سلام
دیروز عصر دیدم پسرک پشت میزش نشسته و برخلاف همیشه که با کلی حرف و غرغر مشقش را می نویسه خیلی آروم و بی سر و صدا و با دقت داره یک متنی را می نویسه و در خلالش هی هم از من سئوال می پرسید. مامان؟! طبقه را با کدوم ت می نویسند؟!؟!؟!
بعد از حدود 10 دقیقه سراسر کنجکاوی (که البته جلوی خودم را گرفتم و سراغش نرفتم) آمد و نتیجه کارش را بهم نشون داد.
از خنده مرده بودم. بهش میگم این چیه؟! میگه این پوستر انتخاباتیه!!!! این منم و این هم شعارهای انتخاباتیمه!
نگاه کردم بالای صفحه نوشته نام و نام خانوادگی و بعد اسمش را نوشته. بعد زیرش نوشته اگر به من رای بدهید هفته ای یبار می رویم اردو
بعد هم مثلا عکسش را کشیده (پسرکم زیاد هم نقاشیش خوب نیست! زیاد شبیه خودش نشده!!!!) بعد هم ادامه به اصطلاح برنامه های انتخاباتیش!
در مدرسه رستوران می سازیم.
در مدرسه اسباب بازی می سازیم. (احتمالا منظورش فروشگاه اسباب بازی فروشیه!)
در مدرسه یک ساختمان 1000 طبقه می سازیم که رستوران و سینما داشته باشند و ... (البته توی عکس قسمت های بعدی شعارهاش پاک شده و در ادامه میگم چرا)
بهش گفتم حالا این شعارها را دادی می تونی بهش عمل کنی؟!
می خنده و میگه لازم نیست که بهش عمل کنم. فقط کافیه رای بیارم و انتخاب بشم.
بعد بشکنی می زنه و میگه بقیه اش حله!!!!!
دیگه رسما کف زمین بودم از خنده.
بهش گفتم این جوری که درست نیست. هرکسی حرفی می زنه باید بهش متعهد باشه و بهش عمل کنه. الکی حرف زدن که هنر نیست.
تو باید توی شعارهای انتخاباتیت حرف هایی بزنی که اولا بتونی بهش عمل کنی و بعد در حیطه اختیاراتت باشه. یعنی اجازه داشته باشی که این کارها را بکنی. در ضمن به پولش فکر کردی؟!
خلاصه این شد که اومد تا شعارهاش را پاک کنه و کمی معقولانه ترش کنه. وسط کار جلوش را گرفتم تا یک عکس از پوسترش بگیرم و این پست را بنویسم.
در نتیجه این پست بار آموزشی یا روانشناسی و ... نداره و صرفا بیان یک خاطره بامزه است!!!!!!! باشد که رستگار شویم!
اتفاقن بانو بار اجتماعی داره. فکر کن چند تا بچه وقتی این تفکر رو با پدر یا مادرشون در میون میزارن از طرفشون تشویق می شن و به خودشون می گن آفرین به بچه مون ببین از الان چقده زرنگ و باهوشه (بر خلاف شما که پسرک رو مجاب کردید با دلایلتون رفت تا معقول تر کنه شعار هاشو)
بچه ها آیینه رفتار های ما هستن شدیدن.
شاد باشید
سلام
الهی چه پسر آینده نگری داری و چه ایده های جالبی
مشخصه که اعتماد به نفس خیلی بالایی داره ماشاءالله
من گاهی نگران می شم که شاید نتونم پا به پای این نسل جلو برم
عجب بچه ی باهوشیه. چون می دونه هر کی می خواد کاندید بشه و برنده شه باید فقط شعار بده و قول های رویایی!
والا فکر کنم نمونه هاش را فراوون تو جامعه دیده!
به خودتون رفته خانم اردیبهشتی
سعی کنید دست خطشو خوب کنید . تمرین بهش بدید. تا بعدا مثل من خجالت نکشه
راستش داییش ارشد عمران داره و خطش بدتر پسرک ماست و خجالت هم نمی کشه! ولی بد نیست یک کم بیشتر تمرین کنه!
با نظر باران جان موافقم. شما برعکس همه که به جای تشویق به کار غلط با دلایل منطقی بهش نشون دادید که وعده دادن در حالی که نشه اجرا کرد کار درستی نیست.
درسته نمونه های زیادی توی جامعه هست که وعده میدن و عمل نمیشه اما ما نباید نمونه های غلط رو اجازه بدیم الگوی بچه هامون باشن.
بچه ها باهوش هستند و مسایل رو کامل درک میکنن وقتی شما چنین چیزی رو بهش تذکر میدید و در جامعه بر عکس رو میبینه کاملا میفهمه که تفاوت و اشکال در کجاست.
راستی به این پسرک بگید با ساخت ساختمان هزار طبقه میتونه رکورد به اسم خودش ثبت کنه
به این میگن بچه با ایده های بزرگ
وای چقدر بامزه بود ...از دست این بچه ها
چقدر خندیدم با این پستت. خداییش چرا ذوق بچه را کور کردی اینجوری یک سیاستمدار ایرانی دیگر متولد می شد. خوب هم درک کرده بود که رای بیاورد بقیه اش حل است.
از شوخی گذشته خوب کردید که راه درست را نشانش دادید. کاش پدر مادر سیاستمداران ما هم همچین کاری می کردند.
چقدر این بچه ها دقیق هستند و دنباله رو ما بزرگ تر ها.....مثل دوربین از کارها و رفتارهای اطرافشون عکس میگیرند و تکرار میکنند!!!
عزیزیم خونه جدید مبارک....
بچه از واقعیات جامعه الگو گرفته دیگه!!!
این بچه از حالا فهمیده دنیا چه خبره. خیلی جلوتر از ماست!!!
خونه جدید مبارک. بلاگ اسکای خیلی بهتر و راحت تر از بلاگفاس.
از همین حالا راهشو یاد گرفته
ای جانم دقیقا مثل اقایون بالا دستی عمل کرده بچه , از طرف من ببوسش
سلام
خونه جدید مبارک.یعنی بعد از فقط در این وبلاگ مطلب دارید.؟
بچه هااز بزرگترها میاموزند.هم صداقت را و هم وعده بیخودی دادن را.
بله
سلام
چه بامزه! اتفاقا بار آموزشی زیادی داه :) خانم اردیبهشتی عزیز، قالب نو مبارک. از ماهها قبل تا دیروز این قالب وبلاگ من بود. به همین دلیل وقتی وب شما رو باز کردم، یک لحظه فکر کردم اشتباهی اومدم
من یه وبلاگ جدید توی بلاگ اسکای ساختم، اما بلد نیستم تو صفحۀ مدیریت هیچ کاری انجام بدم
چرا این جوریه؟ وقتی وارد صفحه میشی برای ارسال مطلب جدید یا ویرایش مطالب قبلی چه کار باید کرد؟
خانم اردیبهشتی عزیز موفق شدم مدیریت رو پیدا کنم :)
واقعا که تغییر چه کار سختیه
اتفاقا منم می خواستم در همین مورد تبلیغاتی که بچه ها می کنند\ یه پست بنویسم
یه کتابی هست به نام آموزش خط تحریری. قطع خشتی داره. خیلی موثره برای بهبود دست خط گل پسرتون
رنگ وبتون خیلی ملیحه!
چه جالب!!مدرسه پسر من که کلاس اول ودومیا نمیتونستن شرکت کنن.پوسترای تبلیغاتی بچه هاشون رو هم که روی دیوار دیدم رسمن کف زمین بودم از خنده.
واقعنم همینطوره .وعده بده عمل نکن.بچه هامونم اینو فهمیدن.
من هم فکر نکنم بتونند شرکت کنند ولی جو گرفتتش!
با سلام خدمت آقای پسرک؛
ببین عزیز دلم این شعارها خوبه اما کارساز نیست؛ بهتره یک کیلو شکلات و لواشک بین بچه ها توزیع کنی و بگی 100 کلیوی دیگه اش رو بعد از انتخاب شدنم براتون میارم. این روش معجزه می کنه. لطفن اگه از این روش استفاده کردی و انتخاب شدی پورسانت من یادت نره. زنده باد پسرک!
عی خدا!
بچه ها هم فهمیده ان تو این مملکت فقط باید رای بیاری بقیه اش مهم نیست!
سلام
منزل نو مبارک
هی هی ، ببین با ما چه کار کردند که بچه هامون هم شدن مثل دولتمردانمون. قول بده، عمل نکن. به همین راحتی.
به قول شاعر که میگه:
خانه از پای بست ویران است - خواجه در بند نقش ایوان است
خیلی خنده دار بود.
چرا گزینشی به کامنتها جواب می دین؟
تو پست قبلم نوشتم که مچ دستم درد می کنه! اینه به همه کامنت ها جواب نمیدم تا یک مدت. به جاش زمانش را می گذارم برای کامنت گذاشتن برا پست دوستانی چون شما
خانم اردیبهشتی داشت تو بی بی سی پستتون در مورد کنترل جمعیتو پخش میکرد
برنامه نوبت شما؟! ممنون که بهم گفتی! میرم تکرارش را می بینم! این دومین باره نشون میده!!!!
این قضیه انتخاببات چیه که امسال توی بچه های مدرسه ای همگیر شده دوستم میگفت پسرش نوشته هر روز در مدرسه پفک و چیپس پخش میشه و اخر هفته ها بین کسانی که به من رای دادن قرعه می کشیم و جایزه رفتن به سفر دبی جایره میدیم
از دست این بچه ها
ای جانم. عاشق این جوگیر شدن بچه هام. تو مدرسه ی پسر من چند تا از کاندیداها از روش آقای بی ربط استفاده کردن ولی چون پسر من شکمو نیست نمی دونم تو رای دادنش تاثیر داشته یا نه.
خونه جدید مبارک.
بچه ها هم از ما و هم از جامعه درس میگیرند. متاسفانه غیر از این مشکلات، خیلی چیزهای دیگه هم از جامعه یاد میگیرند مثل دروغ، ریاکاری، پول پرستی و ...
نسل ما که این چیزها رو ندید و همش خوبی و مهربونی و همدلی دید، الان به اینجا رسیده. وای به حال نسل بچه های ما!
به به سلام.خونه نو مبارک.بفرمایید اینم شیرینی مجازیش.
چه جالبه.بچه ها چه زود و بیصدا همه چیزو یاد می گیرن!
واقعا خاطره بامزه ای بود و بیش از حد لذت بردم و راستشو بخواید این پست به نظرم غمی تووش هست که جامعه داره بطور ناخواسته دروغ رو به بچه ها یاد میده...
باشد که رستگار شویم.....
یعنی این تفکراتش به کی رفته؟!
خانم خب نزارید تلویزیون و اخبار ببینه!!!
سلام،
اتفاقن کار پسرک خیلی هم زیبا بوده، زدی تو پرش! واقعیت بیرونی را منعکس کرده.
من دوست دارم پسرم به جای هم رنگ جماعت شدن، درس مسئولیت پذیری را یاد بگیره! حتی اگه توی این جامعه رنگارنگ ریاپسند به جایی نرسه!
اتفاقا این پست از اون پستاییه که بار آموزشی و روانشناسیش خیلی بالاس و نتیجه های جالبی می شه ازش گرفت.
از جمله تاثیری که حرف شما روش داشته...
ما خیلی مشتاق زیارت پسرک شما هستیماااا.
سلام
خونه نو مبارک باشه
تازه دیدم
این پست هم خیلی روانشناسانه بود! خیلی وقتا همه مونه اولش میخوایم دور از جون پسرت خرمون از پل بگذره و به بعدش و امکاناتمون و دیگرانی که رو ما حساب کردن فکر نمی کنیم
رستگار باشید
الهی فداش شم.. چه پسر نازی