سلام
یکی از بهترین دیالوگ هایی که تا به حال شنیده ام مربوط به فیلم مارمولک می شد. اون جمله معروف «به تعداد انسان های روی زمین، راه رسیدن به خدا هست».
یکی از راه های اصلی من برای رسیدن به خدا، حضور در طبیعته. اصلا خدا برای من عین طبیعته. خدا، شعور حاکم بر قوانین هستی و طبیعته. به معنای کلیش.
من می تونم ساعت ها در طبیعت بنشینم و به نوای طبیعت گوش بدهم و جزوی از اون بشم.
به نظر من همه طبیعت در یک چرخه ای از شور و طرب همیشگیه. و برای من نیایش یعنی جزوی از این چرخه شور و طرب بشم. غرق بشم در نوای بی نظیر طبیعت. صدای نوک زدن یک دارکوب. شرشر یک جوی کوچک آب. سکوت نمناک بوته های چایی فرو رفته در مه. موسیقی ملایم عشقبازی موج و ساحل یا صدای جیرجیرک ها لابه لای نی های تالاب...
نیایش یعنی همرنگ شدن با رنگ های بی همتا و درخشان طبیعت. طیف گسترده سبز از تیره درختان قدیمی تا روشن جوانه های تازه. درآمیختگی بی نظیر رنگ آبی و بنفش و ارغوانی و نارنجی غروب. سفیدی براق و پفکی ابرها در زمینه آبی تمیز آسمان. ترکیب رنگ متنوع شن و ماسه ها از زرد روشن تا قرمز تیره. یعنی خوابیدن رو به آسمان و یکی شدن با ستاره های درخشان در آبی تیره شب...
نیایش یعنی لمس نرمی یک گلبرگ، تردی یک برگ تازه جوانه زده، خنکی مه، ریزش دانه های ظریف شن از لای انگشتان. یعنی لمس زمین با پای برهنه. یعنی چرخش موج دریا دور ساق پاهات. یعنی نوازش نسیم روی گونه هات. یعنی حس گرمای انوار خورشید روی پوست بدنت...
نیایش برای من یعنی بوی خاک نم خورده، بوی شوری دریا، بوی گل ها و علف های خودرو، بوی جلبک و گیاهان آبی. بوی میوه های تازه روی درخت. بوی روستا...
نیایش برای من یعنی شادی، سرمستی، لبریز شدن از حس های خوب. نیایش من همراه خنده است و شعف و اندوه توش جایی نداره. من با اندوه راهی به شعور بزرگ هستی نمی برم. چون همه هستی سرشار از شور و شعفه و نشاطه...
نیایش من یعنی این و این هفته من بسیار نیایش کردم.
عکس های سفر در ادامه مطلب.
روستای حلیمه جان، بعد از رودبار
بوته های چای مه گرفته لاهیجان
ساحل بندر انزلی
تالاب انزلی
پیوست: تنها چیزی که این نیایش بی نظیر را خدشه دار می کرد، خودخواهی های پلاستیکی ما انسان ها بود.
منم میخواستم همین رو بگم که شما آخرش گفتین....
بکر ترین جاها رو میری و مست از این همه زیبایی و لطف خدا که یک مرتبه میبینی بعضی از آدمها چقدر پرتن نسبت به محیط زیست...واقعا پرتن
دیدن این زباله ها خیلی دردناکه. پسرک می گفت مامان من نمی تونم تحمل کنم! باید جمعشون کنم.
نیایشت قبول و مستدام بانو. ما را هم با خود بردی به سرزمین نیایشهای پاک. دست مریزاد به قلمت.
ممنون
سلام خانم
چه خوب توصیف کرده بودی
نیایشتون مستدام
ممنون
سلام مطلبت اونقدر به دلم نشست که توی وبلاگم خوندمش .بیا نوشته تو با صدای من گوش کن
ممنون. بی نظیر بود مژگان
سلام، همیشه به گردش و خوشی :)))
متاسفانه برای خیلی ها نیایش معنایش چیز دیگری ست.
معروف و منکر هم بیشتر به خوردن و آشامیدن و پوشیدن و ... ربط دارند و حق مسلم آیندگان هم انرژی هسته ای ست نه برخورداری از مادر زمینِ سالم و پاکیزه!
به نظر من خدا خیلی وسیع تر و بزرگ تر از این حرف هاست
نیایشهاتان تقبلل ا... خواهر
والا فکر کنم تمام پیامبران هم تلاش کردن ک همینو بگن ولی طی سالیان متمادی این حرف ساده اینقدر پیچونده و پیچونده تر شد تا قابل درک نشه ...چرا؟
برای اشتغالزایی
چرا اشتغالزایی؟
خوب بالاخره یه عده باید زحمت بکشن همین بدیهیات رو تو مغزهای پوک و خام فرو کنه
خودش گفت من از رگ گردن به شما نزدیکترم برای دیدن و صحبت کردن با من نه واسطه میخاد نه روز و محل خاص
خونه من اصلن در نداره ک نیاز به زدن داشته باشه بیا تو فقط بیا تو(بچه پاشو درو ببند...خدا نبودا بابام بودش باد کولر داشت میرفت بیرون)
فکر کنم خدا چک لیست داره و اردیبهشتی جان شما تو قسمت نگاه به طبیعت و همانا رسیدن به او تیک آبی گرفتین
تو قسمت سوغاتی ضربدر قرمز گرفتین
تو قسمت عکاسی تیک بنفش یواش گرفتین
تو قسمت مسافرت تیک یوهاهاها گرفتین
بقیه ش سکرته
*یوهاهاها یه رنگه ک هنوز کشف نشده و تنالیته اون تو مایه های تنبل نرو به سایه سایه خودش میایه ست روایت شده برای آدماییه ک تا برن مسافرت یهو طوفان و سونامی میشه ...
اینم بگم بعد بری سراغ کامنت بعدی
لطفن پاکتهای کاغذی نهههههههه دیگه برای نوه و نتیجه های ما یه متر هم جنگل باقی نمی مونه
آخ اگه مهندس شیمی بودم از همین پلاستیکا تو صنعت آسفالت سازی خیابونا شایدم پی ساختمونا استفاده میکردم ...
لطفن کامنتم سکرت بمونه از ناسا میان دنبالم منم ک میدونی وقت ندارم به میهنم علاقه دارم و یه اپسیلون هم به بلاد کفر فکر نمیکنم
ماهی من عاشق کامنت های تو هستم.
راستش طرف های رودبار و لاهیجان و انزلی اون زمانی که ما رفتیم خبری از طوفان و سیل و این صوبتا نبود و یک بارون ملایم و هوای لطیفی بود. بعدش خبردار شدیم چه اتفاقاتی تو مازندران افتاده
سلام
چه حال و هوای خوب و دلنشینی داشت این نوشته.
دستتان درد نکند برای شریک کردن خوانندگان در عکسها.
نتیجه بی اعتنایی ما به طبیعت، همین ویرانی سیل و طوفان است
خواهش می کنم.
بله. یک تبر بزرگ از جنس جهل و خودخواهی به دست گرفتیم و با سرعت و قدرت داریم به ریشه خودمون می زنیم
سلام.
به به.چه طبیعت بکری.
منو باش فکر میکردم سخت درگیر درس خواندن و پایان نامه هستید که آپ نمیکنید.
همیشه به سفر،همیشه به طبیعت،همیشه به نیایش.
و چقدر خوب که پسرتون تحمل زباله ها واسش غیرممکنه.کمتر بچه ای به این مسایل اهمیت میده.
معلومه که فرزند یه خانم و آقای اردیبهشتیه.ما اردیبهشتیا یه ایطو چیزا تو خودمون داریم. #خوی طبیعت دوستی.
واقعا هم قبلش بودم ولی این سفر باعث شد پشتم بدجوری باد بخوره
دقیقا یک ایتو چیزایی تو خودمون داریم
وای منم یک هفته وسط همچین بهشتی بودم
انگار خدا نزدیک تر بود بهمون
وای چه عالی!
سلام
سفرا بخیر
می بینم که شما و آقا هم اعتقادات دینی تون مثل منه !
نیایش یعنی دوست داشتن طبیعت ...دوست داشتن انسان ها ... خوبی و دور بودن از منفی ها ...
چقدر خدا همه جا کنار ماست اما ما دقت نمی کنیم ...
درست میگید
کاملا و شدیدا و قویا با شما موافقم. خیلی زیاد موافقم. اصلن اند توافق اینجاست. 5+1 بره سوت بزنه
با ماهی جونم خیلی موافقم. اصلن حرف دل میزند گاهی شدید
کلی هم کامنتاشو دوست میدارم. خودش و نوشته هایش هم همینطور. فقط نمیدونم چرا برای من کامنتاش کوچولوهه همیشه.
ضمنا از اینجا اعلام کنم که پدر ماهی راست میگویند، انرژی هدر میره اگه در باز بمونه، اونوقت باید برق بیشتر مصرف بشه یعنی باید برق بیشتری تولید بشه یعنی باید دی اکسید بیشتری وارد جو بشه (توسط نیروگاهها) یعنی دودش میره تو چشم خودمون. این آنالیزو از صدقه سری دوره های مدیریت انرژی یاد گرفتم. در مورد یخچال، جارو برقی، خمیر دندون، تماشای تلوزیون و ..... صدق میکنه.
راستی عکسها هم خیلی خوب بودند. نمیدونید چقدر دلم میخواد تالاب انزلی رو ببینم....اونجا برای اقامت جایی هست؟
آخه ما اونجاها دوست و آشنایی نداریم.....
والا ما هم بدون جا یک دفعه ای رفتیم. هتل که زیاد داره و من به شخصه هتل جهانگردی را توصیه می کنم و البته این ویلاها و مکان های کنار جاده ای را هم اصلا توصیه نمی کنم
عکسهای قشنگی بود
میشه در مورد اون روستا بعد از رودبار و ... یه کم بیشتر توضیح بدید
من حتی اسمش رو هم نشنیده بودم
چون یک روستای کوچک است. بعد از رودبار در حاشیه جاده جدید یک تابلوی کوچک داره. طبیعت بی نظیری داره و به نسبت جاهای دیگه خلوت تره
سلام.
دقیقن همینه که میفرمایید.منم خیلی وقتا اینطوری نیایش میکنم.خیلی با حاله.
وای دلم یه سفرمیخواد
امیدوارم با پسرها برای عوض شدن حال و هوا به زودی برید سفر
همیشه به سفر
اون جمله و این نوع نیایش نوعی نگرش عرفانی هستند به جهان.سابقه قدیمی دارند
چون از سرشت آدمیست
چه تصاویر فوقالعادهای... منم از دیدن طبیعت واقعا لذت میبرم... و دلم میخواد ساعتها با طبیعت خلوت کنم... اما متاسفانه هیچ وقت نمیشه
من گاهی صبح ها میرم پارک تا از دیدن گل ها و درختان و صدای پرندگان لذت ببرم
میگن اگه میخای خودت به خدا نزدیک تر حسی کنی کافیه که اونو تو قلبت احساس کنی .. طبیعت قشنگترین جایی که میشه حضور خدا رو واقعاا احساس کرد و حتی لمس کرد.
پسرکت قلب رءوفی داره که با روزگار و آدمای حالایی کمتر سازگاره
امیدوارم که گذر زمان از رقت قلبش کم نکنه.
واااای دلم برای یک سفر توپ تو طبیعت لک زده