده چه ربطی داره بهش بگن عقدنامه نداری نظر نده؟
چرا قضاوت؟
به همین مناسبت بزرگترین همایش تخصصی روانشناسی سراسر کشور در وبلاگ خودم برگزار میشود بازدید برای عموم آزاد است البته غیر از عموم بابام هم میتواند بیاید
لینک در همین کامنت موجود است

بی صبرانه منتظر این همایش هستم

ماهی سیاه کوچولو شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 23:10 http://1nicegirl8.blogsky.com/

ببخشید سوالاتم یادم رفت دکتر هلاکویی رو قبول داری؟اگه داری چرا نداری چرا؟چرا کلیپ هاش زیاده؟
چرا روانشناس ها بجای آموزش مسیریابی ... تازه ترین مسیر یافته شده رو تحمیل میکنن؟آخه هر تازه ترین ک بهترین نیست چه بسا مسیرهای کهنه فعلی روزی جدیدترین بودن
برای اینکه با انرژی مضاعف به سوالاتم جواب بدی اجازه بده یه تعریف ازت کنم همه عشق کنن
خدایی لذت میبرم اول همه پست هات سلام میکنی و هر جا هم کامنت میزاری بدون سلام نیست...

ممنون ماهی جون

راستش من به شخصه با دکتر هلاکویی زیاد ارتباط برقرار نمی کنم. ولی در جایگاهی نیستم بخواهم قضاوتش کنم چون خیلی ازش چیزی گوش ندادم! ولی تا جایی که گوش دادم چون به زبانی حرف می زنه که عموم می پسندند برای همین فراگیر شده

مامان آمیتیس یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 07:47 http://mamaneami.niniweblog.com/

سلام عزیزم منم با شما موافقم اما به قول معروف کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی روانشناسا موقعی که می خوان دیگران رو قضاوت کنند یا درمان چنان ریشه ای و پایه اساس طرف رو در میارن اما برای خودشون این طور نیست خیلی هاشون کارایی که ما خیلی بد میدونیم مثل غیبت و خوب دیگران رو نخواستن و حسادت رو بیش از بقیه انجام میدن چه برسه به طلاق

عزیزم حقیقت اینه که روانشناس ها هم آدمند! معصوم نیستند! همه شون هم که خوب نیستند و کاردرست! ولی در هر حال همون احساسات و هیجان های مثبت و منفی که دیگران تجربه می کنند را هم اونا تجربه می کنند فقط بهتر می تونند ریشه یابی یا مدیریتش کنند.
البته باز میگم نه همه شون

فامیل دور یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 13:11 http://sarab612.blogsky.com/

بیا زود قضاوت نکن دینا جان
ایشون ازدواج نکرده ینی یه استاد مجرد توی دانشگاه !!
خب قربونت فکر دانشجوهای عاشق پیشه هم باش !اصلن چه معنی داره استاد ازدواج نکرده باشه بعد بیاد بین اینهمه دختر دم بخت جولان بده اصلن خدا رو خوش نمیاد ...

حالا یه سوال ایشون کلن ازدواج نکرده یا ازدواج کرده بعد جدا شده ؟شاید همسرش به رحمت خدا رفته باشه !
بگردیم یه کیس مناسب پیدا کنیم براش بیکار نمونه بنده خدا

راست میگی! البته نمی دونم استاد بوده یا فقط سخنران؟!!! بعد تازه مگه بد بوده؟ خوب بالاخره ازدواج می کرده و امرخیر رخ می داده این وسط!

آبی دریا یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 13:17

سلام.
هی روزگار.
ببخیشید که کمتر میام.

چرا هی روزگار؟

مهرنگار دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 00:26 http://mehr-negar.blogsky.com

سلام
جانا سخن از زبان ما میگویی...
واقعا هیچی سرجاش نیست و بویژه این قضیه تو محیطهای تخصصی دردناکتره...
این جناب استاد اگر نظرشون تعمیم داده بشه به کل زندگی، پس هیچ روانشناسی حق صحبت با هیچ مراجعی رو نداره. چون چیزهایی تو زندگی هر فرد هست که ممکنه مشاور تجربه نکرده باشه!

الحق که راست گفتی! خوب شد نگفت چون طلاق نگرفته حق نظر دادن در مورد طلاق نداره!

آبی دریا دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 11:45


خب واسه اینکه تو این مملکت هیچی سر جاش نیست.
خیلیاز اونا که اون بالان حرف مفیدی برای گفت ندارن.
یه عده هم که حرفای شمارو هم که هی میدزدن به اسم خودشون میزنن.والا
دیگه بگم؟؟!!

نه همین ها کافیه! مخصوصا اون قسمت آخر

عاصی دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 14:00

اون آقای روانشناس مشت نمونه ی خروار همین جامعه س!
به همکاری که بسیار زیاد توی کار تخصصی من دخالت میکرد با لحن مودبانه گفتم خواهش میکنم توی کار من دخالت نکنید برگشت گفت تو اگه میتونستی یه کارو درست انجام بدی تا حالا شوهر کرده بودی!
یعنی من مهندس و محاسبه گر خوبی نیستم چون شوهر ندارم!!!
جامعه ی ما هنوز به اون حد از فرهنگ و شعور اجتماعی نرسیده که بپذیره : اولا: ازدواج غایت و هدف زندگی نیست!
دوما: ازدواج نکردن از ازدواج بد کردن بهتره!
اگه یه روز از علما و فضلا و دانشمندا و اساتید و مدیران محترم اینو بفهمن بنده اون روز رو عید اعلام میکنم! شیرینی هم میدم!!


والا فعلا که در راستای سیاست های جدید شدیدا غایت و هدف زندگی شده!

ژیلا سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 11:17

سلام خانم اردیبهشتی عزیز.من یه زن 35 ساله هستم که.نیاز به یه کمک و راهنمایی دارم.احساس میکنم شما میتونید کمکم کنید.اگه براتون مقدوره لطفا بهم بگید تا مطرح کنم.ممنونم.البته فقط یه سوال کوچیک دارم.

عزیزم لطفا سوالتون را به ایمیل mayfamily83@gmail.com ارسال کنید.

نیره سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:05

باعث تاسفه

مهربانو/ سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 20:27 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام اردیبهشتی جونم
درست همین دوسه هفته قبل بود که با مدیر نالایقم درگیر شدم و گفتم ای کااااش وقتی پست میدادند یه تست سلامت روان هم می گرفتند و بلافاصله خودم جواب دادم اونوقت هیچکدومشون سر کار نمی موندند

دقیقا

خلیل دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 22:42 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام

بیشتر مردم می خوان دیگران طبق سلیقه ی آنها زندگی کنند. بیچاره آن کس که بخواد به سلیقه ی خودش زندگی کنه. از رنگ و توع کفش و لباس بگیرید تا مسایل بزرکتر.

دقیقا

بی ربط پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 21:49 http://idleuser.blogfa.com/

دقیقاً

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد