سلام
میگه: برای من دیگه عشق زمینی پوچ و بچه گانه شده. به نظرم به جای گشتن دنبال عشق های زمینی باید دنبال عشق الهی رفت. وقتی به عشق الهی برسی دیگه از عشق های زمینی بی نیاز میشی...
بهش میگم فکر می کنی عشق الهی انسان را از عشق زمینی بی نیاز می کنه؟!
میگه: این جور فکر می کنم. عشق الهی این قدر بزرگ هست که چنین عشق های کوچکی را پوشش بده.
میگم: مگه مولانا به عرفان معروف نبود؟ مگه مرشدش شمس نبود؟
میگه: آره! چه طور؟!
میگم: داستان کیمیاخاتون را نشنیدی؟! این که شمس با اون سن و مراتب عالیش در عرفان عاشق دخترخوانده مولانا میشه و اون هم روی شمس را زمین نمی اندازه و کیمیا را بهش میده؟! (برای اطلاع از داستان یک سر به اینجا بزنید!) آیا عشق الهی و عرفان اون را از عشق زمینی بی نیاز کرد؟! آیا مراحل سلوک باعث شد که دل در گرو یک زن زمینی نگذاره؟!
فکری می کنه و میگه نمی دونم!
میگم: مگه نمی گفتند امام علی عارفه؟! آیا این عرفان او را نسبت به نیازهای زمینی بی نیاز کرد؟! پس چه طور چندین همسر داشت؟! آیا اصلا درسته که به بهانه عشق الهی عشق و نیاز زمینی را انکار کنیم؟!
میگه: درست میگی! حتی امام حسین هم وقتی به کربلا رفت کودک شش ماهه داشت...
نظر شما چیه؟! به نظرتون عشق الهی و مسیر سیر و سلوک و عرفان می تونه انسان را نسبت به عشق انسانی و نیازهای زمینی و جنـ.سی بی نیاز کنه؟! آیا اصلا درسته که بی نیاز کنه؟! آیا اصلا چیزی هست که بشه جایگزین عشق و نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن کرد؟! آیا جنسیت توی توانایی این جایگزینی نقشی داره؟!
دوست دارم نظرتون را بدونم!
سلام خانوم اردیبهشتی عزیز
باز با یک پست پر بحث
به نظر من نمیشه می دونی یک لحظه تا پستت رو می خوندم این فکر به سرم امد که شاید واقعا ذات خلقت ما اینه که دوست بداریم که عاشق بشیم و بخوایم که عشقمون ثمره داشته باشه نمی دونم اما شاید باید اینگونه بشه که نسل ادامه پیدا کنه حالا از این مبحث که بگذریم من تصور می کنم که نیاز به دوست داشتن و عاشق شدن زمینی هم در وجودمون هست حتی اگر عشق الهی رو در وجودمون داشته باشیم نمی دونم شاید اصلا قیاسی با هم نداشته باشن
اگه برای ازدیاد نسل باشه پس میشه گفت عشق هم محصول نیازهای فیزیولوژیک ماست و هیچ قداستی نداره!
چه پایان غم انگیزی داشت.
من فکر می کنم اگر قرار بود عشق فقط الهی باشه خداوند هیچوقت بذرش رو در وجود انسان قرار نمی داد.و این دوری جستن از عشق زمینی که مرسوم و پسندیده بوده شاید برای ظاهر سازی و برتر جلوه دادن برخی افراد بوده.وگرنه همه آدمیم و تو این زمینه فرقی نداری.
به نظرت عشق الهی نباید انسان را کمی بزرگتر از این ها بکنه نه آن گونه که شمس و مولانا به دختری چون کیمیا کردند؟!
سلام عزیزجان
به نظر من که خداوند انسان رو با حس های مختلف آفریده که حتی گاهی متضاد هم هستن وگاهی هم مکمل. یعنی به آدمیزاد این اختیار وتوانایی رو داده که مثلا بتونیه از طریق عشق زمینی به عشق الهی برسه واین هیچکدومشونو نفی نمیکنه. اصلا بشر چند بعدیه و این مزیت اونه .این دلیل نمیشه که اگه قرار بشه به خدا وعشق الهی برسه پس باید ترک همه لذتهای دنیا رو بکنه یا اگه کسی عاشق یه موجود زمینیه پس دیگه اصلا نمی تونه به ابعاد دیگه عشق برسه
من هم فکر نمی کنم برای رسیدن به عشق الهی باید عشق زمینی را نفی کرد. ولی این دوست می گفت اگه به عشق زمینی نرسیدیم می تونیم با غرق شدن در عشق الهی نیازهای زمینی را نادیده بگیریم!
همیشه گفتند: هر چیزی جای خودش.
من فکر نمی کنم اینا ربطی بهم داشته باشند. دو عشق متفاوته. و هر دو زیبا هستند.
سلام
با حرفاتون تا حدودی موافقم.اصلن هست توی تاریخ که امام حسین عاشقه رباب بوده واین هیچ منافاتی نداره با عشق خدا
این را نشنیده بودم ولی احتمالش منتفی نیست
تجربه عشق الهی رو ندارم...
نمی تونم ادعا کنم خودم هم داشتم
راستش تا جایی که میدونم عشق الهی معمولا چیزی نیست که بشر بتونه انتخابش کنه. یعنی جاذبه ش از اون طرفه و اختیاری نیست
در مورد ائمه هم معمولا صفاتی مثل عارف بعدا بهشون داده شده. قرنهای بعد که عرفان اسلامی گسترش پیدا میکنه معمولا برای توجیه کارهاشون این صفات رو به پیامبر و ائمه میدادن. درحالی که ذات دین با عرفان متفاوته. چیزی که در دین هست زهده و در زهد شخص نباید لذتهای دنیا رو بر خودش حرام کنه. زمان پیامبر چند نفر خانواده شون رو رها کردن و رفتند در بیابانها زندگی کنند. پیامبر با شنیدن این خبر به مسجد رفت و گفت من که پیامبر شما هستم گوشت میخورم و روی تشک میخوابم و ازدواج میکنم. رهبانیت در اسلام حرام است. درحالی که پایه عرفان رهبانیت است.
زهد یعنی در عین لذت بردن ازدنیا و توجه به نیازهای جسم، به اونها وابسته نباشیم و دنیا رو دغدغه اصلیمون قرار ندیم
مثل حضرت سلیمان که در اوج ثروت و قدرت، وابستگی به اون نداشت
من هم فکر نمی کنم زاهدی باشه که با توجه به ادعاش واقعا بتونه از نیازهای انسانی چشم پوشی کنه! نمونه اش همین شمس!
کسی که عاشق خدا باشه باید عاشق بنده خدا هم باشه دیگه
منظور دوستم برعکس بود! منظور این بود که با توجه به عشقی بزرگتر و والاتر نیاز به دوست داشته شدن را در خودمون سرکوب کنیم یا جایگزین کنیم!
نسبت به نیازهای جنسی نمی تونه چون این نیازها برای تولید مثل آیجاد شده و خیلی قوی است وگرنه نسل انسان منقرض میشه ولی نسبت به عشق و وابستگی و نیازهای عاطفی ممکنه بتونه.
فکر کنم این جا پای جنسیت بیاد وسط!
اگه قرار بود اینجوری باشه قاعدتا خداوند اصلا چنی حسی رو درانسان نمی آفرید....ومعتقدم اتفاقا میشه ازعشق زمینی به عشق الهی هم رسید
قاعدتا همینه! هر حسی که هست پس بودنش یک لزومی داره و ضروریه!
یه همچین بحثی (شبیه به این) تو وبلاگ خشت هم مطرح شده
http://khesht40.blogfa.com/post-121.aspx
فکر کنم یک کم به پست آنا هم ربط داشته باشه!
اتفاقا من و همسرم دیروز در مورد همین موضوع صحبت می کردیم . قبلش هم قلبمون برای هم می تپید ولی چاشنی ه ج ...س ... ، عشق رو تکمیل می کنه
(البته نظر ما بود)
چه خوب
والا من نمیتونم نظر کارشناسانه بدم اما چیزی که به نظر خودم میاد اینه عشق الهی وعشق انسانی دوتا بحث جداست عشق انسانی تقریبا یه جورایی مثل غذا خوردن مثل خوابیدن میمونه به قول خودتون محصول نیازهای فیزیولوزیک هست اماعشق الهی مال مراتب بالای انسانی هست یعنی هر کسی نمیتونه به اون برسه مگه به مراتب بالای عرفان برسه اما عشق انسانی رو هر کی شاید بارها عاشق بشه اماوقتی بهش رسید ازش سرد بشه عشقشم تمام بشه.
سئوال اینه: وقتی کسی به مراتب بالای عرفان رسید می تونه خودش را از نیازهای مادی و پایین تر بی نیاز کنه؟!
نه عشق زمینی واقعا لازمه و نمیشه بدون اون زندگی کرد.یعنی من که نمی تونم
کسانی که هیچ عشقی تو زندگیشون نیست یعنی نه ازدواج کردن و نه دوستی از جنس مخالف دارن وقتی باشون برخورد داری به وضوح می بینی چقدر سرد و بی فروغن و احساس کسالت و پوچی می کنن حتی اگه تو زمینه های دیگه موفق باشن.مخصوصا برای زنها مورد دوست داشته شدن خیلی بهشون نیرو میده و مهمه.
این سردی و بی فروغی آیا برای همه صادقه؟! اینگونه یعنی عشق همه چیز؟!
این دو جور عشق , دو مقوله جدا هستن که هر کدوم به نیاز یک جنبه از وجود انسان پاسخ میدن. و انسان برای کامل شدن به هر دوش نیاز داره.
البته کسی که واقعا عشق الهی رو داره عشق های زمینیش رو هم در همون مسیر قرار می ده.
درست میگی
به نظر من هیچ چی توو این عالم نمیتونه جای چیز دیگه ای رو بگیره...
هر عشق و هر نع خواستنی جایگاه خاص خودش رو داره ..مثل میوه ها...مثال ساده میارم..شما وقتی آلبالو بخوری و یه هفته بعد گیلاسای درشت و مشکی شهریار بیاد بازار دلت نمیخاد که مزه اونم بچشی..؟؟؟
جنسیت هم توی جایگزینی این عشقها تاثیری نداره..
واصلا عشق الهی و زمینی منافاتی با هم ندارن و حتا گاهی همون عشق الهی باعث میشن که آدم چشم دل و چشم سرش بیشتر باز بشه و زیبایی های موجود اطرافش رو هم ببینه...و عشق زمینی سراغش بیاد و بعکسش هم امکان داره..
احتمالا عشق حقیقی باید همین کار را هم بکند
قطعا چیزی جایگزین عشق نمی شود.
اگه کسی بتونه به مراحل بالای عرفان برسه میتونه از خیلیی نیازهای مادی بگذره همونجور که خیلی ها گذشتن اما عشق انسانی نه نمیگذره چون هر کی برای تکمیل شدن بهش احتیاج داره زن بدون مرد مرد بدون زن کامل نیست
تو داستان شمس و کیمیا ما رفتارهایی از شمس می بینیم که از یک مرد بی شعور خشن حقیر انتظار میره و نه کسی که مسیر سیر و سلوک را طی کرده!
و سئوال این که آیا واقعا زن و مرد هم را کامل می کنند؟! یا هر کسی برای رسیدن به کمال مسیر منحصر به فرد خودش را داره؟! چه قدر از رابطه های زن و شوهری باعث کمال زن و مرد شدند؟! آیا این که زن و مرد هم را کامل می کنند یک بهانه نیست برای زیبا کردن رابطه فیزیولوژیکی مرد و زن؟! چه قدر حقیقت داره؟!
مسلمه که نه ، وگرنه پیغمبر و اماما ازدواج نمیکردند .
اصلا این نیاز جنسی برای بقای انسانه وگرنه نسل بشر از بین میرفت که
درست میگی!
اگه اون طور میشد که دنیا گلستان بود .نه هر زن ومردی همو کامل نمیکنن تازه بعضیی زن ومردا باعث پس رفت هم هستن اما به قول شما این عشق وعلاقه زن ومرد نسبت به هم نبود نسل بشر منقرض میشد حتما .واین که هر کی برای رسیدن به کمال مسیر منحصر به فردی رو داره قبول دارم چون هیچ دوتا انسانی شبیه هم نیستن .
سلام اینکه فکرکنیم که عشق زمینی فقط نیازج ن س ی کاملااشتباهه اگه اینجوربود حیووناازهمه عاشقترند.اینکه مانیاز طبیعی داریم شکی درش نیست امااینکه به هردوستی وازدواجی اسم عشق بزاریم کاملااشتباهه. اگه یه بچه عروسکش روبه حدی دوست داشته باشه که وقتی اونوگم میکنه مریض میشه اسم اینوچی میزاریم خب این همون عشقه لازم هم نیست که بزرگ باشه تادنبال جنس مخالفش باشه تاعاشق بشه .البته تومذاهب شرقی مثل بودایی برهمایی ایین جی و...ادمهایی هستندکه روی نیازهای مادیشون رو میپوشونندحتی غذا خیلی کمی میخورندوکاملاازاین حس بینیازند.اماعشق الهی لازمه اش این نیست که ادم خودش رواز دنیاجداکنه وازمواهب الهی فاصله بگیره به نظرمن اسم بسیاری ازنیازهای مادی وروزمره عشق نیست ومانعی هم دررسیدن به عشق الهی نمیتونه باشه.
راستش تا جایی که من اطلاع دارم ما انسان ها بیشتر از اکثر حیوانات رابطه جنسی برقرار می کنیم! اگه اون ها یک فصل جفت گیری داشته باشند ما انسان ها همه فصل هامون فصل جفت گیریه!
من گاهی فکر می کنم اصولا عشق به اون صورتی که در شعرها و افسانه ها اومده وجود خارجی نداره. هر چیزی که ما اسمش را می گذاریم عشق در واقع یک جور نیازه و از خودخواهی ما انسان ها سرچشمه می گیره! همون بچه هم عروسکش را برای نیاز به آرامش خودش می خواهد. حتی عشق مادری هم در واقع یک جور نیازه!
من نمیتونم نظر درستی بدم چون خودم به این درجه از عرفان نرسیدم اما شنیدم که انسان رو بی توجه به مسایل مادی میکنه...
دوستم جمع بندی بکن
فکر نکنم به یک جمع بندی بشه رسید! این جور که پیداست اکثر دوستان معتقدند که این دو قابل مقایسه نیست!
آخه وقتی آدم می تونه دو تا چیزو با هم مقایسه کنه که شباهتی بینشون باشه . این دو موردی که گفتی فقط از لحاظ اسمی تشابه دارن وگرنه زمین تا آسمون فرقشونه . بین عشق بین دو آدم که منجر به نیازهای جنسی می شه ، عشق والدین به فرزندان و عشق متقابل بنده به خدا و خدا به بنده خیلی فرقه .
یه نفر این شعرو می خوند و هرزگی می کرد :
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ببین کیفیت شعر رو و برداشت اون آدم هرزه رو از این شعر.
(هر چند واقعیت داره اما گفتم که بخندی)
آره دیگه! به قول همون مولانا هر کسی از ظن خود شد یار من!!!!!!!!!!! کلا ما انسان ها در سواستفاده ید طولا داریم!
گل پسری رو ببوسید و موفق باشید.
فکر کنم تازگی سر همه مون شلوغه
سلام دوباره چه جالب شما وب من بودید و من امدم وبلاگ شما
عزیزم منظورم اصلا این نبود که فقط انسانها با هم هستن برای ازدیاد نسل می دونی تصور می کنم عشق زمینی هیچ مغایرتی با عشق الهی نداره منظورم این بود این دو از یک جنس نیست که بخواهی یکی رو جایگزین دیگری کنی و تصور نمی کنم که خداوند عالم هم چنین چیزی رو از بشر بخواهد که بع عشق خودش عشق زمینی رو ترک کنن
سلام خوبی خسته نباشین میبینم که از مرخصی زود برگشتین دستتون بهتره ایشالله راستی من عشق الهی رو تجربه نکردم ولی فکر میکنم شاید یک عشق زمینی بشه زمینه ساز برای رسیدن به یک عشق الهی باشه
راستی خانمی من نیاز به کمک شما دارم احتیاج به یک راونشناس یا روانپزشک دارم البته فرقش رو نمیدونم ولی برای دختر 6 سالم میخوام شدیدا ترس از ماشین داره واونم بخاطر تصادف ما در سن 2 سال وخورده ایکه داشت البته تصادف بدی نبود خون و خونریزی نداشت خدارو شکر خسارت مالی داشت اما چون همه ترسیده بودیم زیاد و جیغ میزدیم و گریه میکردیم خیلی توش اثر بدی داشته و هنوز که هنوزه از سفر با ماشین می ترشه و میگه همه جا پیاده بریم یا با اتوبوس بریم ولی با ماشین خودمون نریم میشه منو راهنماییم کنی لطفا ممنون میشم شرمنده
فرق داره عزیزم. من توصیه می کنم برای کودک حتما پیش روانشناس کودک بری. راستش یکی را سراغ داشتم ولی الان که گشتم کارت ویزیتش را پیدا نکردم.
ببین برای کودکت شاید باید از روش حساسیت زدایی منظم استفاده کرد. البته با توجه به ابعاد ترسش میشه گفت دقیق چه باید کرد.
حالا چه طور می تونم اگه آدرس را پیدا کردم بهت خبر بدهم؟!
بنظرم داشتن عشق الهی مغایرتی با عشق زمینی ندارد.حس دوست داشتن هم به نظر من خدایی هست.ممکن است به جنس مخالف باشد بددون احساس جنسی ،یا به فرزند یا به والدین و غیره.
با حس دوست داشتن موافقم!
اینجانب مهربانو از همین تریبون اعلام و اعتراف مینمایم ، به همین گیس سفیدم قسم غیر ممکنه ..غیر ممکنه .. غیر ممکنه
(بعضی از مسلمونا میگن اگه سه بار بگی طلاق یعنی سه طلاقه کردی، حالا منم یه بار گفتم غیر ممکنه تا کاملا منطورم رو رسونده باشم ) نه خواهر من اصلا عشق جایگزین ندااااااااره
من به شدت با این حرفت موافقم :
اصولا عشق به اون صورتی که در شعرها و افسانه ها اومده وجود خارجی نداره. هر چیزی که ما اسمش را می گذاریم عشق در واقع یک جور نیازه و از خودخواهی ما انسان ها سرچشمه می گیره! همون بچه هم عروسکش را برای نیاز به آرامش خودش می خواهد. حتی عشق مادری هم در واقع یک جور نیازه!
خونه جدیدت مفالکککک عجیجمممم
اما اینجا حس خوبی بهم دست نداد . اونجا انرژی مثبت بیشتری حس میکردم
ممنون
به نظر من داشتن هردو عشق لازمه درصورتی که افراط نکنیم
جایگزین کردن عشق زمینی به جای عشق الهی اشتباهه
درسته امام حسین بچه شش ماهه داشت ولی در آخر این عشق زمینیش رو در راه عشق الهی فدا کرد
پس عشق الهی ارجح تره ولی عشق زمینی هم لازمه.
فکر می کنم درست متوجه نشدید! سئوال من این نبود که کدوم ارجح تره؟! یا عشق زمینی را جایگزین عشق الهی کنیم! گفتم آیا کسی که عشق الهی را داره نسبت به عشق زمینی و نیازهای جسمانی بی نیاز میشه؟!
سلام
من اینجا نظر گذاشته بودم نیست!!!!!
نه!!!!!!!!!! نگو که بلاگ اسکای هم کامنت می خوره!
به نظر من جنس این دو تا عشق ( عشق زمینی و الهی ) با هم فرق میکنه.
ولی میتونه به هم ربط پیدا کنه و مرتبط باشه.
توی داستان های عاشقانه و عارفانه خیلی مواقع عاشق از عشق معشوق به یک عشق والا تر رسیده و معبود بزرگ تری رو پیدا کرده.
ولی نمیشه گفت اگر کسی عشق الهی داره نباید عشق زمینی داشته باشه عشق زمینی یک نیازه نیاز به معبودی که قابل لمس باشه و حتی گاهی بخاطرش باید مجبور به جنگ با رقیب بشی. در عشق الهی رقیب قدری نیست که بگیم معبود رو از ما میگیره و نظرش رو به خودش جلب میکنه.
عشق زمینی میتونه اونقدر انسان رو بزرگ کنه که از همون عشق بتونه عشق الهی رو تجربه کنه.
کسی که عشق زمینی رو تجربه نکرده باشه به نظر من نمیتونه عشق الهی رو داشته باشه یا تحربه کنه.
اگر این عشق لازمه ی زندگی نبود توی وجود انسان قرار داده نمیشد.
یک عشق واقعی هیچ وقت پوچ نیست. چیزی که پوچ هست احساس های گذرایی هستند که ما اون رو با عشق اشتباه میگیریم
در مورد داستان ها نمیشه نظر داد چون داستانه و از آرمان های انسان سرچشمه می گیره.
به نظرت وجود رقیب در عشق لازمه؟!
سلام
اول از همه 2 تا مطلب غیر مرتبط بگم بعد برم سر عرایضم
اول اینکه بلاگ اسکای کامنت نمیخوره منتها طرف باید مطمئن شه که کامنتش ارسال شده چون ممکنه بلاگ اسکای بهش بگه کد اشتباهه.
و دوم اینکه شاید این سایت براتون جالب باشه
blogchi.ir
یه چیز دیگه هم تو یکی از کامنتا در مورد همین بلاگ اسکای بود که الان یادم نیست چی بود ولی بلاگ اسکای نسبت به اون یکی ها خیلی بهتره
حتی نسبت به بلاگ سرور که با اینکه یه سرور خارجیه گاهی میشه عین بلاگفا
ممنون
ضمن اینکه 2 صد گفته چون نیم کردار نیست.من اگه شونصد صفحه در مورد عشق بنویسم ولی حتی یکبار عاشق نشم و معنای حقیقی عشق رو نفهمم ، همه اش میشه کشک!
کسی که عشق زمینی رو تجربه نکنه چطور میخواد عشق الهی رو تجربه کنه؟
مثال میزنم از کامنت خودتون
خاطرتون هست که تووبلاگم یه لینک داده بودم به یه متنی که نوشته بود عاشق مادری هستم که با اینکه کودکش رو دعوا میکنه و گاهی تنبیهش میکنه اما همچنان عاشق کودکش هست؟
شما اولین ایرادتون این بود که اون شخصی که اون متن رو نوشته مادر نیست و نمی دونه حس مادری یعنی چی
اینم همون ،
دیگه همین ":)
به نظر من عشق الهی.......خودم نظر خودمو سانسور کردم. ایا می شه حدس زد چه نوشته بودم؟
نه!!! من هنوز به اون حد از سیر و سلوک و عرفان نرسیدم که علم غیب داشته باشم
من وجود رقیب رو توی عشق اصلا واجب نمیدونم. چون اگر رقیب قوی باشه که باختیم
من اگر رقیبی توی عشقم باشه چشماش رو در میارم
سلام.
جوابای قانع کننده ای دادین.
دقیقا همینطوره. هیچ وقت نمی تونه جایگزین بشه
عشق الهی کاری که می کنه اینه که وسعت دید ما رو نسبت به عشق زمینی گسترش می ده، تقویت می کنه...
دلم خواست برای این پست نظر بزارم .
اگر عشق زمینی لازم نبود خداوند خلقش نمیکرد.
تجربه ی عشق زمینی میتونه ما رو به سمت و سوی عشق الهی سوق بده.
به نظر من برای دست یافتن به عشق الهی باید عشق زمینی رو تجربه کرد و هرگز کسی که عشق زمینی رو تجربه نکرده باشه نمیتونه عشق الهی رو تجربه کنم.
خب میدونی چیه
به نظر من الان مثلن عشق خدا رو اگه مثه یه دونه اقیانوس بزرگ ببینم
حالا اقیانوس یا هر چیزی ...یعنی یه چیز بزرگ و بی نهایت
بعدش خدا اینهمه عشق داره خب ...اصن چرا اقیانوس
مثلن اگه عشق خدا مثه یه کارخونه بستنی باشه
بعدش خدا اومد انسان رو افرید خب
ما همون چوب بستنی هستیم وقتی عشق نداریم
بعدش خدا بهمون پوست و گوشت داد و اینا که همون قسمت سفید بستنیه
بعدش خدا یه روکش شکلاتی باحال خوشمزه روی همه مون کشید این دقیقا همون عشقه ست
بعضیا روکش شکلات دوست ندارن میزنن کنار یعنی اصن عشق دوست ندارن و دوست ندارن عاشق بشن
بعضیا سراغش نمیرن تا تموم نشه ...بعضیا زود میخورنش و بعدش حسرت میخورن چرا زود تموم شد
بعضیا بهش گاز میزنن یعنی هم از قسمت سفید بستنی میخورن هم از روکش
این آخریا دارن خوب زندگی میکنن یعنی هم عشق دارن و هم زندگی روزمره
همون اول گفتم ما از اون کارخونه بستنی جدا شدیم دیگه درسته
روی همه بستنی ها یه مارک داره که نشون میده ما به کجا اتصال داریم بعدش خدا رو همه ما نوشته "بنده عاشق"
پس چطوری بعضیا فکر میکنن عشق زمینی و خدایی از هم جداست؟
خب چیکار میشه کرد وقتی عشقی تو زندگی آدم نیست وقتی عشق زندگیشو پیدا نمیکته خب تا کی منتظر بمونه تا کی امیدوار باشه خب باید یه چیزی بگه که دل خودشو خوش کنه دیگه.نکشیدی که نمیدونی
چی را نکشیدم که نمی دونم؟! این گفتگو بین دو خانم متاهل صورت گرفته! شرایط هر دو هم کاملا یکسانه!
عشق یه چیز واحده. اگر حقیقتا عشق باشه. من به واسطه ی یه انسان به خیلی حسای عجیب رسیدم و تو یه جایی فقط عاشق بودم. عاشق یه وجود مطلق و یه وجودی که من رو به اون رسونده بود. و این دوتا برام تفکیک شدنی نبود. اما این تا مرحله ای بود که اون ادم جایگاه خاصی برام نداشت و من حتی به جنسیت اون فرد توجه نمیکردم. اما بعدها که همین رابطه یه رابطه ی جدید رو ایجاد کرد من از اون حس اول دور شدم. نمیدونم چی باعثش شد. هنوزم نمیدونم... فقط میدونم بعضی حس ها و دنیاها با هم یه جا جمع نمیشن. حداقل برای من اینطور بوده...