دموکراسی مستبدانه!

سلام

اکثر ما انسان ها بر این باور هستیم که تنها راه رستگاری و درست زیستن، روش زندگی ماست.

البته که براش کلی هم دلیل داریم!

مثلا اگه ما عادت داشته باشیم صبح زود از خواب بیدار بشیم، مشخصه که تنها راه رسیدن به موفقیت همین روشه! و اگه مثلا عادت به خوردن شیرینی و بستنی داشته باشیم، البته که آدم باید از این دو روز زندگی نهایت لذت را ببره!

خوب من معتقدم که این موضوع زیاد هم مشکل زا نیست تا وقتی که نخواهیم دیگران را با دید خود قضاوت کنیم!

مثلا نگیم اونی که صبح زود از خواب بیدار نمیشه، فرد بی مصرفیه! یا اگه برعکس ما تا نیمه شب بیداریم، بگیم مگه ما مرغیم سر شب بخوابیم و بعد صدای بلند گفتگو و تلویزیونمون را به همسایه مرغمون تحمیل کنیم! یا اونی که دوست داره برای مهمونیش چند نوع غذا درست کنه احمق و اهل تجمله و یا برعکس اونی که اهل تشریفات نیست، خیلی بی ملاحظه است!

 

مشکل تازه جایی بیشتر میشه که دامنه این قضاوت ها وسیع تر میشه و به باورها و افکار بقیه هم می رسه! مثلا این که ما باور داریم تنها راه رستگاری، راهیه که ما داریم میریم! مثلا ما معتقدیم کسی در نزد خدا مقرب است که تحت هر شرایطی نماز در مسجد بخونه و البته که خدا با ما هم عقیده است و اصلا هم براش مهم نیست بقیه بندگانش به خاطر این روش ما معذب و ناراحت هستند!

یا این که مسلمه که افرادی که فقط شاغل هستند و حقوق میلیونی دارند، انسان های موفق و کارآمدی هستند و اگه کسی شاغل نباشه نه استقلال شخصیتی داره و نه مالی و نه حتی توان فکر و نظر دادن! حالا حتی اگه کلی برامون مثال بزنند از افراد موفق و یا مطرحی که شغل رسمی نداشتند ولی در زمان خودشون تاثیرگذار بودند! اصلا اهمیتی نداره! اونی که ما میگیم درسته!

 

فاجعه جایی رخ میده که چنین افرادی، با چنین باورهای حق به جانبی، قدرت هم به دست بیارند! مثل والد، معلم یا رییس بشند! اون وقته که افراد زیر دست اون ها محکومند که با آغوش باز و با لبخندی گسترده، تنها راه رستگاری که راه اون هاست را انتخاب!!! کنند!

 

نکته جالب توجه اینه که حتی کسی که مخالف با یک سبک زندگی، تفکر یا اعتقاده، باز خودش مستبدانه معتقده که راه و باور خودش تنها راه درسته!

 

مثلا میگه چرا شما فکر می کنی این مدل لباس پوشیدن اشتباهه؟ شما باید حتما به درجه ای از عرفان رسیده باشی که با همه جور مدل لباس پوشیدن راحت باشی!!!

یا چرا شما فکر می کنی فلانی مسلمانه؟! باید حتما مثل من معتقد باشی منافق و دین فروشه! چون مثلا با همجنس گرایان مشکلی نداره!

یا چون من بر این باورم که حجاب مانع پیشرفته! پس تو هم حتما باید بر این باور من عمل کنی و حجاب نداشته باشی!

یا چون من فکر می کنم این جوری برخورد کردن با مردم درسته! تو هم باید حتما همین جوری برخورد کنی!

 

البته این افراد برای درستی این باورهاشون کلی دلیل میارند ولی منطق نهفته پشت هر کدومشون اینه «چون من میگم، پس حتما درسته و باید بقیه هم این جوری رفتار کنند.»

 

به نظرم یکی از راه های رشد فردی اینه که مدام به خودمون بگیم «تا وقتی عقیده کسی باعث آزار من نشه، مورد احترامه! شاید روش اون برای زندگی، بهترین راه برای اون فرد باشه»

در نتیجه شما داری درست زندگی می کنی اگه وقتی تا ساعت 2 بعد از نیمه شب بیداری، همسایه ات از صدای خنده و آهنگ شما آزار نبینه!

یا اگه تو به خاطر باور مذهبیت دوست داری سوگواری کنی خیلی هم خوبه، به شرطی که انتظار نداشته باشی فلان جوون تو خیابون هم پا به پای تو و به اندازه تو عزادار باشه.

یا چه اشکال داره تو دوست داری دامن کوتاه بپوشی اگه احساس بدی نداری، ولی درست اینه که به کسی که لباس پوشیده تنشه با نگاه تحقیر نگاه نکنی.

یا خوبه شما به نماز اول وقت اهمیت میدی ولی نه تا وقتی 20 تا آدم را منتظر گذاشتی تا زمانی که تو بیایی تازه افطار کنند!

یا خیلی خوبه که تو با داشتن این باور به خصوص به آرامش رسیدی، ولی زور نیست که حتما همه با این باور به آرامش برسند.

 

در نهایت خیلی خوبه که شما با این روش زندگی کردن احساس خوبی داری، ولی بگذار بقیه هم به روش زندگی خودشون احساس خوشحالی و راحتی را تجربه کنند. 


پیوست: تصمیم دارم مطالب روانشناسی را فقط در کانالم برای دوستان به اشتراک بگذارم و این جا از احساسات و باورهام بنویسم. اگه تمایل به دنبال کردن مطالب روانشناسی دارید، من را در کانالم دنبال کنید.

نظرات 25 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 11:49

سلام
تا وقتی عقیده کسی باعث آزار من نشه، مورد احترامه! شاید روش اون برای زندگی، بهترین راه برای اون فرد باشه»
چه قدر این جمله تون خوب بود...چه قدر خود من از دست آدمهایی که باوراشونو بهم تحمیل کردن آزار دیدم...دلم برای خودم و راه رستگاری خاص خودم سوخت..

منم وفکر کنم خیلی ها تجربه اش را دارند

خانم کوچیک چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 14:22

راستش این روزها همه از قضاوت نکردن حرف می زنن و باور کسی اگر به دیگران اسیب نزنه مشکلی نداره ولی واقعا میشه ادم قضاوت نکنه ببینید خیلی از اعمال در نتیجه باورها ایجاد میشن مثلن اون کسی که باور داره که عقیده اش کاملترین دینه میتونه پس دیگه اصلن نمیتونه عقاید دیگران را بپذیره یعنی یک چارچوب داره و بیرون اون نمیتونه چیزی را بپذیره اعمالش هم بازخورد عقیده شه و وقتی این عقاید همه گیر میشن لزوما یک اجبار برای افراد غیر معتقد به وجود میارن به ویژه که بخشی از اعتقاد اون ادم امر کردن و نهی کردن دیگران به روش فکری خودشه

من معتقدم قضاوت نکردن به این معنا نیست که شما از کاری یا چیزی لزوما بدتون نیاد یا احساس راحتی نکنی باهاش و یا فکر کنی خوب نیست!
منظورم اینه که قطعی و حتمی نگی این انسان به خاطر این موضوع انسان نادرستیه و روش زندگیش غلط و اشتباهه.

همه این هایی که گفتی برمی گرده به این که این باور به دیگران و انسانیت اون ها احترام قائل نیست. شما می تونی درباره باورت با کسی صحبت کنی ولی نمی تونی زورش کنی. وقتی پای زور بیاد وسط یک جای کار می لنگه

خانم کوچیک چهارشنبه 19 خرداد 1395 ساعت 14:27

نمیدونم میتونم خوب بیان کنم یا نه به نظرم عقاید افراطی گرایانه حتی اگر به مرحله عمل هم نرسن ولی بازهم خطرناکن ونمیشه قضاوت نکرد علاوه بر این تجربه نشون داده که متعصب ها هر وقت بتونن قدرت بگیرن حتما حتما عقایدشون را به دیگران تحمیل می کنن

وقتی کسی این باور را داشته باشه که عقیده هر کس محترمه تا به کسی آزار نرسونه پس متعصب نیست! و وقتی کسی متعصب باشه شده در مقیاس خیلی کوچک مثل خانواده اعمال زور می کنه

خواننده شما و عفیفه پنج‌شنبه 20 خرداد 1395 ساعت 11:33 http://kenesmirza.blogsky.com/

خانم اردبیهشتی جاننننننن

ووووویییییی امروز یک وبلاگی که چند سال بود میخوندم رو باز کردم و شوکه شدم با خودم گفتم حتما بیام بهتون بگم که برید و راهنمایی روانشناسانه اش کنید

این بنده خدا با شوهرش خیلی خوب بود نمیدونم چرا اینجوری شد رابطه شون یه دفع! شوهره کتکش زده داغونش کرده با دوتا بچه کوچیک و کم سن و سال

خانم اردیبهشتی برو حتما وبلاگش براش بنویس ثواب داره من که زبونم بند اومد علم اش ندارم بخوام چیزی بگم خیلی گریه کردم چرا زنای ما باید اینقدر مظلوم باشن


اعصابم خط خطی شد برات ادرس وبلاگش رو گذوشتم

دستت رو میبوسم خیلی دوستت دارم خدا اجرت بده به همه کمک میکنی و راهنمایی میدی جیکرم

سلام دوست عزیز مشترکمان
چه قدر خوبه این قدر به فکر دیگرانی. من وبلاگ ایشون را خوندم. حقیقتش این که چند نکته به نظرم رسید.
1- ایشون خودش پیش مشاور میره. از نظر حرفه ای وقتی کسی پیش همکاری میره درست نیست دیگری در کارشون دخالت کنه.
2- ایشون خودش از من کمک نخواسته و یک اصلی دارم من که تا وقتی کسی کمک نخواسته بهش راهکار ندهم که این جوری فضولی و دخالت حساب میشه.
3- به نظر نمی رسه که ایشون و همسرشون اصلا قصد اصلاح این زندگی را داشتند. جوری پیش مشاور می رفتند که گویا دنبال این بودند مشاور را در جبهه خودشون ببرند و مشاور بگه حق با زن یا شوهره و با این هدف پیش مشاور رفتن فقط تلف کردن وقت و انرژیه.

موفق باشی عزیزم

مهرنگار پنج‌شنبه 20 خرداد 1395 ساعت 12:01 http://mehr-negar.blogsky.com

سلام
چند روز پیش شنیدم زوجی تصمیم گرفتن مراسم عروسی نداشته باشند و به زن عموی مادر عروس برخورده!! از اون روز برام سواله که چی بهش برخورده؟ آیا باید از ایشون اجازه میگرفتن؟؟؟؟
واقعا بعضی ها نمیفهمند حدودشون کجاست!؟
جالبه که عروس و داماد برای فرار از حرف مردم از زیر مراسم فرار کردن. فامیل رو کامل نمیشناخته که واسه باد هوا هم حرف در میارن


واقعا؟

مینو جمعه 21 خرداد 1395 ساعت 21:48 http://milad321.blogfa.com

زور و اجبار بنظرم هیچوقت کار ساز نیست.
نمیدون زمانی میرسه که نظر هر کسی تا وقتی به دیگران ضرر نمیزنه,مورد احترام باشه؟فعلا که همه جای دنیا جنگ بر سر همین اعتقادها و باورهاست.

امیدوارم برسه

یاسمین شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 19:45

چی بگم دیگه.گفتنیا رو گفتید...حرف دل منم زدید از اول تا آخرش

َAmir سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 01:02

S.L.M
من یه پیشنهاد دارم.عامو نظرات و اینا محترم ولی به جای تحمیل عقاید و این داستانا یه شربت بهار نارنج بخوریم. خیلی جواب میده ها.برا اعصاب خیلی خوبه.

دیگه من آخرش به این نتیجه رسیدم. گمون هم نکنم کسی تو این وبلاگ کامنتی طولانی تر از من برای خانم اردیبهشتی نوشته باشه. ازموده را ازمودن خطاس.حالا خود دانید. من به این نتیجه رسیدم که گفتم با دوستان به اشتراک بذارم.

من بیدمشک را ترجیح می دهم. برای قلب هم مفیده

َAmir سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 01:04

خانم اردیبهشتی عذر میخوام من یه چیز رو درست نگرفتم کانال شخصا" برای خودتون یا یه گروه هستین که مطالب رو ارسال میکنید یعنی منظورم اینه که اونجا ادمینش فقط شمائین ؟

هی 2 - 3 بار اومدم عضو شدم لفتدادم گفتم بپرسم روشن بشم.

مگه فرق داره ادمین کی باشه؟ مهم اینه مطالب مفید و کاربردی هست یا نه؟ اگه به نظرتون مطالب خوبه چه اهمیتی داره کی ادمینه؟

خیریه نیکو سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 04:13

خانم اردیبهشتی یک تجربه تلخ از مشاورهای اصفهان برای ما به جا موند که براتون میگم!

ما یک موسسه خیریه در رشت داریم که انسانهای درب و داغون و فقیر رو تحت پوشش میگیریم یک مادر وپسر خیلی ناجور اصفهانی رو به ما معرفی کردن

اقا پسر دیپلم و 23 ساله و افسردگی شدید داشت و در استانه اخراج از محل کارش بود و خانم مادرشون هم سالها بود طلاق گرفته بودن و واقعا با مشقت و کار کردن خونه دیگران پسرشون رو بزرگ کرده بودن به شدت فقیر بودن!

ما قبول کردیم اینها رو تحت پوشش بگیریم و اولین کار مثل تمام مراجعینمون توی رشت به مشاور ارجاع میدیم با هزینه خودمون!

با خانم مادر صحبت کردیم گفتن پسرم فقط حاضر هست پیش مشاور مرد بیاد و اصلا و به هیچ وجه زنها رو قبول نکنه!

در نهایت یک مشاور زن و شوهر اصفهانی رو معرفی کردیم که اقا دکتر روانشناس و خانم فوق روانشناس بودن چندین بار با تاکید با تاکید فراوان به این زن و شوهر هر بارجداگانه و مصرانه و با توضیح شرایط گفتیم ایشون فقط مشاور مرد میخوان و اونها گفتن بله ما روز قرار هر دونفر هستیم و کمکشون میکنیم!!!! این مادر فلک زده به چه سختی تونست پسرش رو راضی کنه! برد مشاور


روز قرار فقط خانم مشاور بوده و یک ساعت و نیم به مبلغ نود هزارتومن مشاوره داده!!!!!!! که شامل توبیخ و سرزنش پسر و توصیه هایی از قبیل اینکه زعفرون و گلاب بهش بدید تا اروم بشه !!!! بوده و گفته باید برید پیش اقای دکتر تا دارو تجویز کنه!!!!!!!!!!



این از دفعه اول که پسر بعدش چقدر داد و فریاد کرده تو خیابون ......بماند.....

گفتیم دفعه اول بوده و اصفهانی ها پول دوست و خسیس و چشم تنگ هستند و حتی میدونسته این پول از خیریه هست و اینهمه تاکید کردیم باز نتونسته از پول بگذره! که ما راضی نیستم البته و واگذارش کردیم به خدا!


حالا بشنوید از جلسه دوم!

خیریه نیکو سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 04:22

جلسه دوم رو باز ما زنگ زدیم باز تاکید اونها هم عذرخواهی که اشتباه شده و فلان....حالا ما هیچی نگفتیم

به این بنده خدا برای هفته بعد مثلا برای اقای دکتر وقت دادن! باز این مادر فلک زده با چه مصبتی پسر بیمار و درب و داغونش رو راضی کرده بود و برده بود

دقیقا از ساعت هفت که اینها نوبت داشتند تا نه شب!!!!!!!!! اینهارا نگه داشته بود!!!! بعد یک زن و مرد شیک و پیک امده بودن و ساعت نه وارد شده بودن و اونجا دیگر پسر قاتی کرده بود و داد و هوار و که در نهایت یک عذرخواهی ساختگی و مصنوعی و اینکه ببخشید من نوبت شما را در دفترچه ام امروز یادداشت نکردم و یادم رفته است!!!!!!!!!! و پسر با اعصاب بی اندازه خراب با مادر برگشته بودن خانه!!!!


حالا من سوالم این هست شما که خودتون اصفهانی هستید این نمونه افراد مثلا تحصیلکرده از شهر شما بود!

چرا اینقدر یک عده از مردم شهرتون سطحی نگر و پولدوست هستند زرنگ بازی دیگه برای همه هم زرنگ بازی؟!!!

یعنی ایشون نگاه به ظاهر این خانم کرده دیده فقیر هست حتی ارزش قایل نشده که دوساعت اینها معطل شدن لاقل نوبت خودشون رو برن برای ویزیت؟؟؟؟

واقعا تاسف اوره...خواستم تجربه ام رو بنویسم که عزیزان بدونند و خودتون هم بدونید وقتی اینهمه حرف پشت مردم اصفهان هست از عملکرد یه عده ای هست ! ولی به هرحال به پای همه مینویسن و این حرفها و ضرب المثل ها ظاهر میشه!

دوست عزیز من حقیقتا متوجه نشدم چرا این موضوع را برای من تعریف کردید؟ چون من یک روانشناسم یا چون اصفهانی هستم؟
در هر صورت به عنوان یک روانشناس، نه یک اصفهانی، باید بگم که اون خانم درسته که از نظر حرفه ای ایراداتی داشته عملکردشون، البته من نمی تونم نظر قطعی بدهم چون که اون جا نبودم، ولی از نظر مبلغ خیلی هم خارج از عرف نظام روانشناسی برای کارشناسی ارشد روانشناسی، حق ویزیت دریافت نکرده اند. که البته این مبلغ تعیین شده توسط نظام حداقل سقفه و معمولا حق ویزیت ها بسیار بیشتره ولی این خانم برای 45 دقیقه حدود 45 تومن گرفته که تقریبا همخوانی داره با عرف نظام.
اگر اون خانم خودشون داوطلب کار خیریه نشده باشند نمیشه ازشون انتظار داشت که حق ویزیت نگیرند که اصلا یکی از اصول روان درمانی اینه که اگرچه کم ولی باید حتما حق ویزیت گرفته بشه تا فرد به راهکارها اهمیت بده.
در نتیجه، اگرچه از نظر حرفه ای به عملکردشون ایراداتی وارده در مورد حق ویزیت من ایرادی نمی بینم. خودتون هم می تونید به سایت نظام مراجعه کنید و تعرفه ها را ببینید و اگه شکایتی از ایشون دارید همون جا مطرح کنید.

...... سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 11:11

خانم اردیبهشتی چرا همه چیز رو اینقدر با چوب مادیات میسنجی؟ جدی نگرفتی بحث خیریه نیکو چیه؟ نشستی تعرفه رو توضیح میدی خخخخ
به نظر من اخلاق حرفه ای اون دوتا رو زیر سوال برده که چقدر از اب چرب هم کره گرفتن طفلک حق داره اینقدر عصبانی باشه کارشون زشت بوده من به عنوان یه اصفهانی ازشون عذر میخوام همه اینجوری نیستن ولی متاسفانه خاطره بدی از اصفان براتون موند به دل نگیرید لطفا

ایشون به خاطر گرفتن حق ویزیت به اصفهانی صفات تنگ نظر، خسیس و پول دوست را زدند. بنده هم گفتم اگه اون ها خودشون داوطلب کار خیریه نشده بودند و به عنوان مراجع ساده ویزیت کردند، حق ویزیتشون خیلی غیرمنصفانه نبوده. در ضمن این که بنا به گفته ایشون غیرحرفه ای در زمینه برخورد با مراجع عمل کردند که باز طبق گفته ایشونه.

در ضمن من دلیلی بر عذرخواهی از ایشون نمی بینم. چرا باید عذرخواهی کنم؟ نه اون زوج نماد اصفهانند و نه من نماینده اصفهان! اون دو نفر هر کجایی که باشند اشتباه فردی کردند و احمقانه و غیرمنطقی است که اشتباه اون ها را به پای یک شهر بنویسند و از کل مردم اون شهر انتظار عذرخواهی داشت!

به عنوان مثال در گیلان برای خرید برنج سر ما کلاه گذاشتند. ولی من از خیریه نیکو یا هر گیلانی دیگه غیر از اون فرد انتظار عذرخواهی ندارم

مینا سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 12:24

ووووییییی خیریه نیکو چقدر طرفتون بی شعور بوده اره دیگه با خودش گفته پول که مفته بزار جای خودم زنم رو بزارم یه پولی به جیب بزنیم اینکع میگید تاکید هم کردید مرد باشه باز زنه اومده اونم یکساعت و نیم برای زعفرون و گلاب

یه عطاری تو اصفهان هست عطاری سماواتی فکر کنم بدن این اقا پسر رو سودا گرفته جا اینکه پول بی زبون خیریه رو بدید این مفت خورها بفرستیدشون عطاری سماواتی خودش تشخیصش عالیه

تو میدون عالی قاپو هستش از سر بازار از هرکی بپرسید بلده

اصفهان جوش خیلی بدشده جدیدا خصوصا مهاجرت های وحشتناک شهرستانی ها مثل شهرضا و گلپایگان و سمیرم و ...واقعا جوش رو خراب کرده منم اینو قبول دارم خودمم اصفهانی هستم اما شهرای دیگه هم بد توشون زیاده ممکن بود همین اتفاقم تو رشت بیفته پس اینقدر حرصو نباشید درستش نیستش

مینای عزیز من واقعا تعجب می کنم از این که اصلا چرا باید رفتار یکی دو نفر را به پای یک شهر نوشت واصلا چرا باید ما درصدد توجیه یا دفاع بربیاییم؟
ایشون به یک آدم بد برخورد کردند و اگه تمایل دارند این اشتباه فردی را به پای یک شهر بنویسند، مشکل من و یا سایر اصفهانی ها نیست که بخواهیم از حیثیتمون دفاع کنیم. هر دفاع و توضیحی به این معناست که ما کلیت حرف ایشون را قبول کردیم و داریم یا توجیه می کنیم و یا دفاع!
من کلیت حرف ایشون و این تعمیم دادن را قبول ندارم پس دلیلی برای دفاع وتوضیح نمی بینم

سلام داشتم وب گردی میکردم که به وب شما و ایضا به این کامنت خانم یا آقای خیریه نیکو برخوردم گفتم شاید بد نباشه یه چند تا نکته رو بگم.با توجه به اینکه در مورد مردم شهر ما نوشتن.
اول اینکه یه ضربالمثل هست به این مضمون که همه جا خوب و بد هست پس نمیشه با یه فرد در مورد کل مردم یه شهر قضاوت کرد
دوم از کجا معلوم اون زن و شوهر روانشناس صد در صد و اصالتا اصفهانی بودن؟شهر ما پر شده از مردم مهاجر که بعضا از اصفهانیها خیلی زرنگتر و حقه بازتر هستن و اینجا کارایی میکنن که بدنامیش سر اصفهانیا در میره
سوم اینکه همه آدما که نمیتونن خیر و نیکوکار باشن.شما توقعتون نابجاست.ممکنه تو هر شهری یه عده آدمای خیر و مثبت و خوبی باشن یه عده منفی حالا چون این شخص اصفی بوده اینطور قضاوت میکنید.مردم شهر ما بیش از هر شهری نیکوکارن و کافیه برنامه قبل از افطار شبکه اصفهانو این روزا ببینید که چقدر داره به مردم مشکلدار کمک میشه.در هر صورت اگر کمی دقت کنیم میبینیم هیچ شهری مردمش کاملا خوب نیستن و هر شهری ایرادای خودشو داره که از گوشه و اطراف شنیده میشه.
امیدوارم نگاهای شخصی ما باعث قضاوت در مورد عموم مردم نشه

یاشل جان همون طور که در جواب دو کامنت قبلی گفتم من نه اون زوج را نماد اصفهان می دونم و نه خودم را نماینده اصفهان که به خاطر اشتباه فردی اون ها عذرخواهی کنم.
دوم این که توضیح و یا توجیه لازمه اش قبول این پیش فرض غلط خیریه نیکوست که چون اون دو نفر درست رفتار نکردند همه اصفهانی ها تنگ نظر وخسیس و ... هستند. من این پیش فرض غلط و این تعمیم نادرست را قبول ندارم و توضیحی نمی دهم.
در ضمن این که باید دید اون دو نفر دواطلب خیریه بودند و یا نه؟ اگه داوطلب خیریه نبودند دلیلی نداره پول نگیرند! زندگی اون ها هم هزینه داره. طرف حساب اون ها خیریه بوده و خیریه می تونسته اگه با این مبلغ مشکل داره یک روانشناس دیگه پیدا کنه که بیشتر راه بیاد باهاشون.
در کل من از نظر حرفه ای رفتار اون ها را تایید نمی کنم ولی کامنت خیریه نیکو را هم اصلا درک نمی کنم و از نظر منطقی قبول ندارم.

مینا سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 18:21

لایک به یاشیل کامنتش خیلی عالی بود

اردیبهشتی جون مشکل خیریه نیکو ویزیت نیست چرا گیر دادی به ویزیت پ همشهری من حس میکنم از برخورد نادرستی که باهاشون شده عصبانی شدن خوب حالا درسته ما اصفهانی هستیم اما کار اون زوج ام خیلی زشت بوده میگم منم خودم قبول دارم اینو ولی به قول یاشیل از کجا معلوم اصلا اصفهانی بودن؟
الان نصفه دوسای من شهرضایی هستن ادعاشون از خود ماها که اصفهانی اصیلم بیشتره و به همه ام میگن ما اصفهانی هستیم یعنی اصلا معلوم نمیکنه کی اصفهانیه کی نیست؟ بعدم حرف و حدیث پشت همه شهرا هستش فقط اصفهان نیست. دیگه من عذرخواهی ام کردم امیدوارم لاقل این کامنتهای ما خاطره خوبی براشون بشه.

والا ایشون به ما صفاتی چون خسیس و تنگ نظر و مال دوست نسبت دادند. اگه این صفات به هزینه و بعد مالی اتفاق ربط نداره به چی ربط داره؟
من نمی دونم چرا همه گزینشی عمل می کنند؟ من بارها گفتم سایر عملکردهای اون زوج غیرحرفه ای بوده ولی این غیرحرفه ای عمل کردن هیچ ربطی به نژاد و ملیت و قومیتشون نداره! صرفا اشتباهات فردیه و خوشحال میشم این صحبت ها درمورد اصفهان و شهرهای دیگه و عملکرد اون زوج دیگه تموم بشه

نیره سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 19:52

بسیار عالی بود
کاش همه یاد بگیرن به کار دیگران کاری نداشته باشن.

ای کاش

همشهری مظلوم چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 05:00

تازگی ها مد شده همه به شهر ما و مردمش چیز بگن؟ اونم برا کسایی که اصی معلوم نیست مال اصفهان هستن یا مال شهرستانا اطرافن؟ دیشبم تو گروه های واتس اپ دعوا افتاد تو گروه جوانان پرانرژی سر اینکه میگفتن چرا اصفهانی ها انقد انرژی منفی هستن! چرا همش ناامیدی و بی انگیزگی رو تو فیلم ها و اثارشون تزریقات میکنن کلی حرف بارمون کردن تا رسیدن به اینکه
اصغر فرهادی اصفهانیه
حالا هرچی ما میگیم خمینی شهری هست اخه به اصفهانیا مظلوم چه ربطی داره اینا باز میگن نه اصفهانیه اونوقت یه چی که ادم اشکش میادا اینه وا که خود فرهادی که انقد انرژی منفی تو فیلماش میده تو مصاحبه هاش برگشته گفته من بچه خمینی شهرم یعنی فقط ننگش میمونه بیخ اسم همشهریا ما
حالا شکر خدا ما حسابی دعوا کردیم بلاخره قبول کردن نمیدونم چرا انقد باید زودقضاوت کنیم خیلی دلم شکست و گریه افتادم که اینا حتی به خاطر خیلی خیلی منفی بودن فیلمای فرهادیم باید به ما وا گیر بدن

والا خداراشکر بین دوستان من این مد هنوز رواج پیدا نکرده ولی من واقعا تعجب می کنم! من افتخار می کنم اصغر فرهادی به گونه ای به اصفهان مربوط میشه. کدوم کارگردان ایرانی چنین افتخارآفرینی کرده؟
غم و شادی هر دو ملزوم هم هستند. شادی ظاهری هم به معنای سلامت بیشتر روان نیست.

َAmir چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 16:26 http://mehrekhaterat.blogsky.com/

مطالبش که خوبه ولی کاش قابلیت کامنت هم داشت!

الان کلی حرف مونده تو دلم که فک کنم باید اون شربت بیدمشک رو بعد افطار بخورم!که البته تا الان نخوردم.

والا کانال فرقش با گروه در اینه که بیشتر حالت به اشتراک گذاشتن اطلاعات بدون بحث در مورد آن را داره
ولی اگه سوال یا ابهامی دارید می تونید همین جا مطرح کنید و یا از طریق لینک ارتباطی که در کانال است سوالات و یا ابهاماتتون را مطرح کنید.

gz دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 02:52 http://bekhan-mara.blogfa.com

خودم به شخصه به مسائل دیگران و باورای دیگران کاری ندارم و به عقیدشون احترام میذارم اما وقتی به من برچسب های الکی میزنن و یجورایی به ضررم تموم میشه منم شروع میکنم از باورهای خودم تعریف کردن.پس منم جزو این دیکتاتورهام؟
این مشکلاتو تنها با ادم هایی دارم که خط فکری دیگران به ویژه والدینشو بدون فکر و تعقل دنبال میکنن.گرچه حرف زدن با این ادم ها هیچوقت نتیجه نداره.حتی ثابت هم بشه الان شبه میگن : باشه شبه اما چون بابام میگه روزه پس روزه حتی اگه اسمون تیره باشه و ماه تو اسمون باشه..

تا وقتی نخواهید بقیه هم مثل شما فکر کنند، خیر!

سارا سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 01:20 http://parepoore.persianblog

من فکر می کنم کسانی نظراتشون رو حقنه می کنن که به درستی یا نادرستی کاری که می کنند اعتقاد و باور ندارن. چجوری بگم یه جورایی با این کار بدنبال تایید رفتارشون هستند. این نظر شخصیه منه.

بله. احتمالش هست

سروش جمعه 4 تیر 1395 ساعت 22:40 http://azadkish.mihanblog.com

دوست گرامی، نکته ای ک در خصوص قضاوت گفتنی، من اگر چ سالهاست تصمیم گرفته ام در قضاوت کردن محتاط باشم و از رویه ی قضاوت جزم اندیشانه بپرهیزم اما باز هم گاهی خودم ر در میانه ی چنین قضاوتی میبینم و از پندار و رفتار خودم شرمنده میشم.

به هر صورت انسان ناگزیر از مقایسه باورهای خودش با دیگرانه! مسئله اینه احساس نکنیم ما برتریم یا این راه بهترین و تنها راه زیستنه!

سروش دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 14:16 http://azadkish.mihanblog.com

بانوی اردیبهشتی، من اینجا نظر گذاشته بودم. رسیده خدمتتون؟

بله رسید. من این چند روز فرصت نکردم که کامنت را تایید کنم

بولوت چهارشنبه 9 تیر 1395 ساعت 18:46

در مرحله اول این طرز فکر درست به نظر میاد که هر کسی میتونه هر جوری میخواد فکر کنه. ولی چون فکر و عقیده دیگران در حد فکره آیا باید بازم باهاش کنار اومد؟ این فکر و باور و عقیده همیشه در مورد مسائل ساده نیست. همه شون مسائل عادی ای که با یه ذره بالا و پایین میشه باهاشون کنار اومد نیست.
بعضی ها فکر میکنن یه عده رو باید کشت. بعضی ها فکر میکنن یه عده رو باید شلاق زد. بعضی ها فکر میکنن یه عده رو باید سنگسار کرد. چون این ها در حد فکره آیا مشکلی نداره؟ یا یکی میخواد بچه ش رو کتک بزنه چون فکر میکنه لازمه. خب این که به من آسیبی نمیزنه نباید باهاش مشکل داشته باشم؟
به نظر من خیلی از رفتارها غلطه همین طور خیلی از باورها و اعتقادات. من نمیتونم به کسی که صحیح بودن سنگسار و قصاص و شلاق باور داره صرف این که عقیده ش برای خودش محترمه و آسیبی که به من نمیزنه احترام بذارم یا باهاش کنار بیام. یه سری باورها حتی اگه فقط توی ذهن باشند هم برای جامعه و مردم و من آسیب زا هستن. باور شخصی به این که حق بعضی افراد مردن و زجر کشیدنه یکی از چیزاییه که برای جامعه خطرناک ه.

بولوت جان منظور از «من» در اینجا فقط شخص فرد نیست.
ما نمی تونیم فکری را به زور از ذهن کسی خارج کنیم. ولی می تونیم باهاش مخالف باشیم و نظر خودمون را بیان کنیم. می تونیم مدام بگیم و بگیم و تبلیغات کنیم برای طرز فکرمون. برای مثلا برابری یا صلح و ... کما این که خود من در مورد برابری زن و مرد مدام می نویسم.
ولی وقتی بخواهیم چیزی را به زور از ذهن و روان کسی خارج کنیم این استبداده.
باورهای متعالی چیزی را به کسی زور نمی کنه. این قدر خوب اصولش را ارائه می کنه که فرد را به فکر کردن و شک کردن در مورد افکارش وامی داره.

خلیل پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 23:07 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

با توجه به نظر « خانم کوچیک »

قضاوت کردن در امور دیگران متفاوت است با این که از دیگران بخواهیم مانند ما باشند.

چه نتیجه گیری موجز و خوبی

بچه خیابون اپادانا دوشنبه 1 شهریور 1395 ساعت 21:00

وای ننه چنقد بد گفتن اینجا از اصفهانی ها اردیبهشتی حاشا و کلا به غیرتت ده پاک کون این کامنتای تخمکی رو!


آپادانا اول یا دوم؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد