سلام
یادمه اولین بار هشت سالم بود که به تولد یکی از دوست هام دعوت شدم. همه دخترهای هم سن خودم بودند بدون حضور والدین. از ملاحظات بزرگسالان و تعارف هاشون خبری نبود. غیر مادر خودش کسی نبود که مانع شادی و جیغ و بازی هامون بشه. اون سنگینی جوی که با حضور بزرگسالان بر تولد بچه ها حاکم می شد را نداشت.
همون زمان یکی از آرزوهام این شد که یک روز یک تولدی بگیرم که فقط دوست های خودم را دعوت کنم. ولی از اون جایی که تولد من توی اردیبهشت بود و زمان امتحانات قوه و ... معمولا نمی شد. راهنمایی که رفتم دوستان صمیمی زیادی نداشتم. خیلی تنها بودم. دبیرستان خیلی بهتر بود. اون موقع تصمیم گرفتم حتما یک تولد بگیرم ولی از اون جایی که جو دبیرستان ما مذهبی بود در گزینش این که چه کسانی وارد حریم خصوصی زندگیمون بشند که بعدها دردسر نشه سخت بود. در ضمن این که هر بار یک امتحانی پیش میومد یا جور نمی شد. دانشگاه که رفتم حس کردم بابا دیگه داره دیر میشه باید یک کاری کرد!!!! ولی باز اردیبهشت بود و برنامه امتحانات میان ترم و بچه هایی که هر کدوم یک بهونه ای میاوردند!
خلاصه تا رسید به اردیبهشت 84، اون آخرین اردیبهشتی بود که من در خونه پدریم ساکن بودم. عقد بودم و قرار بود مردادش عروسی کنم. حس کردم این آخرین فرصته. با دوست هام حرف زدم و حتی برنامه شو هم چیدم. ولی عمه ام که سرطان داشت همون موقع تو بیمارستان بستری شد و چند روز بعد از تولد من توی یک روز اردیبهشتی از این دنیا رفت...
این جوری شد که من با حسرت یک تولد دخترونه وارد زندگی مشترک شدم.
تولدهای من توی این زندگی مشترک معمولا خیلی ساده برگزار می شد. یک کیک و یک شمعی و من و آقای اردیبهشتی و پسرک. حتی از حضور مادر و برادرم هم محروم بودم.
راستش به کل از فکر گرفتن یک جشن تولد که زنونه باشه اومده بودم بیرون. تا این که هفته قبل آقای اردیبهشتی گفت باید آخر این هفته بره ماموریت و دو روز نیست! گفتم ببین دیگه امسال از همون کیک و تولد سه نفره هم خبری نیست! که ناگهان یک جرقه ای در ذهنم زد!
آرزوی کهنم برای گرفتن یک تولد دخترونه بیدار شد.
با این که کلی کار داشتم ولی دست به کار شدم.
خوب نتیجه اش شب خوبی بود که در کنار دوستان سپری شد. اگرچه دو تا از دوستانم نتونستند بیاند. اگرچه یکی از دوستانی که اومده بود کاری براش پیش اومد و مجبور شد بره و ما غصه دار شدیم ولی شب زنونه خوبی را در کنار هم سپری کردیم.
کلی خندیدیم. چرت و پرت گفتیم. کیک خوردیم. کلی عکس گرفتیم. که از بس یا عکاس خندید و تکون خورد یا سوژه های عکس، یک عکس درست و حسابی برامون در انتها نموند! حرف های جدی زدیم. حرف های شوخی زدیم. چراغ ها را خاموش کردند و برام شعر تولد خوندند و من شمع فوت کردم. کادو گرفتم که همه شون را خیلی دوست دارم و ...
شب خوبی بود. یعنی شب عالی بود...
و من چه درسی از اولین روز 31 سالگی گرفتم؟!
برای تحقق هیچ رویایی هیچ وقت دیر نیست.
اگه خودمون بخواهیم. اگه واقعا تصمیم بگیریم که این رویا را از حالت رویا خارج کنیم و محققش کنیم.
می تونه گرفتن یک تولد زنونه ساده باشه یا تصمیم برای ادامه تحصیل...
می تونه شروع به کار کردن باشه یا عوض کردن سبک زندگی...
می تونه بیرون اومدن از یک چرخه معیوب باشه یا حتی تجربه یک عشق جدید...
می تونه تصمیم به یک تحول عظیم باشه یا رفتن به یک سفری که همیشه آرزوشو داشتیم...
می تونه شروع به یادگیری یک هنر باشه یا نواختن یک ساز موسیقی...
می تونه خیلی چیزها باشه...
می تونه یک آغاز جدید باشه...
و من در اولین روز 31 سالگیم فهمیدم برای تجربه موقعیت های جدید هیچ وقت دیر نیست...
پیوست: روز معلم را به همه معلم های عزیز، مخصوصا بلاگستانی ها و به ویژه آفرین بانوی نازنین تبریک میگم.
مبارک باشه تولدتان
ممنون
سلام
چه شب خوبی!
خوشحالم که آرزوت براورده شد...
موافقم گاهی بعضی چیزها رو فکر میکنیم ازما گذشته درحالی که واقعا اون کار ربطی به سن و سال نداره!
ممنون عزیزم

حالا الهامی یا مهرپرور؟
تولدت مبارک بانوی اردیبهشتی.
ممنون
مجددا" روز تولدتون رو به شماو روز معلمین رو به معلما که حق بزرگی گردن ما دارن تبریک میگم ":)
ممنون.
مرسی کیک هاتون خیلی خوشمزه بودن
دستتون در نکنه
افرین به این پشتکار!
پس سرانجام به ارزوتون رسیدیدن
راستی من ی سوالی داشتم عکس هارو با گوشی خودتون گرفته بودین؟
ممنون. حالا مزه اش را از کجا فهمیدید؟!
بله با گوشی خودم گرفتم چه طور؟!
31 سالگی اتون مبارک خانم اردیبهشتی عزیز
همه لحظه هاتان قرین آرامش و آسایش
ممنون دوست عزیز
توی ذهنم خوردم مخصوصا کیک تولد خیلی خوشمزه بود.قوه ی تخیل من در مورد غذا خوب است.
اخه کیفیت عکس دوربین 13نیست که!!!!احتمالا مشکل نرم افزاری دارید ی نگاهی بش اندازید
عکس کیک را از یک عکس بزرگ کات کردم!

ولی اگه دست نلرزه عکس های بی نهایت عالی می گیره.
به کجا باید نگاهی بیاندازم؟! منظورم اینه چه قسمتی باید برم؟! والا خود گوشی میگه 12 مگاست نه 13!
مشکل اصلیش اینه که لرزش گیر نداره و یک لرزش کوچک عکس را خراب می کنه!
دچار دوگانگی شدم!!!!!!!!!
توی camera قسمت تنظیمات نوشته camera resolution ببینید کدوم کیفیت رو تیک زده
از camera خود گوشی استفاده کردید یا نرم افزار دیگه ای بوده؟
نه اونو که می دونم! 12 مگاست!
از خود دوربین گوشی! یک نرم افزار دانلود کردم ولی ازش خوشم نیومد!
سلام
مجدد تولدت مبارک
الهی شکر که بهتون خوش گذشته
این لحظات به نظرم بی نظیرن
ضمنا چرا من عکسی از کیک نمی بینم
ممنون عزیزم. نه عکس را در جواب کامنت آقای پوآرو گذاشته بودم
تولدت مبارک! ممنون که بعد از مدتها باعث خیر شدی که در جمع دوستان باشم و معذرت میخوام که اون طوری شد.امیدوارم یک سال پر از شادمانی و موفقیت پیش رو داشته باشی
عزیزم
خیلی خوشحال شدم که بعد از مدت ها دیدمت. کاش اون اتفاق نمیوفتاد و می موندی
سلام از دست این اینترنت
آدم اعصابش خورد اینترنتم بازی در بیاره،چی میشه
تولدتون مبارک
توی وبلاگ قبلیتون مطلبی در مورد مردان هرمسی خوندم،یاد خودم افتادم و زار زار گریه کردم،اونجا براتون پیغام گذاشتم،پیش خودم گفتم شاید به اونجا سر نزنین دیگه،مطلبتون عالی،داغ منو تازه کرد،من له شدم،خرد شدم
خدایاااا
میشه منم تجربمو بگم؟کمکم میکنین؟
مرسی
ممنون عزیزم
بگو عزیزم. مسئله ای نیست.
چه عالی! راستش منم چند ساله دلم می واد یه تولد زنونه برای خودم بگیرم و نشده! کار بسیار خوبی کردی که یکی از رویاهای دیرینه ات رو محقق کردی!
الان چه قدر دلم خواست که تو جشن تولدت بودم!!!
عزیزم
امیدوارم شما هم بتونی چنین تولدی بگیری
خیلی کار خوبی کردی و بهتر از اون اینکه بهمون یاد دادی هیچ وقت دیر نیست.
تولدت مبارک خانم اردیبهشتی عزیزم.
ممنون
توولد تولد تولدت مبارک
وای یک تولد زنونه چقدر می تونه شاد و روحیه بخش و دلنشین باشه
انشالله که همیشه شاد باشید و از تصمیماتتون راضی باشید
چقدر خوب درسی رو که گرفته بودید برای ما هم بیان کردید
ممنون. واقعا عالی بود. جای همه خانم های بلاگستان خالی گرچه خونمون خیلی کوچکتر از اونیه که بشه همه را جا داد
اخی الهی
یعنی الان من از اینهمه احساسات متبلور شده در ان پست و در ان روز اشک شوق داره تو چشام جمع میشه که خب چون الان سرکارم رعایت میکنم که جمع نشه!!!
و اما بعد
اقا ما کلن به این جمع های زنونه اعتراض جدی داریم
مثلن چچند سال پیش یه خانم مهندس 40-50 ساله طبقه پایین بود تنها
هر هفته جمع زنونه میگرفت تا 2-3 صبح دهن ما سرویس بود از سرو صدای این خانمها البته همسایه پایینیشون گفت شانس اوردید زیرشون (منظور طبقه زیرینه!!) نیستید والا صدای تق تق کفشهای این خانمها سرویسترتون میکرد!!!
الان هم این دخترهای همسایه بغلی گاها یهو میزنن زیراواز باز خوبه این حرکتشو بعد از ظهراست نه شبها
همسایه بالایی هم که بابت بچه شون یهو خانمهای امیلشون میان تلق تلوق تلق تلوق رژه میرن
دختر هماسیه بالا اونوری هم کهپارتی میگیره البته جمع زنونه نیست!!
خلاصه ما با جمع های زنونه در اپارتمان کلن مخالفیم!!!! البته شبها تو روز جمع شن مشکل زیادی نیست!!!
یه خواهش هم از مسئولین داریم که این کفشهای پاشنه بلند رو قدغن کنن کلن!!!! وا...
والا مرغ ساختمون ما، خودمونیم! مهمونی هم ساعت 10 تموم شد ولی همسایه بغلی تا ساعت یک بعد نیمه شب هنوز مهمون داشت!!!!
تازه ما خانم های قد بلندی بودیم هیچ کدوم کفش پاشنه بلند نداشتیم.
آقای امید شما چرا مشکلات ساختمان خودتون را به ما تعمیم می دهید؟!
تولدتون مبارک باشه خانم اردی بهشتی عزیز
ممنون عزیزم
سلام
به به ..... تولدتون مبارک
ایشالا همیشه شاد باشی و به همه آرزوهای قشنگتون برسین
ممنون. لطف دارید
لایک به نتیجه ای که گرفتی
در این مورد شدیدا درکتون میکنم چون منم تا به حال جشن تولد دخترانه نداشتم... امیدوارم منم بتونم مثل شما یه روز تجربه اش کنم
حتما! کافیه بخواهی
سلام بازم تبریییییییییک




بابا میشد بستنی رو هم گنجوند که!
خوشحالم بهت خوش گذشته
من نمیدونم چی خوشحالم میکنه!!!
یعنی مدتیه چیزی عمیق خوشحالم نمیکنه!
ولی به شدت موافقم این شادی های به ظاهر کوچیک چقدر جذاب و تاثیرگذاره
همیشه به شادیییییییی
ممنون. آخه یکی از دوستان به لبنیات حساسیت داشت. نمی شد جلوش بستنی خورد کنه!
با اجازه شما رو لینک کردم
امیدوارم دوست خوبی باشم
راستی من هم یک اردیبهشتی هستم
لطف داری عزیزم. چندم اردیبهشتی هستی بهشتی جان؟!
درود
زادروزت مبارک
سلامت باشی و کامروا
مرسی عزیزم
سلام.
تولدتون خیلی خیلی مبارک.
انشالله زین پس روزهای بهتر و متفاوت تری رو تجربه کنید.
ممنون عزیزم
کامنت لایک به نتیجه ای که گرفتی ما ل من بود!
اسمم کو :))))
متوجه شدم
تولدت مبارک اردیبهشتی عزیز من. وارد شدن به دهه نور و روشنایی رو تبریک میگم.
مرسی عزیزم
تولدت مبارک
تشکر
تولدت مبارک . خیلی خوبه این موقعیت به ظاهر بد رو تبدیل به یک موقعیت خوب برای خودت و دوستات کردی . سلامت باشی و دلشاد.
ممنون عزیزم
چون بازم پست تولدیه،بازم تولدتون مبارک

اینم هدیتون
ممنون. لطف داری
تولدت مبارک باشه .
ممنون.
تولدت خیلی خیلی مبارک اردیبهشتی عزیز .

من این نتیجه گیری تو رو با گوشت و پوستم لمس کردم
ممنون مهربانو جان
تولدت مبارک خانوم اردیبهشتی
ممنون عزیزم
سلام عزیزم
شرمنده کامنتم زیادی طولانی شد،باور کن خیلی داغونم،خیلی،بقول عباس معروفی درونم ویرانه است.
منتظرم که لطف کنی بخونی و جوابمو بدی
مرسی مهربون
خوندم عزیزم. سرفرصت جواب میدم.
تولدت مبارک خانوم اردیبهشتی
ممنون عزیزم
بانو جان منم تجربه تولد دخترانه نداشتم .شاید باورتون نشه ولی من اولین کسی بودم تو خانواده کع مد تولد گرفتن رو راه انداختم و خوشحالم که بنیان گذار تولد خانوادگی بودم
ببین من چه خانوم با احساسی ام
برات بهترین ها رو آرزومندم دوست مهربونم
ممنون عزیزم.
راستش من هم بیشتر از هر کسی توی فامیل و خانواده به تولدها اهمیت می دهم. این جور میشه که تولد همه یادمه و اکثرا تولد من را فراموش می کنند
سلام
با تاخیر تولدتون مبارک امیدوارم 31 سالگی همراه با شادیهای فراوان براتون باشه
ممنون عزیزم
امیدوارم این شروع خوب باعث بشه امسال تجربیات بسیار خوبی رو پشت سر بذارید.
ممنون بی ربط خان
تولدت مبارک هم ماهی
ممنون عزیزم
خانم اردیبهشتی عزیز سلام. تولدتون هر چند گذشته ولی خیلی مبارک. از خدا ممنونم که شما هستید و وبلاگ دارید و کلی چیزهای خوب یاد ادم میدید.
این جشن تولد زنونه هم خیلی ایده خوبی بوده منم خیلی دوست دارم تجربه اش کنم
ممنون عزیز دلم
خانومی
من متولد 6 اردیبهشتم
البته خواهرم هم با 14 سال اختلاف 5 اردیبهشته
پس تولدشان مبارک دو خواهر بهشتی
salam,khobin??man bisabrane montazeram,midunm karo mashghale ziadi darin,vali harvaght vaght kardin havasrton beman ham bashe,mersiiii
عزیزم من جوابت را ایمیل کردم. آیا به دستت نرسیده؟!
من درسِ این پست رو گرفتم. ممنون
دقیقا این مرتبه یازدهمه که سعی میکنم کامنت تبریکم رو بذارم وامیدوارم این بلاگ اسکای چموش این بار رو بخاطر شما کوتاه بیاد
بانوی عزیزم امیدوارم روزای بسیار خوبی پیش رو باشه واز هرلحظه اش لذت یک عمر رو ببرین
تولدتون مبارک
امان از این بلاگ اسکای! کم کم داره جا پای بلاگفا می گذاره
ممنون بیتای عزیز
تولدتون با تاخیر مبارک
ممنون عزیزم