باز یک آغاز...

سلام

همه ما توی زندگی هامون به شرایطی که داریم، وسایل، دارایی ها، خاطرات، افراد و ... احساس تعلق، دلبستگی و یا وابستگی داریم. گاهی هم به شرایطمون عادت کردیم.

این تعلق خاطر و یا عادت گاهی خوبه ولی نه همیشه.

وقتی وسایل، دارایی ها، افراد و کلا شرایطی که توش هستیم باعث آزارمون میشه ولی ما چون عادت کردیم و بیشتر به خاطر ترس از آینده و شرایطی که معلوم نیست، چنگ می اندازیم به شرایط آشنا ولی ناراحت کننده و عذاب دهنده ای که حداقل ما را به چالش نمی کشه، اون وقته که اسیر عادت های بد شدیم.

ولی این چنگ زدن و چسبیدن به شرایط آشنا به هر قیمتی از روی ترس ما را از پیشرفت و کسب شرایط و زندگی بهتر دور می کنه.

خیلی از ماها منتظر یک اتفاق یا شاید معجزه از بیرون و از طرف یک منجی هستیم تا بیاید و ما را از این شرایط بد رها کند و یا اوضاع را بهبود بخشد.

ولی حقیقت اینه که هیچ کسی و یا هیچ فرشته نجاتی نیست که بیاید و این لطف را در حق ما بکند و یا با یک اجی مجی لاترجی شرایط زندگی ما از این رو به اون رو بشه.

اولین قدم برای بهبود شرایط اینه که با ترس هامون روبه رو بشیم. از چالش و ناشناخته ها نترسیم. قدم در راه جدید بگذاریم. شاید راه جدید، افراد جدید و شرایط جدید روزهای بهتری را برای ما به ارمغان بیاورد.

 

خلاصه که مهاجرت از بلاگفا و بنا کردن خانه جدیدمان در بلاگ اسکای بهانه ای شد برای این که به خودم یادآوری کنم برای به دست آوردن بهترین ها اول باید شرایط بدتر را رها کنم. نمی توان به طور هم زمان دو چیز را در یک دست گرفت.

چه طور می توان با دستی که محکم دور یک شی خراب و بی ارزش مشت شده است، هدایای زندگی و کائنات را که به سمت ما می آید را گرفت؟!

 

پیوست 1: از دوستان و خوانندگان عزیزم ممنون میشم لینک وبلاگم را عوض کنند.

پیوست 2: به علت مشغله ای که چند روزی درگیرش خواهم بود و به دلیل این که درد مچم کم کم دارد شروع می شود تا یک مدتی جواب کامنت ها را نمی دهم، مگر این که سئوالی پرسیده باشند. پیشاپیش عذر من را پذیرا باشید.