سلام
تا حالا تو زندگیتون به افرادی برخوردید که وقتی به شوخی یا جدی یک موضوعی را میگید بدجوری واکنش نشون می دهند؟ خشمگین میشند، عصبانی میشند، به هم می ریزند و یا باهات گلاویز میشند و یا عبارات نامناسبی را به شما نسبت می دهند؟ در حالی که شما متعجب میشید که مگه چی گفتید؟
این واکنش های شدید می تونه یک نشونه باشه. نشونه این که در واقع این فرد تمام این احساساتی که خودش را مستحقش می دونه به شما فرافکنی می کنه.
بگذارید یک کم واضح تر بگم.
فرض کنید در ساختمان شما یک واحد آپارتمانی هست که صاحبخانه بعد از کلی تغییرات به یک خانم تنها به قولی اجاره می دهد. همه چیز به نظر عادی می رسه ولی فقط برای شمایی که از قضا جای پارکتون نزدیک جای پارک این واحده سوال پیش میاد این چه جور مستاجریه که صاحب خونه اش این همه بهش سر می زنه؟؟؟ چون مدام ماشین صاحب خونه به علاوه ماشین مستاجر توی جای پارک یک ماشین می باشد و مزاحم رفت و آمد شما!
ولی خوب زندگی خصوصی مردم به شما مربوط نمی باشد و کاری به کار این واحد و صاحب خونه مهربونش که این قدر مسئولانه هوای مستاجرش را داره، ندارید. تا این که یک روز که دیگه واقعا نمی تونید ماشین را از پارک در بیارید میرید و زنگ واحد مربوطه را می زنید و بهشون میگید بیاند و ماشین را جابه جا کنند. اون وقت با جناب صاحبخانه خشمگین و با صورتی برافروخته و با لباس راحتی مواجه میشید که کلی داد و هوار می کنه و ادعا می کنه شما می تونستید راحت از پارک در بیایید و فقط و فقط زنگ خونه اش را برای این زده اید که تو زندگی خصوصیش سرک بکشید و از کارهاش سر دربیارید....
چرا آقای صاحبخونه چنین واکنشی نشون داد؟ چون ایشون یک مرد متاهل می باشند که حضورشون با این سر و وضع در خانه زن دیگری بسیار معناداره. به اعتقاد من خود ایشون هم از این که زیرآبی رفته اند احساس گناه و ترس دارند. برای همین این ترس همیشگی همراهشونه که همسایگان و سایر مردم سعی در سرک کشیدن تو زندگیشون و کشف رازشون و احیانا برملا کردن عملی دارند که حتی خودشون هم می دونند نادرسته!
اینه اگه یک زمان با کسی برخورد کردید که بدون تناسب نسبت به حرف یا شوخی یا عمل شما برآشفت، عصبی و خشمگین شد و موارد نادرستی را به شما نسبت داد، این احتمال را بدید که اون فرد داره خشم و احساس گناهش نسبت به خودش را به شما فرافکنی می کنه. برای همین با ذهنی آرام و قلبی مطمئن و ... از کنارش بگذرید.
پیوست: سری پست های قبل ادامه دارد همچنان!
خیلی قابل استفاده بود
آخه نمیشه با قلبی آرام از کنارش گذشت... حرص می خوره آدم
اگه فکر کنی در واقع طرف داره این فحش ها و خشم ها را به خودش روا می داره، راحت تر از کنارش رد میشی
جالب بود
با سلام خدمت شما دوست عزیز
آریاتویز با هدف پرورش فکر و ذهن کودکان سایت خود را با موضوع معرفی اسباب بازی های فکری و روانشناسی کودک و بازی راه اندازی نمود.
از شما دعوت می شود از سایت ما دیدن فرمائید و با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود ما را یاری نمائید.
در صورت تمایل به تبادل لینک ما را با نام آریا تویز لینک کنید. با تشکر
عجب!!
میگن پنبه دزد دست به ریشش میکشه.
دقیقن همینه که میگید ما هم ازاین افرادداریم اطرافمون.با اینکه اغلب اوقات خودش مقصره وکوتاهی ازجانب خودشه ولی همیشه بامادعوا داره و از ما طلبکاره.
مثل همون ضرب المثل دست پیش را گرفتنه دیگه
ای بابا
باید میگفتن خصوصیتون زیادی عمومیه
یاد اون جوکه افتادم ک گرگه میره دم خونه شنگول و منگول اینا و در میزنه خرسه میاد بیرون میگه تو پدر مارو درآوردی شنگول منگول اینا خیلی وقته از اینجا رفتن و در این هنگام گرگه میگه
خیلی بیشعوری واست نذری آوردم
والا با آقای اردیبهشتی جر و بحث کرده بود. ولی باید می گفت
ما هم دور و برمون داریم...دختری که با مادرش خونه اجاره کرده و بعد میفهمی خونه مجردیه و مامان هم پر...و هر روز یه ماحرا و رفت و آمدهای مشکوک و تویی که دلت نمی خواد سرک بکشی و دخالتی کنی و ...اما گوشت میشه پر از پچ و پچ و شماتت همسایه های دیگه و.....
اتفاقا از این مدل هم ما داشتیم. ولی خودش ساکت بود و دیگه این جوری افشاگری نمی کرد.
جالب بود
خدا شفاشون بده.
آمین
سلام.به قول معروف دستشون رو پیش میگیرندکه پس نیفتند.....
دقیقا
کاش بشه واقعا به راحتی ازش گذشت... سخته خیلی.
من حتی وقتی یکی از اطرافیانم نسبت به رفتار شخص دیگه ای عصبانی میشه و در حضور من حسابی از خجالت طرف مقابل در میاد کلی حالم گرفته میشه... مثلا موقع رانندگی، از اشتباه یه شخص دیگه حسابی جوش میاره و داد بزنه یا چیزی به اون شخص بگه... یه جورایی حالم گرفته میشه ( همراه یه حس خجالت)
آره سخته ولی وقتی دلیلش را بدونی راحت تر می تونی ازش بگذری
مدیر ساختمون باید خدمتش برسه. یعنی چی دو تا ماشین تو یک جا پارک؟
والا مدیر ساختمون خودش جای پارک نداره و ماشین میاره تو. بهش امیدی نیست.
سلام خانم اردیبهشتی عزیز
پست امروزتون جالب بود. اتفاقاً ما هم بعد از 14 سال که در یک آپارتمان آرام و دوست داشتنی ساکن بودیم، درگیر یک همچین ماجرایی شدیم، قسمت جالبتره این ساکنین جدید اینه که غیر از مزاحمت های مشکوک رفت و آمدی، یک ماشین شاسی بلند مدل بالا دارند که توی پارکینگ نمیتونه بیاد و از اونجایی که ناراحتن که مبادا زاپاس ماشین و یا احیانا خود ماشین رو دزد ببره اونو میارن میذارن تو سراشیبی پارکینگ و میرن می خوابن، الان 3 روزه که منه بیچاره زنگ واحدشونو میزنم و ازشون میخوام که ماشینشونو ببرن بیرون که من بتونم بیام سر کار. والا نمیدونم فردا هم باید زنگ واحدشونو بزنم؟ راستی چرا این افراد به خودشون حق میدن که حق دیگران را بگیرن؟ البته نظر من اینه که مقصر اصلی خودم هستم که برخورد تندتری نشون ندادم . مثلا بزن بزن که دارم خوب می زنم
راستش ماشین این آقا هم یک لندکروزر می باشد که فکر کنم در نوع شاسی بلندها بزرگترینه!!!
شیوا جان چنین انسان هایی اگه شعور داشتند با یک تذکر متوجه می شدند. مشکل بی شعوری این ها این قدر حاده که با بزن و داد و ... هم حل نمیشه
چند پیشنهاد
یک عدد کتاب" بیشعوری" بخر خودم خریدم هشت تومن از یه دستفروش بعدش بزار جلوی واحدشون
یه داستان مهیج بنویس بنداز تو واحدشون ترجیحن کلمات خیانت کار، بترکی الهی ،بی خاصیت،شلوار راحتی پوش خیلی توش داشته باشه
چند تا وسیله بزرگ بیارین تو پله ها یهو از تعادل خارج بشین و محکم بخورین به درب واحدشون آی لذت داره
بهترین راه حل برین خونه اصلی این راحتی پوش و زنگ بزنین آقاهه اومد بگین هی وای من از شما دو تا کپی داریم؟
ماهی خدا حفظت کنه. برای آقای اردیبهشتی خوندم و کلی خندیدم.
سلام خانم اردیبهشتی
موافقم. آدم باید آنقدر صبر و توان کنترل خود را داشته باشد که بتواند سریع ارزیابی کند آنچه که در جریان است می تواند یک بحث و تبادل نظر باشد و یا فقط یکی آن وسط می خواهد فریادهایش را بزند برای تخلیه شدن! در این حالت دوم همیشه سعی می کنم کنار بمانم و خودم را در سطح آن فرد پایین نیاورم.
راستی ممنون بابت توضیح تان من باب یونگ. چیزکی در مورد او خوانده بودم که ریشه خصلت ها را اینطور می بیند اما ظاهرا همین سطحی بودن شناختم باعث شد ناگهان یکه بخورم!
به نکته خوبی اشاره کردی
This is so true! Thanks for pointing out
کاملاً گفته صحیحى هست ، دقیقاً مثال ریگ به کفش !
خانم اردیبهشتی عزیز سلام
من یکی از خوانندگان وبلاگتون هستم . اگر چه زیاد کامنت نمی گذارم
من لیسانس مترجمی زبان هستم و امسال ارشد مشاوره شرکت کردم و با رتبه خیلی بدی مجاز شدم . امروز از سوی یکی از دانشکده های غیر انتفاعی که انتخاب کردم برای مصاحبه دعوت شده ام اما اصلا هیچ پیش زمینه ای از مصاحبه برای ارشد ندارم . به سایت اون دانشگاه هم سر زدم اما چیزی دستگیرم نشد . شما اطلاعاتی در این زمینه دارید به من کمک کنید . در این گونه مصاحبه ها چه چیزی سوال می شود . از مسائل تخصص هم سوال می شود ؟ تو این یک هفته که وقت دارم چیزی بخونم ؟ مقاله ای چیزی ؟
تو وبلاگ خودت برات توضیح می دهم عزیزم
با سلام
پست پرمفهومی گذاشتین، واقعاً استفاده کردم
با آرزوی موفقیت
خواهش می کنم
سلام
تو نظرات یه پستی در مورد ذکر گفتن تو دستشویی نوشته شده بود نمیدونم کدوم پست بود میخواستم بگم یه بار پیامبرمون بدون وضو بودن اسم امام علی علیه السلام رو بدون وضو نبردن و ایشون رو به کنیه صدا کردن پس کراهت ذکر گفتن تو دستشویی مشخص میشه
موفق باشید
http://mayfamily.blogsky.com/1393/09/05/post-123/%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AA-
این پست منظورتونه؟
شما برای این صحبتتون منبع دارید؟ فلسفه اش چیه دقیقا؟ یعنی کسی نمی تونه در دستشویی علی نامی را صدا بزنه؟
سلااام راست میگی اردیبهشتی جان بسیار آدمهای این مدلی دیدم این مسائله نه فقط تو کسی که زیرآبی رفته باشه صدق میکنه بلکه تو شخصیت خیلی از افرادی که چیزی رو به زبون میارن هم صدق میکنه در واقع به نظر من آدما چیزی چیزیو که خودشون هستن به رفتار و حرفاشون اعلام میکنن
موافقم
درس خوبی بود. آویزه گوشم می کنم
همه ما با چیزی ، کسی یا فعلی دچار مشکل میشیم که قسمتی از خودمون رو تو اون فعل یا شخص می بینیم ...چیزی که از وجود ما و در درون ما نباشه نمی تونه مارو آشفته و سراسیمه کنه که خشتک ها بدریم و برسر کشیم !