سلام
چند روز پیش دوستی برای پست قبل چنین کامنتی گذاشت:
"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قشنگ ترین رویات درعرض چهار روز اتفاق مییفته اما اگه نفرستی چهار اتفاق بد برات میفته به ده نفر بفرست بعداز 28 دقیقه کسی بهت زنگ میزنه که انتظارشو نداری...
فحشم نده ها یکی دیگه به من کامنت داده بود مجبور شدم توروخدا حلالم کن
ولی من میگم شما نفرستین[خجالت] "
این کامنت را که دیدم یک خاطره در ذهنم شکل گرفت. 8-9 ساله بودم و خانه پدربزرگ مادریم. دخترخاله 16 ساله ام چندتا از این برگه های امتحانی قدیمی را جلوی رویش گذاشته بود و داشت تند تند از روی یک متنی می نوشت و هر از گاهی مچ دستش را می چرخوند و کمرش را راست می کرد و از درد می نالید. با کنجکاوی بهش نزدیک شدم و ازش پرسیدم که چی کار داره می کنه؟ گفت که از زیر در خونه شون یک نامه انداخته اند تو به این مضمون که اگه از روی این نامه 5 بار ننویسی و برای دیگران ندی چه بلاهایی سرت میاد و یکی کوتاهی کرد کن فیکون شد و شهاب سنگ از آسمون اومد خورد وسط فرق سرش و به خاک سیاه نشست و ... ولی اگه بنویسی تا چند روز دیگه یک خبر خوب از کسی که انتظارش را نداری بهت می رسه و ... و دخترخاله محتاط من از ترس اون شهاب سنگه داشت تند تند از روش رونویسی می کرد تا اون ها بندازه توی پنج تا خونه و این رونویسی را به پنج تا بنده خدای دیگه تحمیل کنه! اون زمان با عقل کودکانه ام یک چرایی بزرگ در ذهنم ایجاد شد!
که چرا اگه این کار بیهوده را نکنیم مورد غضب خدا و عالم هستی قرار می گیریم؟! مگه چه اتفاقی میوفته؟ چه گناه کبیره ای کرده ایم؟ آدم کشتیم؟! دزدی کردیم؟ و...
همه ادیان در ابتدای ظهورشون بنا به سطح تفکر و باورهای مردم آن زمان یک سری جلوه های عینی از آموزه های دینیشون ارائه کردند. برای این که پیروانشون را به کاری که گمان می رفت درسته وادار کنند یک سری مشوق ها و تنبیه کننده ها ارائه کردند. مثل بهشت و نعمت های بهشتی و جهنم و عذاب های جهنمی! برای بشر 2000 سال پیش یا 1400 سال پیش که اغلب باسواد نبودند و تفکر انتزاعی پیشرفته ای نداشتند و کمتر اهل تفکر و تعقل بودند لازم بود که این مشوق ها عینی باشه. مثل جوی شراب و عسل و حوری های چشم سیاه و لذت هایی که در این دنیا تجربه کرده تا بر اساس تصویرسازی ذهنیش ترغیب بشه به انجام فرائض دینی، مثل لذت خوردن یا آمیز.ش جنـ.سی. همین طور در مورد عذاب ها، مثل آتش سوزان و سرب داغ و...
با گذر زمان و فراگیرتر شدن علم و سوادآموزی و استفاده بیشتر از عقل و فکر و پرورش تفکر انتزاعی، برای بشری که تعقل می کرد دیگه این مشوق ها و بازدارنده ها زیاد اثرگذار نبود و نیست. ولی تعقل یک شمشیر دولبه است. اگرچه که ممکنه انسان را فرهیخته تر کنه ولی همزمان در مقابل بی عدالتی و ظلم و ناحقی او را واکنش پذیرتر می کنه. این یک زنگ خطره برای کسانی که پایه های قدرت و نفوذشون بر اساس باورپذیری مردم و اطاعت بی چون و چرای اون ها بود.
پس چه کار کردند؟ خرافات را وارد جریان زندگی مردم کردند. ترس از تنبیه را بیشتر و بیشتر کردند و در کنارش آرزوی دریافت پاداش.
کم کم این جریانات از شکل معقول خودش خارج شد و کار به جایی رسید که افراد عادی یک سری ترس هایی پیدا کردند که اگرچه عقلشون اون را به سخره می گرفت ولی ریشه ای تر از اونی بود که بتونند انکارش کنند یا به مبارزه باهاش برخیزند.
این افراد تبدیل به یک سری انسان منفعل شدند و با جمله "حالا اگه ما انجام بدیم ضرری نمی کنیم" تن دادند به انجام اعمالی که عقل درستی اون را تایید نمی کرد. مسلمه انجام این اعمال مستلزم به کار بردن انرژی روانی، احساسی و صرف هزینه و زمانه. که این انرژی و وقت و زمان اگه صرف این خرافه نشه میشه صرف امور بهتری مثل فکر کردن بشه!
خلاصه خرافات زنجیرهای نامرئی هستند که به پای جسارت و شجاعت ما برای تعقل کردن و مخالفت کردن و آزادی داشتن در طول زمان بسته شدند.
جای تاسف داره که در عصر پیشرفت و تکنولوژی شاهد مدل های جدید اشاعه این خرافات هستیم. مدل های اس ام اسی، کامنتی و وایبری و واتس اپی و...
بد نیست گه گاه فکر کنیم که این پیام ها حاوی چی هستند؟ چه هدفی را دنبال می کنند؟ و سازنده اون ها حقیقتا چه قصدی داشته؟
آیا باور دارید خداوند بزرگ و یا کائنات این قدر غیرمنطقی هستند که با عدم ارسال یک صلوات یا یک پیام ساده کل زندگی یک فرد را کن فیکون کنه؟ کدام پشتوانه معقولانه پشت این سری باورهاست؟
به شخصه من تا به امروز هیچ یک از این پیام ها را نه ارسال کردم و نه منتشر و نه باور... هنوز هم هیچ یک از وعده های عذاب این پیام ها سرم نازل نشده... شاید اوایلش من هم یک سری ترس های نفهته ریشه ای وام گرفته از گذشتگانم داشتم ولی سعی کردم شجاع باشم و یک بار امتحان کنم که اگه برخلاف این خرافات عمل کنم حقیقتا چه بلایی سرم میاد و طبق این کامنت هنوز چهار اتفاق بد برام نیوفتاده البته اگه رویت دوتا سوسک روی کابینت را حساب نکنیم!!!!!!!!!
پیوست: جالب اینه پیام ها هم هفت نسل قبل و بعدت را قسم می دهند که حتما کپی کنی! حالا با لحن ملایم مثل این که جوک را کپی می کنی این کلام زیبا را کپی نمی کنی؟! یا خشن تر مثل این که نامردی اگه کپی نکنی! یا تحکم مثل کپی اجباری و ... چرا همه چیز تو قواعد حاکم بر روابط ما طبق قانون زوره؟!
سلام و صبح بخیر
چه سحر خیز......
آخه عقل هم خوب چیزیه.....یعنی چی این نامه ها و پیامها آخه...باعث تاسف واقعا...
امیدوارم همگی ما از تاریکی نادانی به سوی نور دانایی رهنمون شویم
درسته! حرف منم همینه! استفاده از عقل
عالی بود. با شما کاملن هم غقیده هستم.می دانستید مروج اصلی خرافات در جهان انگلیسیها هستند؟! در میان کشورهای اروپایی نیز مردم انگلیس از سایرین بیشتر خرافه پذیر هستند. نگاه کنید به انواع داستانها و فیلمها و رسوماتی که از آنجا می آید.
نمی دونم مروج اصلی خرافات انگلیسی ها هستند یا نه؟ ولی انگلیسی ها بسیار خرافی هستند. فکر کنم که در جوامع سنتی ترویج خرافات بیشتر باشه
و حتی گاهی زیارتگاهی که می ری می بینی پشت کتاب دعا از این چیزا نوشته .منم وقتی چه تو وایبر چه کامنت چه اس ام اس برام می یاد سریع تا آخر نخونده پاک میکنم.
راست میگی. منم دیدم. این را یادم رفته بود بنویسم
به امید روزی که خرافات توی زندگی بشر نقشی نداشته باشه.
به امید آن روز
سلام.
با پیشرفت علم و تغییر سبک زندگیها ،این خرافه ها هم نغییررنگ وشکل میدن و آپدیت میشن.
متاسفانه گاهی اوقات چنان خرافات با باورهای دینی و مذهبیمون گره خوردن که نمیتونیم ازهم تشخیصشون بدیم .
مثلن میگن اگر کسی رو شب چهارشنبه دفن کنی باید یه تکه ازلباسش همراهش باشه وگرنه چند نفربعد از خودش رو هم میکشه دنیال خودش.یعنی میمیرن.
نمیدونم ایناروازکجامیارن.؟؟
به این باور ندارم.
ولی به نمازبارون اعتقاد دارم و اصلنم تصور نمیکنم خرافه باشه.
چطور متمدنین امروزی به جدب انرزی کائنات اعتقاد دارن ؟؟ً!!خب نماز ودعا برای یک چیزی میتونه همون درخواست و جذب انرژی باشه دیگه .
جدا بعضی هاشون عجیب مبتکرانه است
سلام دوست من
به موضوع جالبی اشاره کردی که خیلی هم ریشه ای هست و گاهی اونقدر بعضی از این آدما با عقیدشون باور پذیرش کردن که گاهی اوقات آدم جلوشون کم میاره.
یادمه راهنمایی که بودیم یه مدیری داشتیم که اگه یه تارمون میومد بیرون میگفت:اون دنیا از گیس آویزونتون میکنند یا اگه یه ریمل به چشمامون میدید به هزارگناه ربطمون میداد اونقدرکه عذاب وجدان شبا دست از سرمون برنمیداشت. که فکرمیکردیم گناهکارترینیم. این عذاب گناهکاربودن درحدی بود که تا سه چهارسال فکرمیکردم اونقدر گناهکارم که خدا دوسم نداره .
بزرگترکه شدم ازش بدم میومدحتی گاهی عصبانی هم میشدم نه تنها من خیلیا.چون با اعتقاداتمون بازی میکرد. ازاعتقادات به عنوان یه اهرم استفاده میکرد.
یه بار بعدفارق التحصیلی ازمدرسه تو خیابون دیدمش بی اختیار دستم به سمت مقنعم رفت یادحرف گیسش افتادم .
خیلی از همکلاسیام بودن که تومدرسه باحجاب بودن اما ازاونطرف بوم افتادن...
میتونست بجای استفاده از اعتقادات بعنوان اهرم ،اشتباه بودن کارمون رو با دلیل بهمون بگه اما فکرمیکرد باترسوندن مقطعی میشه کارپیش برد.
آدمای این مدلی تو اطرافم زیادن که مایه تاسفه حتی حاضر نیستن به عقلشون رجوع کنن.
ما هم از این مدل ناظم ها داشتیم. چه احساس گناهی در ما به وجود می آوردند. عزیزم ایجاد احساس گناه یک راه قطعی و مطمئن برای اطاعته. منطق این کار را نمی کنه چون اجازه انتخاب به آدم میده
:شایدخواندن این شعر خالی از لطف هم نباشه
""پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا، در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیج معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند
با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
برسرم باران گُرزِ آتشین
محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده خشم خدا...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از برکردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حلّ صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر اینجا کجاست ؟
گفت: اینجا خانة خوب خداست !
گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
باوضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش: پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟
گفت: آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربانِِ مادر است
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست، معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است ...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست ، پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
می توان در باره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صدهزاران راز گفت""
khonekashonemozhe.blgfa.com
بسیار بسیار زیبا بود. ممنون عزیزم
من هیچ وقت کپی نمی کنم این پیام ها رو چه خوب باشه چه بد. از نفس این عمل کپی کن برای بقیه بفرست بدم میاد باعث ترویج خرافات و شایعات میشه
درست میگی
کاملا درسته.
دقیقا درست میگید.
مثلا چند ماه پیش یادمه خونه عمو بودم
پسرعمو اومد ناخن کوتاه کنه,گفت شب اینکارو نکن
نمیدونم چی چی میشه(مثلا شیطون میاد!!!)
چیزی نگفتم ولی با یک خورده تعقل مشخص میشه که اگر این حرف قدیم زده شده واسه اینه که اون زمان برق و روشنائی نبود,واسه همین گرفتن ناخن ممکن بود توی منابع اب یا غذا بیفته و ایجاد بیماری کنه!!واسه همین به بشر اون زمان که درکی از بیماری و میکروب نداشت اونطور گفته شده/فقط امیدوارم قدرت فکر کردن مردم بیشتر بشه
درست میگید. چند سال پیش هم من داشتم ناخنم را کوتاه می کردم مادربزرگم همین را گفت منم گفتم اون مال قدیم ها بوده که شب ها نور کافی نداشتند نه الان! راستش تعقل کردن باعث میشه پی به بی فایده بودن بعضی چیزها ببریم که عده ای این را نمی پسندند!
منکه جوابمو پست قبل دادم ولی یه چیز دیگه میخام بگم تا بشه پست بعد:)))))
میدونین من یه بار تو یه دونه وبلاگ لینک شدم یه جایی که یادم نیست کجا
اون نوشته بود چرا همش چیزای تقلبی تولید میشه؟چرا تعدادشون زیاد شده؟چرا و اینا؟
بعدش نوشته بود چونکه ما همدیگر را دوست نداریم
مثلن اون نوشته بود کسی که چیزای تقلبی درست میکنه اگه فکر کنه خب بچه من با دیگران چه فرقی داره؟بچه دیگران مریض بشه یا بچه من چه فرقی داره اونوقت ما همدیگرو یه ذره دوست داشته باشیم مشکل نداریم...
مثلن یه نفر متن کپی واسش بیاد و ادامه نده خب دیگه از این چیزا نداریم...ولی چون همدیگرو دوست نداریم میگیم اوهوکی من نوشتم اونم باید بنویسه تازه شم بزار خطر از من بگذره بره خونه اون ...
بخاطر دوست نداشتنمونه ک از این پیامکا زیاد داریم...
راستی این متن رو پنج بار بنویس برای پنج نفر بفرست اگه فرستادی هفته بعد استاد تشویقت میکنه اگه نفرستی توی کلاس سوتی میدهی که دانشجویان تا عمر دارن با دیدن شما خرسند باشن...یک نفر نفرستاد الان سوتی ش را ماهو اره 3 نوبت پخش میکنه...
پس یعنی من آدم ها را خیلی دوست دارم؟
سلام
خیلی موضوع خوبیه عزیزم...من واسه عید غدیر همچین موضوعی رو نوشتم ولی وقت تایپش نشده فعلا!
از اون کاغذا یادمه یه بار اومد تو خونه ما راجع به نشانه های ظهور وقتی همون 8-9 ساله بودم و الان که فکر میکنم از چیزایی که یادمه هدفش سیـ.اسی بود، گمونم دم انتخاباتی چیزی بود. بعد من خوشم اومد گفتم مامان بیا بنویسیم، اجازه نداد، گفت این حرفا خرافاته، اصلا از کجا معلوم اینی که نوشته درست گفته باشه خوب شد وگرنه الان من حتما همه این پیامها رو میفرستادم.
قبلا گاهی صلواتا رو میفرستادم ولی جدیدا اونارم نمیفرستم. بقول تو هر جا احساس زور کنم دلم راضی نمیشه بفرستم.
البته شاید فلسفه این 5 بار بنویس بفرست به بقیه برای همون قدیم که امکان انتشار و حفظ متون کم بوده باشه اما خب الان کاراییش رو از دست داده و رعایتش میشه خرافات!
متاسفانه در فرم شیک این خرافه گرایی من تو کلاس یوگا میدیدم که خیلی ها حرفهای مربی راجع به شکرگزاری یا همون قانون جذب و... رو خیلی زیاد باور میکنند و گاها اتفاقاتی که میفته رو به شکل معجزه میبینند. البته به نظر منم انرژیهایی در جهان هست که بشه در جهت مثبت یا منفی ازشون استفاده کرد ولی هر چیزی در چارچوب منطق و تعادلش مفیدتره
خیلی دوست دارم این موضوع را به قلم روان تو بخونم
واقعا جای تاسف داره که هنوز هم مردم درگیر این خرافات هستند.
بله و متاسفانه به این زودی ها هم از بین نمیره فقط شکلش عوض میشه
سلام اردیبهشتی جان
هنوزم یاد دلشوره م بعد از خوندن این چیزا تو امازاده ها می افتم ، خنده م می گیره .. چقدر اعصابم خورد میشد که نوشتن یا ننوشتن ؟؟ مسئله این است !!!
خدا رو شکر سنمون رفت بالا فهمیدیم این چیزا خررررافااات محضه
آره! کودکی و سادگی و ... خیلی ناجوانمردانه است که احساسات و باورهای مردم را به بازی می گیرند
سلام
این نامه ها همیشه بوده
فقط بر اساس زمان و مکان و موقعیت مضمونش عوض میشه
یا مذهبی یا حتی مربوط به خود تکنولوژی
یادمه مشهد بودم اول کتاب دعا ها چنین چیزی رو یکی نوشته بود. (دست نوشته بود) و این خدام ها روش رو خط کشیده بودن.
یا مدرن ترش کنید
" و.ا.ی.ب.ر میخواد پولی بشه اگر این رو نفرستی دیگه نمیتونی مجانی استفاده کنی"
"ف.ی.س.ب.و.ک میخواد اکانت های غیرفعال رو ببنده اگر این رو نفرستی فکر میکنه فعال نیستی و اکانتت از دست میره"
و هزار مدل دیگه
متاسفانه عده ای همیشه هستند که از جهل مردم استفاده میکنن برای تفریح خودشون!
آره! دقیقا این ها هم هست! بعد من می بینم فامیل و دوستان خودم هم این پیام ها را می فرستند که ادم های تحصیل کرده ای هستند بیشتر متاسف میشم
منم وقتی بچه بودم یکی انداخته بودن زیر در خونه مون. بعش من ساده لوح نشسته بودم رونویسی میکردم. یکی دوتا هم نبود 20 بار بود! برادرم اومد مسخره م کرد منم همه رو پاره کردم ریختم دور. الان هم زنده ام!
خدا را شکر
من هیچ اعتقادی به این پیامکا ندارم اما وقتی برام میاد احساس عذاب وجدان میگیرم حس میکنمًیه مسئولیت سنگینه اگه انجامش ندم زشته ...
میفهمید منظورم و؟
میدونم دروغ سر کاریه تله ی مخابرات و .... است اما تا حدودی انجامش میدم چون اگه ندام اعقابم خورد میشه
این باورهای خرافی این قدر از ابتدا با ما عجین شده که گاهی با وجود عاقلانه نبودن این کارها انجامش میدیم. چون احساس ما را درگیر می کنه
سلام
یک چیزی بگم باورتون شاید نشه البته من خودم از کسی شنیدم که دستش تو کار بود چون یک زمانی کار خود منم بود تقریبا وا*ی*بر و فی*س یا لا*ین و... نبود و فقط پیامک بود مخابرات یک عده رو داشت که فقط جک تولید می کردن و می فرستادن و یا گاهی از این هنرها به خرج میدادن اشاعه این جور مطالب از بس واسش در امد داشت اینا جز کارمندا و حقوق بگیراش بودن
اون زمان من باور نکردم تا وقتی خودم افتادم تو خط مخابرات و به عینه میدیدم چه سودی از این پیامکا میبره ولی جدیدا نمی دونم این بقیه چه سودی می برن!!!!!
جدا؟ درسته پشت این پیام ها یک نیت اصلی و پنهانی است که از باورهای مردم سواستفاده می کنند
سلام قدم رنجه کردین بانو.متاسفانه بعضی هااز جهل و...مردم سوءاستفاده میکنند وبه اسم دین چیز هاى احمقانه ای روبه خورد مردم میدهند
متاسفانه
سلام
کاملا درسته
حق با شما است میدونی گاهی تصور می کنم کسی یا چیزی می خواهد میزان خرافاتی بودن ما ها رو با فرستادن این پیام ها بسنجه
بسنجه؟! یا دامن بزنه؟!
من یه دوستی دارم که سال به دوازده ماه از من خبر نمیگیره و اس ام اس نمیده فقط وقتی ازین مطلبا داره واسه من میفرسته و دقیقا قسم میده که قطع کننده زنجیره نباشیم
من توی مقاله ای خوندم که این موضوعات هم موضوعات هدفمندیه تا در دراز مدت پایه های اعتقادی افراد رو سست کنه
بدین شکل که حاجتی ازت براورده نشه
یا اتفاقی نیفته و شما به کل قضیه شک کنی
و کم کم این شک و تردید به همه ی مسائل اعتقادیت رسوخ کنه
احتمالش هست
سلام،
استفاده از اعتقادات عادت شده ی مردم، امر رایجی است برای حاکمیت مروجانش.
درسته
تغییر عادت همیشه راحت نیس، معمولا فرار ا زخودآگاهی راحت تره تا تحمل رنج و زحمت آگاهی و تغییر رفتاری که در پی ان ایجاد خواهد شد
دقیقا
بسیار نوشته جالبی بود خانم اردیبهشتی. من هم یکبار در خونه زمان کودکی یکی از همین برگه ها رو از زیر در حیاط پیدا کردم و همون موقع با وجود کودکیم، به مسخرگیش خندیدم.
من هم این پیامها تو وایبر و ایمیل گاهی برام میاد. یکی از اقوام که زیاد در بند این چیزهاست رو یکبار تقریبن میشه گفت دعواش کردم که آخه این چه کاریه و مگه عقل نداری و اینها. حالا بعد مدتی متوجه شدم تغیری که در رفتارش حاصل شده اینه که برای من نمیفرسته دیگه. اما برا بقیه همچنان ارسال میکنه.
منم تجربه اش را دارم
از نوجوانی هام این مزخرفات تو کت من نمی رفت ، اون موقع ها مثل الان نبود ، اکثریت بی سواد بودند .
یک پیر مرد قد بلندی بود که قبای بلندی داشت و کلاه سبز و شال سبز ، تو دماغی حرف میزد و سعی میکرد وانمود کنه لال هست ، با حرف های مبهم و گنگ نشون میداد دعاگره ، بیشتر خونه کسانی می رفت که تریاکی بودند .
یک روز خونه یک از دوستانم با پدرش نشسته بود سر سفره ، دوستم که مخالفت منو با اون میدونست ، بهش گفت که این قبولت نداره .
اون هم گفت : سرت باد داره ، بادت رو خالی می کنم
من هم بی هیچ ترسی گفتم با چی ، با اون کتابت ، میدی ببینم چیه ، لیلی و مجنونه ، یا کلیله و دمنه ، تو اگه میتونستی دعایی بکنی برای خودت میکردی و یه عمر سر سفره مردم نمی نشستی و گدایی نمیکردی .
عصبانی شد و پا شد و رفت
چه جالب جواب دادید
به نظر من قصد بررسی حماقت مردم را دارند و این که این مسیج آیا تا کی میچرخه .... و با تکنولوژی چقدر راحت میشه مردم خرافه پرست را آمار گرفت
برای من هر بار یکی از این مسیج ها میاد بسیار تند و جدی به طور مستقیم پاسخ میدم و میگم حماقتتون را برای من نفرستید ... که جواب های مختلفی گرفتم که حتی یکی میگفت مجانیه سود نداشته باشه ضرر نداره
اما توی تمام این ها یکی بود که خوشم اومد و به سبک خودشن . خودشون را مسخره کرده بود
البته کمی بی ادبی بود ولی برای تمام دوستام فرستادم تا حماقتشون را به رخشون بکشم
والا این جور که پیداست حماقتمون بدجور زیاده!