گاهی، یک گوش شنوا

سلام

یک اتفاقی افتاده. خبری به دستم رسید که اگرچه ته ته دلم احساس می کردم وقوعش محتمله ولی سعی می کردم با مثبت نگری از زاویه دیگه قضیه را نگاه کنم و امیدوار باشم.

ولی اتفاق افتاد. و به خاطر این اتفاق چند ماه عقب افتادم و ممکنه سلسله مراتب رویدادهای بعدی سیرش عوض بشه.

به هم ریخته و تحت تنش بودم. می دونستم کار درست چیه ولی برای انجامش نیاز به حمایت و کمی گوش شنوا داشتم.

گاهی اوقات شنیدن «نگران نباش»، «مسئله ای نیست» یا «درست میشه» و «درکت می کنم» می تونه اون فشاری که روی قلبته و اون سنگینی که روی شونه هات حس می کنی را به مقدار زیادی کاهش بده. حتی اگه بدونی اون فرد قرار نیست کار بخصوصی برات بکنه و خودت در این مسیر تنهایی. باز همین حضور انرژی بخشه.

هر نکته ای مکانی دارد!

سلام

این مدت که نبودم یک سری تغییرات در خونه دادیم و بعدش به اصفهان سفر داشتیم. (نه این که همه خیلی دلواپسم شده بودند!از اون لحاظ!;) )

اصفهان که بودیم یک شب سری به سیتی سنتر اصفهان زدیم. وقتی از پارکینگ به سمت ساختمان اصلی می رفتیم یک دختر و پسر جوون جلوم بودند. دختر قد بلند و باریک بود. سایز زیر صفر. یک بلوز پوشیده بود تا روی باسن و یک ژاکت بافت کوتاه. به نظرم با این که پوشش خلاف عرف جامعه بود ولی به خاطر این که لاغر و باریک بود ولی اصلا زننده نبود.

وارد ساختمان اصلی که شدیم. چشمم به یک خانم نسبتا جوان با قد حدود 160و احتمالا وزنی بالای 80 افتاد که پوششی مشابه دختر اول داشت. با این تفاوت که تمام چین و لایه لایه های چربی شکم و برآمدگی های باسن و ران پا و ... توش افتاده بود.

خوب من به آزادی پوشش و حق انتخاب اعتقاد دارم ولی نه به این معنا که هر کسی هر چیزی را هر جایی بپوشه. خوب عزیز من اصلا فکر کن الان در مغز لوس آنجلسی، شما یک هیکلی داری که من نمی خواهم تقبیحش کنم اصلا هم طرفدار لاغری افراطی نیستم ولی باید مناسب با این هیکل لباس بپوشی. لباسی انتخاب کنی که بهت و به هیکلت بیاد و منظره ای که جلوی چشم دیگران می گذاری قابل تحمل باشه.

نمی دونم چرا ما وقتی در مورد حق انتخاب و آزادی صحبت می کنیم به حداقل آزادی که آزادی پوششه فقط قناعت می کنیم؟ چرا همین آزادی را هم که به دنبالش هستیم را به بیراهه می بریم؟ من که باورم نمیشه در کشورهای اروپایی هر زنی با هر فرمت بدنی در هر موقعیتی لباس های یک شکل بپوشند و سعی کنند همه مثل هم لباس های روی مد را بپوشند و حس کنند الان انتهای خوش تیپی هستند. بعید می دونم یک زن انگلیسی به فرض با کفش پاشنه 15 سانت بره پارک کوهستانی. یا به فرض یک زن فرانسوی برای خرید کردن ساده خط چشم و سایه چندین رنگ بزنه.

چرا این قدر ظاهر ما، مورد توجه قرار گرفتن از طریق ظاهر، سـ.کسی و جذاب به نظر رسیدن برامون مهمه؟ چرا فکر می کنیم برای برازنده و شایسته بودن همه ما باید از یک مدل و طرح لباس که الان مد است استفاده کنیم؟ مثلا چرا فکر می کنیم لباس های تنگ برای همه ما باعث میشه خیلی جذاب و خوشگل بشیم؟

تعریف ما از هویت بدنی، ظاهرمون و زیبایی دقیقا چیه؟ چرا این قدر به راحتی بازیچه دست دیگران میشیم؟ از چی می ترسیم؟ چرا برای مورد توجه قرار گرفتن دست به هر کاری می زنیم؟ چرا این قدر دغدغه ظاهر فکر و ذهنمون را درگیر کرده؟ دقیقا چه چیزی باعث شده این همه ما درگیر زیبا و جذاب شدن به هر قیمتی باشیم؟ کدوم معیار؟ با معیارها و خط کش های چه کسانی خودمون و ظاهرمون را می سنجیم؟


بعدا نوشت: گاهی وقتی پستی می نویسم دلم می گیره از این که چرا عده ای از دوستان مفهوم اصلی پست را نمی گیرند و گیر می دهند به خطوط اول پست و روی اون مانور می دهند. من خیلی از پست هام را با مثال های عینی که دور و برم هست شروع می کنم و حس می کنم این ممکنه در باز کردن موضوع کمک کنه ولی عده ای از دوستان فقط روی مثال مانور می دهند. مثلا از خودم و دوستم میگم و دوستان به جای صحبت درباره موضوع اصلی پست به مقایسه من و دوستم می پردازند.

دوستان عزیز من با اون دسته از خانم ها و همین طور آقایونی که هیکل درشتی دارند مشکل ندارم. به خواهش های دل اون ها و سلیقه شون هم کاری ندارم. منظور من اون دسته ای هستند که جذاب بودن شده براشون همه چیز و این قدر درگیر این موضوع هستند که متوجه نمیشند که چه بهایی براش می دهند و یا واقعا چه جوری به نظر می رسند. حتی کسانی که مثلا گوششون را الاغی می کنند. یا از زور برنزه کردن پوستشون می سوزه! لطفا لطفا روی پاراگراف آخر مانور بدهید.

عقیده من این گونه است که هر کسی بهتره متناسب با فرمت بدنیش لباس مناسب با مکان و زمان مناسب را بپوشه. این عقیده منه و فرق این که شما یک عقیده را داشته باشید و یا این که تحمیل کنید عقیده تون را در اینه که من فقط خوشم نیومد و به نظر من این لباس نامناسب بود ولی نه به اون خانم حرفی زدم و نه مجبورش کردم لباسش را عوض کنه. در حالی که تحمیل عقاید این گونه است که من یک جوری به این خانم می رسوندم لباسش خوب نیست و در درجه بالاتر مجبورش می کردم لباسش را عوض کنه. آزادی عقاید این نیست که ما از هر چیزی و هر منشی خوشمون بیاد بلکه اینه که با این که خوشمون نمیاد ولی مجبورشون نکنیم مثل ما زندگی کنند. ممکنه من اصلا از همجنس گرایی یا هیپی ها خوشم نیاد و بیام بگم دوست ندارم و به نظرم اصلا خوب نیست ولی نمیام بگم باید همجنس گراها را انداخت زندان یا هیپی ها را جریمه کرد! و همون آزادی به من هم اجازه میده عقیده ام را بگم و بگم به نظر من این درست نیست و یا خوشم نمیاد. و نمی دونم دوستانی که به این نکته اشاره می کنند چرا همین حق را به بنده نمی دهند؟

امیدوارم دوستان از این لحظه به بعد به جای این که روی خانم چاق داستان مانور بدهند به سوالات پاراگراف آخر پاسخ بدهند