دومین یادداشت

با سلام، 

یه بازدیدی داشتم از یه کارخانه تولید روغن ، شاید بزرگترین تولید کننده کشور باشه.

یه نکاتی راجع بهش جالبه بدونید. 

1- سرمایه دار اصلی این شرکت عربستانی ها هستند ، یعنی همونهایی که ما اصلا قبولشون نداریم .

2- تنها آورده این سرمایه گذاران عرب برای این شرکت ، سیستم صحیح مدیریتی است. 

3- با همین فقط اصلاح مدیریتی هر ساله سودی در حدود 50 تا 100 درصد سرمایه میده. 

4- میدونستید که ماده اولیه همین روغن تقریباً 100 درصد وارداتیه. یعنی اگر نگذارند روغن خام وارد بشه دیگه روغنی برای مصرف کردن نخواهید داشت. 

5- می دونستید کشاورزی ما آنقدر عقب هست که تولید هیچ دانه روغنی در ایران به صرفه نیست. 


لطفاً نظراتتون را برام بگید . 


ممنون، آقای اردیبهشتی

زنان علیه زنان!

سلام

احتمالا شما هم تا به امروز بارها جوک هایی خوندید یا به گوشتون خورده که دخترهایی از فرط خنگی باعث شدند رییس بانک سکته کنه و راننده غش کنه و استاد سر به بیابون بگذاره و متخصص کامپیوتر میز را گاز بزنه و...

عکس العمل افراد در مقابل این جوک ها می تونه طیف وسیعی از احساسات را در برداشته باشه، خنده، قهقهه، اخم، بی تفاوتی، خشم و...

برای من خشم و ناراحتی بوده و بدتر از خوندن این جوک های زیاد و تکراری در مورد خنگی و کم هوشی افسانه ای این دختران، ارسال این مطالب توسط خود زنان و دخترانه!!!! بسته به این که تو چه موقعیت یا گروهی باشم، به فرد ارسال کننده تذکر دادم یا باهاش درباره نادرستی ارسال این پیام ها حداقل توسط خود زنان بحث کردم! اغلب جواب های تند و تیزی هم شنیدم و این دردناک تر می کرد درد این ضربه ای که توسط خود زنان به پیکره زنانگی وارد میشه.

تا این که یک بار تو یک گروهی که خیلی باهاشون رودربایستی دارم و اکثرا هم خیلی بزرگتر از من هستند، چندین پیام این جوری فرستاده شد و یکی از خانم ها اعتراض کرد که حداقل خودمون برای خودمون نزنیم! و بقیه شروع کردند به گفتن این مطلب که چه اشکالی داره؟ محض خنده است فقط؟ این همه برای مردها زدیم حالا به خودمون هم بگیم! و خوب حقیقت داره دیگه!!!!! و...

خیلی به فکر فرورفتم. جدای از این که من کلا مخالف این هستم که یک قشری برای یک قشر دیگه یا یک جنسی برای جنسیت دیگه بزنند!!!! این جمله ها من را به فکر فرو برد! خوب حقیقت داره! واقعا حقیقت داره؟! محض خنده است؟! واقعا محض خنده است و بعدش هیچ اثر و ردی توی ذهن ما نداره؟!

توی یک تحقیقی اثر این کلیشه جنسیتی را که «دختران هوش ریاضی کمتری نسبت به پسران دارند» بر روی دو گروه دختر بررسی کردند. هر دو گروه از نظر بهرهوشی در یک سطح بودند و به هر دو تکالیف ریاضی یکسانی ارائه شد. به یک گروه قبل از انجام تکالیف این کلیشه جنسیتی ارائه شد و گروه دیگه از این کلیشه بی اطلاع بودند. نتایج نشان داد که بین نمرات ریاضی دو گروه اختلاف معناداری وجود داره و گروهی که کلیشه بهشون ارائه شده عملکرد پایین تری داشتند.

نتایج تحقیقات دیگری از این دست به صورت کاملا روشن و واضح نشون میده که این حرف ها، این به ظاهر مطالب طنز!!! این باورهای غلط فقط و فقط محض خنده نیست! خیلی اثر داره! اثرهای ناپیدا...

من توهم توطئه ندارم که بگم دست استکبار جهانی درکاره! که بگم کشور اسراییل و آمریکا یا اعراب و... طبق یک نقشه این کار را می کنند. نه! این ها زخم هایی هست که خودمون به خودمون می زنیم! خود زنان علیه زنان!

اگه این یک جنگ جنسیتی باشه که از اساس درست نیست چنین جنگی، این که خود زنان علیه خودشون مبارزه کنند و خودشون با خودشون بجنگند، واقعیتی دردناک و تکان دهنده است.

رواج متن ها و حرف هایی درباره ترشیدگی، کم عقلی، ظاهربینی، پول دوستی، خنگی، دنبال شوهر بودن و... در حقیقت به کی ضربه می زنه؟

چرا تا این حد ما خودمون بر ضد خودمون هستیم و خودمون را کوچک می کنیم؟

تحقیقاتی از قبیل تحقیقات بست و ویلیامز یا چای و همکاران نشون میده که پایداری و دوام کلیشه هایی جنسیتی (از قبیل ضعیف تر بودن یا کم هوش تر بودن زنان) با توسعه اجتماعی و فرهنگی و قدرت اقتصادی کشورها رابطه عکس داره. یعنی هرچه کشوری پیشرفته تر باشه  این کلیشه ها بیشتر در اون ها رنگ باخته است.

 

در حالی که کشورهای پیشرفته به دنبال توسعه رفاه و علم و تکنولوژی هستند. ما کشورهای جهان سومی در حال یک جنگ جنسیتی هستیم تا خنگی و کم شعوری و مزخرف بودن خودمون را به همدیگه ثابت کنیم!!!

دست از این کارهای بیهوده. از این ضربه زدن های مداوم برداریم و خودمون بیشتر این خودمون را به قهقرا سوق ندهیم...


بعدانوشت: این لینک را بخونید. جالبه! 

خواهش می کنم ازدواج نکنید!

سلام

الان مدتیه به خاطر سیاست های افزایش جمعیت هر جا که بری و یا هر کانال تلویزیونی که ببینی با تبلیغاتی در جهت ازدواج آسان و مهریه کم و توقع پایین و ... صحبت می کنند. متن ها می نویسند در مذمت بالا رفتن سن ازدواج دخترها و سخن ها می رانند از این که مجرد موندن دخترها فاجعه ای است بس عظیم!

خوب راستش من اصلا موافق مهریه های سنگین و مراسم های مجلل نیستم و با این قسمت تبلیغاتشون مشکلی ندارم. چیزی که باهاش مشکل دارم ازدواج کردن به هر قیمتیه!

امروز این پست را می نویسم تا بگم تحت چه شرایطی بهتره ازدواج نکنید!!!!

 

اگه تو خونه پدری موقعیت سخت و بدی دارید و یا بدجوری احساس تنهایی می کنید، فقط برای فرار از این موقعیت، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه شکست عشقی خوردید یا بدجوری عشقتون بهتون نارو زده، برای فراموش کردن یا در آوردن لج طرف، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز موقع تصمیم گیری و انتخاب، حتی اگه برای انتخاب یک لنگه جوراب باشه، دودل و مردد هستید و نیاز به تایید مامان و بابا دارید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز احساس نیاز به ازدواج نمی کنید، اگه هنوز ترس های پنهان و شک در خواسته هاتون در مورد ازدواج دارید، فقط و فقط به خاطر دیر شدن و بالا رفتن سن و خواهش و تمناهای مامان و بابا و مادربزرگ و خاله و زن دایی و عمه و ... خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه خیلی زود خشمگین میشید و کنترلی بر خشمتون ندارید و موقع عصبانیت می زنید نصف ظروف خونه یا فک طرف مقابل را پایین میارید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز این قدر مسئولیت پذیر نشدید که والدین محترم حتی خرید نون منزل را هم به شما نمی سپارند، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز نمی دونید ادویه ها را توی کدوم کابینت می گذارند و یا مراحل پخت یک غذا به چه ترتیبه و یا زباله ها خود به خود نمیرند دم در خونه یا لباس ها و کفش ها توی کمد و یا ماشین چه موقع نیاز به بنزین داره و... خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز وقتی به خواسته تون نمی رسید و یکی بهتون «نه» میگه قهر می کنید و عصبانی میشید و به هم می ریزید و زمین و زمان را به هم کوک ریز می زنید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز شاغل نیستید و دست مبارک در جیب پدر بزرگوار می باشد و نمی تونید از ایشون استقلال مالی داشته باشید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

از اون بدتر اگه هنوز نمی تونید به دیگران «نه» بگید و نمی تونید احساسات، باورها و خواسته های خودتون را از احساسات، باورها و خواسته های دیگران تفکیک بدهید و هنوز به استقلال عاطفی و فکری نرسیدید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه هنوز دوستانتون براتون اولویت اول زندگی هستند و یا حس می کنید نیاز به تنوع طلبی به شکل بسیار حاد دارید و نمی تونید از هیچ یک از داف هایی که از شعاع یک کیلومتری دید شما رد میشند، بگذرید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگر بسیار خودخواه هستید و فکر می کنید نظر و خواسته شما آیه آسمانی هست که لاریب فیه!!!!! و باید و حتما و تحت هر شرایطی انجام بشه! خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگر هنوز مادرجان، پدر محترم، خان عمو، آبجی بزرگه، حاج آقا، استاد بزرگوار، جد گرامی و ... و بقال سرکوچه اولویت احساسی، فکری، مالی و ... بالاتری از همسر آینده شما دارند، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگر هنوز هوش اقتصادی پیدا نکردید و یاد نگرفته اید چگونه دخل را برابر خرج بنمایید، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

از اون بدتر، اگه هنوز هوش هیجانیتون در حد میگوهای دریای کارائیب هست!!!! و نمی تونید تفاوت بین احساس غم، شادی، خشم، دلواپسی و... را در طرف مقابل تشخیص بدهید و واژه ای به نام «همدلی» به گوشتون نخورده، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه بسیار سلطه گر هستید و می خواهید تمام ارکان زندگی طرف مقابل را تحت سیطره خودتون داشته باشید که بی اذن شما حتی در خلوت هم آب نخوره! خواهش می کنم ازدواج نکنید!

اگه مشکلات افسردگی، اضطراب، وسواس، پارانویا، خودشیفتگی، اختلالات دوقطبی و ... دارید و احساس می کنید نیاز به درمان ندارید و یا والدین و اطرافیان محترم تصور می کنند که ازدواج نوشداروی این دردهای بی درمان هست!!!!!!!!! تمنا می کنم، خواهش می کنم ازدواج نکنید!

 

حالا ازدواج کردید! خواهش می کنم، تمنا می کنم، التماس می کنم، بچه دار نشید! جان شما هیچ اتفاقی نمیوفته! سلسله کیانیان نیست که منقرض بشه! این همه بچه مشکل دار، دردمند، پر از عقده و کمبود و حسرت توی دنیا هست! یکیش کمتر! والا!

 

پیوست 1: برای تلطیف فضا لحن پست به طنز است. امیدوارم دوستان به دل نگیرند! مسلمه موارد بیشتره ولی این نکاتی بود که به ذهن می رسید و در حوصله یک پست بود!

پیوست 2: من عاشق صدای مارتیک هستم! این آهنگ تقدیم به شما دوستان عزیزم.


 

اولین یادداشت

با سلام ،

تصمیم گرفتم اولین یادداشت را بنویسم تا طلسمش را بشکنم. 

امیدوارم که این سرآغازی باشد بر نوشته های مفید. 

یه نکته:  


یه همکار داریم فقط جنبه منفی هر چیز را میبینه ، یعنی دقیقاً گپی همون کسی که تو فیلم گالیور بود و همیشه میگفت 

" من می دونم نمیشه " 

می خواستم بگم تا می تونید از این افراد حذر کنید ، یعنی اینقدر سخت هست با این افراد کار کردن 

تا می تونید دوری کنید. 

فعلا خداحافظ


آقای اردیبهشتی

حریم خصوصی عمومی

سلام

هفته پیش ثبت نام دانشگاه بود. من فقط واحد پایان نامه داشتم. ولی برای ثبت نام مشکل داشتم برای همین با یکی از دوستان رفتم دانشگاه. بعد از کلی دوندگی و از این اتاق به اون اتاق و از این ساختمان به اون ساختمان رفتن بالاخره کارم درست شد و مسئولش گفت همین الان برو فلان مبلغ را واریز کن و ثبت نام کن و بیا پیش من تا مبلغ بدهی و بقیه کارها را درست کنم. با دوستم رفتم سایت دانشگاه. اول اون مبلغ را به حساب ریخت و ثبت نام کرد. بعد نوبت من شد و همون موقع تلفن همراه دوستم زنگ زد و از روی صندلی بلند شد و رفت. همون موقع یک دختری اومد و گفت شما هم دارید ثبت نام می کنید؟ گفتم بله! و گفت خیلی کارتون طول می کشه؟ گفتم فکر کنم بله! ولی اون نشست روی صندلی دوستم که دقیق کنار دست من بود. من مبلغ را وارد کردم ولی قبل از وارد کردن اطلاعات بانکیم رو کردم به دوستم که ازش بپرسم مبلغ را درست وارد کردم یا نه؟ که دیدم دوستم بنده خدا تلفنش تموم شده ولی عقب ایستاده چون اون خانم جای اون دقیق چسبیده به من نشسته و دوست اون خانم هم پشت من ایستاده بود و پشتی صندلی من را گرفته بود و هر دو زل زده بودند به صفحه مانیتور! من دوستم را صدا زدم و جوری که به در بگم که دیوار هم بشنوه گفتم با این همه آدمی که دورم ایستادند چه جوری میشه اطلاعات بانکی را وارد کنم. دوستم تایید کرد ولی اون عزیزان دل خواهر از جاشون تکون نخوردند!!!!!

وقتی به مرحله وارد کردن اطلاعات بانکیم رسیدم دیدم رودربایستی درست نیست. محترمانه بهشون گفتم: ببخشید میشه یک کم برید اون ورتر تا من کارم تموم بشه و بعد شما ثبت نام کنید؟

دختری که روی صندلی کناری و چسبیده به من، گفت: شما کارت را بکن! ما کاری بهت نداریم! داریم با هم حرف می زنیم و بعد شروع کردند به حرف زدن!

منم گفتم که خوب شما می تونید کمی اون طرف تر هم صحبت کنید. درست نیست این قدر چسبیده به من نشسته اید! من نمی تونم این جوری اطلاعات شخصیم را وارد کنم!

دختر گفت: وا! خوب اگه ناراحت اطلاعات شخصیت هستی برو تو خونه ثبت نام کن! این جا یک مکان عمومیه!!!!!!

گفتم تو مکان عمومی هم هر کسی یک فضای شخصی برای خودش داره! قرار نیست همه آدم ها به هم بچسبند و توی کارهای دیگران سرک بکشند چون مکان عمومیه!

دخترک با لحن بدی گفت: واقعا که! چه قدر مردم بی فرهنگ شدند!

بعد هم با عصبانیت صندلی را هول داد و از کنارم رفت!

 

برام جالب بود عکس العمل این خانم! آیا اگه موقعیت برعکس بود از این که یک غریبه این جوری بهش چسبیده و توی کارهایی که می کنه سرک می کشه احساس خوبی داشت؟! آیا خودش به یک حریم خصوصی حتی در مکان های عمومی نیاز نداشت؟! حریمی که هر فردی در اون احساس امنیت کنه؟!

حریم خصوصی ما با افراد ناآشنا 90 سانتی متر و با افراد آشنا 60 سانت است و هر چی میزان صمیمیت بیشتر بشه این فاصله کمتر میشه!

ولی این خانم جوری به من چسبیده بود که پارتنر آدم هم این جوری نمی چسبه!!!!!

 

پیوست: برادر می گفت بهش می گفتی توالت عمومی هم مکان عمومیه منم باهات بیام توی دستشوی؟!؟!