سلام
پنج شنبه، 25 اردیبهشت، تولد آقای اردیبهشتی بود و دهمین سالگرد پیوند ما.
ده سال گذشت. مثل باد!
ده سال پیش وقتی کنارش سر سفره نشستم فکر می کردم خوب می شناسمش. ولی کم کم یاد گرفتم خود واقعیش را جایگزین تصویری کنم که ازش در ذهنم ساخته بودم.
3650 روز را در کنار هم سپری کردیم و من الان و امروز حس می کنم هنوز خیلی چیزها هست که باید درباره اش بدونم. هنوز خیلی چیزها هست که باید بشناسم...
راستش تصمیم داشتم برای پنج شنبه یک برنامه جالب بچینم و یک شب رمانتیک بسازم. با دوستان مشورت کردم و اون ها بهم یک رستوران ایتالیایی معرفی کردند که هم از فضا و هم از غذاش تعریف می کردند.
تو ذهنم برنامه ریزی کرده بودم که سر راهمون یک کیک شکلاتی کوچولو بخریم و بعد بریم رستوران و در یک فضای صمیمی و دنج شمع روشن کنیم و تولد مبارک بخونیم و شمع فوت کنیم و بعد هم یک شام خوب و...
ولی خوب راستش وقتی به رستوران مذکور نزدیک شدیم با یک صف طولانی دم درش مواجه شدیم. آقای اردیبهشتی رفت و به مسئولش اسم و شماره اش را داد. کمی صبر کردیم ولی با حضور چنین جمعیتی می شد تخمین زد که به این زودی ها نوبتمون نمیشه! پسرک یک نفس نق می زد که گرسنه ام پس کیک چی شد؟! کیک توی ماشین بود و ما هم توی پیاده رو سرگردان! پسرک همون لحظه کیک می خواست این یعنی یک قسمت از برنامه ام به باد فنا می رفت. چشمم به یک سوپری نزدیک رستوران افتاد و به آقای اردیبهشتی پیشنهاد دادم بریم ظرف یک بار مصرف با چنگال بخریم و بریم سمت ماشین که توی یک کوچه تاریک بود.
سریع کیک را گذاشتم روی در صندوق عقب ماشین، شمع گذاشتم روش و با وجود بادی که می وزید تلاش کردیم شمع ها روشن بمونه! عکس گرفتیم. آقای اردیبهشتی شمع فوت کرد. براش دست زدیم و عکس گرفتیم! (بماند که پسرک مرتب می گفت من برم تو ماشین تا کسی من را ندیده! فکر کنم روی دیدن چنین پدر و مادر خجسته دلی را نداشت توی یکی از باکلاس ترین خیابون های شهر!!!) آقای اردیبهشتی کیک برید و برامون توی ظرف گذاشت! و...
خلاصه کمی کیک خوردیم و تولدبازی کردیم و دیدیم نه خیر خبری نشد باز! پسرک هم باز نق نق که من گفتم بریم پرپروک شما گفتید نه!!!! من هم دیدم این آقایون خاندان ما مانند سایر آقایون وقتی پای شکم بیاد وسط دیگه کلا احساس و فضای رمانتیک و ... بی خیال میشند! گفتم باشه بریم پرپروک!
این شد که قسمت آخر برنامه مون هم کلا عوض شد و تقریبا هیچ چیز آن گونه پیش نرفت که انتظار می رفت! تازه یک سری هم توی صف پرپروک ایستادیم و بعد که پیتزای محبوب پسرک را آوردند این قدر خوابش میومد که چند برش بیشتر نخورد و مدام خمیازه کشید و بهونه گرفت که بریم خونه من خوابم میاد و نگذاشت ما حتی یک نگاه با احساس به هم بیاندازیم چه برسه به حرف های عاشقانه و یادآوری خاطرات قدیم و فضای رمانتیک...
وقتی رسیدیم خونه اگرچه هیچ کدوم از برنامه ها و ذهنیات من عملی نشده بود ولی احساس خوبی داشتم و فردا صبح که از خواب بیدار شدم تا در حالی که همه خوابند چایی را دم کنم، وقتی گوشیم را روشن کردم، یک پیام از آقای اردیبهشتی داشتم که ازم به خاطر جشن تولدی که براش گرفته بودم تشکر کرده بود...
فهمیدم توی این ده سال هر چه که به دست نیاورده باشم، یک چیز ارزشمند را به دست آوردم. کم کم یاد گرفتم میل به کمال طلبی و برنامه ریزیم را کنار بگذارم و منعطف تر و مبتکرانه تر به لحظه های زندگی نگاه کنم و از حال و فرصت هاش نهایت استفاده و لذت را ببرم.
پیوست: حدود ده روز پیش پسرک از مدرسه با این ها اومد خونه! خلاصه چیزی نگذشت که این چند تا کوچولو عجیب توی دل ما خونه کردند و همه ما مرتب میریم بهشون سر می زنیم و غذا خوردن بامزه شون را نگاه می کنیم! با سرعت گرفتن روند رشدشون میزان غذای مصرفی شون به صورت تصاعدی بالا رفته! اینه که همه اهالی محل هر روز شاهد من و آقای اردیبهشتی هستند که به هر درخت توتی که می رسیم با حالت فیلسوفانه ای به درخت و برگ هاش خیره میشیم!!!!
دیروز داشتیم با آقای اردیبهشتی در این باره صحبت می کردیم که بعد که پیله بستند چه کارشون کنیم؟! که یک دفعه دیدم صدای هق هق پسرک از توی اتاقش میاد! رفتم و دیدم یک گوشه قایم شده و داره به پهنای صورتش اشک می ریزه! دلیلش را که پرسیدم گفت من دلم نمی خواهد هیچ کدومشون را بکشم! خیلی ناز و دوست داشتنی هستند!!!! چنین پسر رقیق القلبی داریم ما!
تبریک می گم 10سال باهم بودنتون رو خانوم و آقای اردیبهشتی.امیدوارم در کنار هم همیشه شاد و خوشبخت باشید. یک جایی خونده بودم که میگفت آدمها با تفاوتهاشون عاشق هم میشن و با شباهتهاشون با هم زندگی می کنن. نمی دونم چقدر این حرف درسته اما همیشه از یدن زوجهایی که حتا چند دهه از زندگی شون گذشته اما باز هم در کنار هم شادن لذت میبرم. چون یاد گرفتن باهم زندگی رو بسازن بجای اینکه سریع قافیه رو ببازن
ممنون عزیزم. لطف داری.
خوب شباهت ها در طولانی مدت ارزشمندترند.
شادمانه
تبریک میگم، بابت انعطافتون، شجاعت میخواد
ممنون
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم. دختر ما هم معروفه به برنامه خراب کن! جشنی که گرفتین خیلی خاص بوده و خیلی خاطره میشه.
آره! متفاوت بود!
تولد همسر و سالگرد ازدواجتون مبارک.
امیدوارم منم کم کم بتونم انطاف پذیر بشم. من اگه بودم که فقط غصه ی خراب شدن شبم رو می خوردم و اینکه زندگی هیچ وقت به وفق مراد من نیست!
تبریک به خاطر هر دو تا مناسبت. امیدوارم لحظات خوبی با هم داشته باشید.
ممنون
تبریک خانواده اردیبهشتی
پسرجان هم برنامه به یادموندنی ای چیده بوده!!
یه جشن شیک و باکلاس فکر نکنم سی سال دیگه یاد کسی میموند. اونم خانواده فیلسوف منشی چون شما
تبریک میگم. 50 سالگیتونو جشن بگیرید
وقتی داخل بدنشون شفاف شد موقه پیله تنیدنشونه. هنوز کار داره
ممنون.
جدا؟! ممنون که گفتید
سلام امیدوارم که سالهای سال خوش وخرم باشید.پس اقاخیلی هم از اون فانتزی های ذهنی شما دور نیست.
:
(اشاره به یه پست قدیمی)صادق هدایت میگه (میترسم که عمرم تموم بشه ولی هنوزخودم رونشناخته باشم)دیگه چه برسه به کس دیگه.
ممنون
با هدایت در این زمینه موافقم
اگه اون رستوران ایتالیایی نزدیک منزل رو میگید ضلع شمالی بالاتر از اتوبان خب اون خیابون باکلاس نیست که خیابون اونوری یه باکلاستره مگر اینکه تو اون خیابون رفته باشید
شخصا با اقازاده همذات پنداری میکنم!!!
تولد اقای اردیبهشتی هم مبارک 120 سال بعد هم سالم و سلامت باشند و شمع روشن زندگی شما
من تا حالا ادعا کردم خونه ما تو یکی از باکلاس ترین محله های شهره؟! نه! رستورانش و محله اش خیلی کلاس بالاتر از محله خودمون بود!

سالگرد ازدواجتون و تولد آقای اردیبهشتی مبارک.
همیشه در کنار هم شاد باشید و صدمین سالگردتون رو با هم توی وبلاگ جشن بگیریم.
ممنون
مگه حتما باید اونا را بکشین؟
اگه پیله شون را بخواهی باید با بخار توی پیله بکشیشون! وگرنه بعد پیله را سوراخ می کنند و میرند! نظرمون این بود دوتاشون را با پیله نگه داریم و بگذاریم بقیه پروانه بشند! ولی پسرک برای اون ها هم گریه می کرد
سلام و تبرییییییییییک

تنوع هم بد نیس!
شاید هرسال بشه رفت رستوران و هرسال بشه کیک رو نشسته پشت یه میز و روی یه صندلی یا مبل و توی بلور و کریستال خورد با چنگال فلزی اما براق و شیک!
اما کافیه اونایی که باید باشن باشن و دل خوش باشه!
دلتون شاد و جسم و روحتون سالم و پراز انرژی مثبت باشه همیشه
والا دهمین سالگرد که رفت یعنی برای یازدهمی میشه؟!
بزارین پیله رو سوراخ کنن و برن خب
وای با بخار بکشین؟ خشونت؟ پیله ها شامل انجمن حیوانات بد سرپرست میشن؟
تولد هم باحال بوده ولی خب اصلن دوست نداشتم جای پسرک باشم تو محله با کلاس کیک خوری روی ماشین اگه من جای پسرک بودم به رهگذرا میگفتم اینا مامان بابای من نیستن دیشب منو دزدیدن...
ماهی؟!؟!
شاید باید زمان بگذره تا بفهمی رهگذران فقط رهگذرند که هیچ نقشی توی زندگیت ندارند! پس چرا آدم خوشیش را به خاطر اون ها سرکوب کنه؟!
تبریک میگم خانم و آقای اردی بهشتی
سلام
آخی.....مبارک باشه...ایشالا سالهای سال در کنار هم شاد و سلامت و خوشحال باشید
خدا شما ها رو برای هم نگه داره
خیلی مبارک باشه.
تشکر
سالگرد ازدواجتان و تولد آقای اردیبهشتی مبارک.چقدر لذت بردم از تجسم این جشن تولد.
ممنون مینو خانم
عزیزم سالگرد ازدواجتو تبریک میگم،انشالا سالهای سال با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنین
بووووس
ممنون
سالگرد ازدواج تون مبارک باشه.
این تولدی که شما گرفتی فکر کنم خاطرش بیشتر از رستوران رفتن بمونه براتون
سلام.سالگرد پیوندتون و همچنین زاد روز همسرتون مبارک باشه بی نهایت.
من کلا به اردیبهشتیا تولدشونو یه جور ویژه تبریک میگم چون خودشون ویژه ان.
اصلا باورم در زندگی اینه که آدما دو دسته ان.اونایی که اردیبهشت به دنیا اومدن و اونایی که آرزو دارن ای کاش تو اردیبهشت به دنیا میومدن.
راستی ایمیلم به دستتوت رسید؟؟
تو وبلاگ قبلیتون اونروزی خوندم که نوشته بودین برای پسرکوچولوتون شبهه پیش اومده درباره وضو...دبیر روانشناسی ما میگفت دلیل اینکه نوع وضوی زن و مرد متفاوته بخاط اینه که نقاط انرژی بخش بدن همون قسمتهایین که وضو میگیریم که در واقع برای مردها نقاط انرژیبخششون از بالای آرنج شروع میشه و واسه خانوما از روی آرنج.البته خودم به اینکه میگن اگر یه ذره اشتباه وضو بگیری نماز باطله اعتقاد ندارم و همیشه هم عادت دارم از بالای آرنج وضو بگیرم:-)
مرسی عزیزم

سالگرد ازدواج و تولد آقای اردیبهشتی مبارک ، بهترینها رو براتون آرزو میکنم
ممنون عزیزم
تبریک میگم بانو جان .ایشالله صدوبیست سال باهم زنده و شاد باشید
875
عزیزم یه سوال .پرپروک یعنی چی؟ منظورم اسم اونجایی که رفتین هستا
ممنون.
فکر کنم به معنای پروانه باشه اگه اشتباه نکنم!
تبریک فراوان. انشالله سالیان سال در کنار هم خوشبخت باشید. عشقتان جاودان باد.
سلام
دهمین سالگرد با هم بودنتون مبارک و تولد همسرتون
خانوم اردیبهشتی همین با هم بودنتون هم قشنگ بوده و خاطره میشه سالهای دیگه این که مجبور شدید کیک رو روی ماشین بگذارید
انشالله که همیشه کنار هم شاد باشید و سلامت
ممنون عزیزم
ایام اردیبهشتی تون پر از شمع و کیک و شادی و موفقیت.
ممنون
مرسی .آفرین درست گفتی .جنوبیها به پروانه میگن پرپروک
یحتمل صاحب اون رستوران جنوبی باشد
سلام و تبریک
فکر کنم راه ساده تر اینه که از خرازی پیله بخرید و بذارید این زبون بسته ها پروانه بشن.
عمه پسرک یک راه حل بهتر ارائه داد!
قرار شد با پیله های سوراخ شده یک تابلو براش بسازه
تبریک برای هردو مناسبت .ای کاش قبلا رزرو کرده بودین میز رو .
مبارک باشه. به نظر من ده سالگی یه نقطه عطف تو زندگی مشترکه که بعدش زندگی مثل غذا جا افتاده می شه و خوشمزه تر!!!
صحنه کیک خوردنتون خیلی جالب بود! خوشم میاد که داری وجه های پر شر و شور شخصیتتو رو می کنی!
ممنون
تازه اولشه!
تبریک
سلام و تبریک
انعطاف پذیری تون منو شوکه کرد! خوش به حالتون اگر من بودم... نمی دونم احتمالا هم به خودم خیلی بد می گذشت هم کوفت دیگران می کردم.
من هم یک زمانی همین جوری رفتار می کردم
سالگرد ازدواج و تولد حاج اقا اردی بهشتی
خیلی مبارک باشه
امیدوارم خیلی دیر نرسیده باشم
ایشالا صدمین سال رو کنار همدیگه جشن بگیرید
ممنون
زندگی اونقدر ادم رو تراش میده که
بعد از مدتی به پشت سرت که نیگاه میکنی
باور نمیکنی که چقدر تغییر کردی و خودت هم خبر نداشتی
درست میگید
تولدتون مبارک باشه.
برای کرم ها بهترین راه اینه که یهی شیشه بزرگ بردارید کفش را دو بند انگشت خاک بریزید و بعد ساقه چوب رابگذارید تویش و سرش راهم با کش و توری ببندید و مرتب براشون برگ توت بریزید
زمانش که بشه خودشون دور بدنه همون چوب یاتو دل خاک میرنو پیله درست میکنن.
من یبار حدود45تا کرم ابریشم را همینجوری پروانه کردم.
چون دلم نیومد بکشمشون
ممنون عزیزم. در حال حاضر دوتاشون پیله بستن و سه تای دیگه هم در حال پیله تنیدن هستند.
پرپروک!
اون پرپروک توی نمایشگاه بین المللی پاتوق همیشگی من و بر و بکس همکاره. البته جدیداً یه برند دیگه اونجا فست فود عرضه می کنه.
خاطراتی داریم ما با این اسم پرپروک!
بله! آقای اردیبهشتی هم آشنا هستند با اون پرپروک!
احتمالا ما هم خاطره ها خواهیم داشت. پسرکمان بسیار پیتزا پنجره ای پلاسش را دوست می دارد!