دلسوزی بیجا ممنوع

سلام

مادرم تعریف می کرد، زمانی که شاغل بود یکی از همکارانش که مرد جوانی بود اصرار داشت با زنی ازدواج کنه که حاضر بشه شرط اون را قبول کنه. که «هیچ وقت بچه دار نشند».

از اون جایی که شرط سختی داشت و هر کسی حاضر به قبولش نبود، مجبور بود به افراد مختلفی بسپاره که اگه موردی پیدا کردند که این شرط را قبول داشت، بهش معرفی کنند. برای همین خیلی زود این قضیه بین همکارها پیچید و بعد هر کسی از سر خیرخواهی اونو نصیحت می کرد که جوونی و الان این حرف را می زنی. هر مردی نیاز به بچه داره و ...

و مرد جوان بدون هیچ توضیحی سر خواسته اش پافشاری می کرد...

چند سال بعد مادرم که آشنایی مختصری با مادر مرد جوان داشت پی به راز این همه اصرار برد. پدر مرد جوان یک بیماری ارثی بسیار سخت داشت و به خاطر همین پسر نمی خواست انتقال دهنده این ژن معیوب باشه. اون که در کودکی سختی های طاقت فرسای این بیماری را دیده بود به شدت می ترسید خودش هم حامل و ناقل این بیماری باشه. برای همین چنین شرطی گذاشته بود.

مادرم می گفت: بعد از این که دلیلش را فهمیدم، متوجه شدم چه قدر این مرد جوان تو این مدت اذیت می شده وقتی همه ازش می پرسیدند که چرا نمی خواهد بچه دار بشه و کلی نصیحتش می کردند و اون نمی تونسته دلیل اصلی تصمیمش را بگه.

 

حالا من هم تو چنین موقعیتی قرار گرفتم. و درک می کنم چه قدر سخته وقتی نمی تونی دلیل اصلی تصمیمت را برای همه از خاله گرفته تا زن دایی شوهر و زن همسایه و بقال سر کوچه و... توضیح بدی و مجبور میشی یک سری توضیح الکی بدهی...

چه قدر سخته! چرا آدم ها دلسوزی الکی می کنند؟ چرا حس می کنند بهتر از ما خیر و صلاح زندگی ما را می دونند؟ چرا حس می کنند وظیفه دارند که راه درست را به هر کسی سر راهشون سبز شد از دختر عمه تا بغل دستی تو مترو نشون بدهند؟ چرا دیگران را تو شرایط استیصال و ناتوانی قرار می دهند؟ چرا تو زندگی و تصمیمات خصوصی آدم سرک می کشند؟ چرا؟

 

کاش می شد یک تابلو درست کرد مثل کشیدن سیگار ممنوع و همه جا نصب کرد و روش نوشت «دلسوزی بیجا ممنوع»

 

پیوست: دوستانی که پرسشنامه را ارسال کردند و هنوز جوابش را دریافت نکردند، دیروز اینترنتم قطع بود. در اولین فرصت ارسال می کنم. 

نظرات 25 + ارسال نظر
طراحی سایت ارزان چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 10:15 http://efa-net.ir

مطلب خوبی نوشته بودید ممنون . به سایت ما هم سر بزنید
http://efa-net.ir

مطلب من دقیقا چی بود؟

یاسمین چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 10:17

علیکم السلام بانوی اردیبهشتی.
چند روزی نبودید نت سوت و کور شده بود.

دلم واسه اون آقاهه سوخت.طفلی...هم واسه بیماریش هم اینکه نتونی حرفی رو به کسی بزنی.

خب این دلسوزیهای زیاد میتونه ناشی از علاقه زیادمون به کسی باشه.
خود من گاهی میبینم که خانوادم یا دوستام راه رو کج میرن.خب وقتی میدونم راهشون غلطه چرا نباید بگم؟بنظر من نمیشه رو حساب حریم خصوصی کسی رو نصیحت نکنیم و راهی که میدونیم درست تره بهش پیشنهاد نکنیم؟
البته اینم بگم حرف رو فقط باید به کسی بزنیم که بدونیم روش تاثیر داره.وگرنه کسی رو که از اول میدونیم حرف حق رو نمیپذیره یا بعد یه مدت متوجه میشیم به حرف درست گوش نمیده،دیگه هیچ لزومی نداره وقت و انرژیمون رو تلف کنیم.

متاسفانه این موضوع در فرهنگ ما بد جا افتاده که دلسوزی بیجا را به خاطر علاقه زیاد می دونیم.
عزیزم درستش اینه تا وقتی کسی از ما کمک نخواسته یا رفتارش به کسی آسیب وارد نمی کنه ما حق دخالت در زندگی اون را نداریم.

آبی دریا چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 10:28

سلام.
طفلک چه شرایط سختی داشته.

ولی من هیچ وقت دوست ندارم برای کسی نسخه بپیچم.مگه اینکه خودش نطرمو بخواد.

درستش هم همینه. تا وقتی کسی از ما نظر و کمک نخواهد ما حق نداریم در کارش دخالت کنیم.

نیره چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 10:29

واقعا همین طوره.
اون آقا هم باید با یک خانم بچه دار ازدواج میکرده. این طوری هم پدر میشده هم مشکلش رو منتقل نمیکرده.
اسپرم اهدایی هم یک گزینه است که متاسفانه در مملکت امام زمان نمیشه حرفش رو زد و ممنوعه!

نمی دونم آخر چی کار کرد؟ مادرم بعدش بازنشسته شدند.
واقعا هم در مملکت ما چیزهایی به این آسونی قابل درک نیست.

نیره چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 10:34

کامنت قبلی مال من بود
نمره شما در این مقیاس 195 از 276 (نمره کامل) است که نمره بسیار خوبی محسوب می شود. بیشترین نمره را در خرده مقیاس جایگاه من گرفتید که احساس معین و روشن از خود و برخورداری از توانایی پیروی از عقاید شخصیه.

نیره جان ممنون. این اتفاق باعث شد متوجه بشم توضیحاتم رسا و کامل نبوده. پرسشنامه اول از چهار خرده مقیاس تشکیل شده که جمعشون نمره کامل را میده بیشترین نمره در بین چهار خرده مقیاس را شما در خرده مقیاس جایگاه من آوردی که در مورد تو بسیار هم صدق می کنه ولی بدین معنی نیست که در بین همه شرکت کنندگان بالاترین نمره بود. در واقع مقایسه خودت با خودت بود.

اون نمره را یک خانم دکتر تو سازمانی که جامعه اماری اصلی بود گرفت که از قضا خیلی فعاله و دستاوردهای علمی زیادی هم داره. ولی تو نمره بسیار خوبی گرفتی. کمتر کسی به این نمره رسید.

نیره چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 11:24

ممنون بابت توضیحاتتون. راستش من خیلی از این مدل آمارگیری و تحلیل ها سردرنمیارم. پایان نامه رشته ما تو حال و هوای دیگه ای بود.
به هرحال خسته نباشید.

درک می کنم. با رشته قبلی منم خیلی فرق داره! برای منم کلی نامانوس بود.

آزاده چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 12:21

سلام منم با این تابلوی دلسوزی بیجا ممنوع کاملن موافقم خیلیها این حق رو به آدم میدن که تو زندگین دخالت کنن چراشو نمیدونم ؟؟ خیلیها فقط بلدم بریا زندگیهای دیگران نسخه بپیچن وقتی تو زندگی خودش دقت میکنی میبینی هزارتا مشکل داره .... خوب خواهر من اول مشکل خودت رو حل بعد بیا برای دیگران دلسوزی بیجا کن اصلن بیجا میکنی دلسوزی بیجا میکنی

آزاده جون چرا این قدر عصبانی میشی؟ یکی دوتا نفس عمیق بکش!

برنا چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 13:50 http://Www.newday2014.blogsky.com

برای من هم خیلی پیش اومده....
خیلی جدی نگیریدشون...نگذارید اثر نامطلوب بر شما بگذاره این دلسوزی های نابجا....
شاد باشید

بستگی به مسئله داره. اثری روی تصمیمم که نداره ولی زیاد که بشه فرساینده است.

باران چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 13:53

وای دقیقا!
واقعا چرا اینجوریه؟ چرا آدمو به حال خودش نمیذارن و همیشه میخوان نصیحت کنن!! انگار آدم خودش عقل و شعور کافی نداره!

به علت معضل عقل کلی

یاسمین چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 14:14

یعنی اگر دیدم دوستم یا خواهرم راهشو کج میره نباید بهش بگم؟
اونوقت اگه اتفاقی افتاد واسش عذاب وجدان نمیگیرم؟؟
من دست خودم نیست،نمیدونم چرا خودمو نسبت به نزدیکانم مسوول میدونم.

متاسفانه فرهنگ ما این جوریه که یک کم زیادی خودمون را مسئول می دونیم برای چیزهایی که به ما مستقیما مربوط نیست و مسئول نمی دونیم برای چیزهایی که حقیقتا به ما مربوطه!
عزیزم این حست در دراز مدت باعث آزارت میشه. می تونی در غالب یک پیشنهاد چند ثانیه ای بدون پرسش مطرح کنی ولی نصیحت و داستان و ... بی فایده است تا کسی ازت نخواهد

یاسمین چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 14:31

حالا یه چی بگم؟
من یه بنده خدایی تو اطرافیانم دارم که میاد پستای منو تو صفحه شخصیم میخونه و درباره کسایی که لایک میکنن هم نظر میده.کامنتها رو میخونه دربارشون نظر میده.
تازه اینا که خوبه گاهی به من پیشنهاد میده کیا رو بلاک کنم

اون دیگه از دلسوزی به رده! فضولی و دخالت زیاد از حده

آتی چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 15:43

ممنون که نتایج رو ارسال کردید.
شاید فضولی بیجا هم اسم بدی نباشه واسه این پست چون بعضیا از سر دلسوزی وارد ماجرا میشن ببین قضیه چیه

خواهش

درسته

گلابتون بانو چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 20:36 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

مردم ما یه اخلاقی دارن که خودشونو عقل کل می دونن! فکر میکنن میتونن صلاح و مصلحت همه و تشخیص بدن. همین باعث میشه که به خودشون اجازه بدن برای دیگران نسخه بپیچن و مثلا راه درست رو بهشون نشون بدن!
اگر فقط یه کم به این فکر کنیم که ما همه چیز رو از شرایط و مسایل زندگی دیگران نمی دونیم, کمتر به خودمون اجازه دخالت میدیم.

واقعا این عقل کلی معضلیه برای خودش

شیرین پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 00:19 http://www.ladolcevia.blogsky.com

اکثریت تفاوت دلسوزی و کمک کردن را با فضولی و دخالت نمی دانند! چیزی که در زندگی ام در ایران دیدم بیشتر دخالت بود تا دلسوزی واقعی. آنچه که بعنوان اتیکت به اروپایی ها می چسبانند بعنوان بی احساسی و بی محبتی بواقع احترام به حریم دیگران است. اما وقتی کمک می خواهی با جان و دل کمکت می کنند و بدون سئوال کردن و کنجکاوی.
حس خوبی که هرگز در ایران تجربه نکرده بودم شخصا. اینکه تو می توانی کمکی دریافت کنی بدون اینکه توضیح و جزییاتی را بدهکار شوی به کسی.

چه خوب! درست اینه که تا کسی از ما کمک نخواهد زورکی بهش کمک نکنیم

برنا پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 11:30 http://Www.newday2014.blogsky.com

بله. قبول دارم که فرساینده است. در مورد من، همین موضوع از فرسایندگی نیز گذشته بود. تبدیل شده بود به زخمی دردناک....هنوز هم وقتی یادم میفته قلبم فشرده میشه...از پنج سال پیش خیلی درگیرش بودم...
هنوز چهلم اون بنده خدا نرسیده به من پیشنهاد شخص جدید میدادند، خدایا....واقعا حالم بد شد....
چقدر دلم تنگ شده و خودمو میزنم به اون راه همش.....

سلام
درک می کنم چه حسی دارید. ببخشید اگه باعث شدم حس های بد تداعی بشه

خلیل جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 19:24 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

پیشنهاد می کنم تابلوتان را این طور بنویسید:

دلسوزی بی جا و فضولی ممنوع!

درسته

ماهی سیاه کوچولو جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 22:44 http://1nicegirl8.blogsky.com/

خب همه مشکلات از اونجایی شروع شد ک
گمانیده شد برای همه میشه یه نسخه واحد پیچید
و اینطوری شد ک مشکلات آغاز شد...
اما بیشتر ک فکر میکنم به این نتیجه میرسم ک مشکلات از وقتی شروع شد ک انسان کلمه چرا رو پیدا کرد...
چرا در گنجه بازه
چرا دم گربه درازه
چرا درس میخونی مگه کار هست؟
چرا کار میکنی پس درس چی؟
چرا دوستی؟ازدواج کن
چرا ازدواج دوست باش؟
چرا بچه نداری؟
چرا بچه داری؟
چرا نمیرین مسافرت؟
چرا شما فرت و فرت مسافرتین؟
البته چرا خوب است برای یافتن مکشوفات کمک کننده به جهان هستی نه ارضا حس پوچ کنجکاوی توام با درصدی زیاد ناخالصی...
والسلام
راستی خانوم اردیبهشتی چراااااااا شما تو پژوهش از گروه سنی ما استفاده نکردین؟مگه چمان بود اینطوری بودیم یا اینطوری؟
خوب شد چرا اختراع شد این سوال رو دلم مونده بود:)

برای یک تحقیق باید چهارچوب ها مشخص و محدود باشه. وگرنه تعداد نمونه ها خیلی زیاد میشه

سراب شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 00:32

سلام بانو.درباره موضوع تخصص شما نیاز به راهنمایى دارم.میتونید کمک کنید؟یا تمایلى ندارید درگیر مشکلات آدمها بشید توى دنیاى مجازى؟

سلام
عزیزم در این زمان به علت درگیری نمی تونم خیلی درگیر بشم، ولی اگه کوتاه باشه شاید بتونم کمکی کنم و یا کسی را بهتون معرفی کنم.

بی ربط شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 20:34 http://idleuser.blogfa.com/

درود

دوست زبان دانی می گفت «دلسوزی » در زبان انگلیسی معادل ندارد فقط یک واژه sympathy دارند که به معنی هم دردی هست.

به شدت با اون تابلو موافقم.

از Sympathy بهتر empathy هست که در روانشناسی بهش همدلی میگند.

Mozheee.blogfa.com شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 23:09

سلام بانو جان برای پرسشنامتون ایمیل ارسال کردم ولی بعدش رفتم میل چک کردم چیزی نیومده بود خوشحال میشدم کمکی کرده باشم.
این مشکل نود درصد ماست که تا یه مشکل کوچیک پیش میاد یا ادم یه تصمیمی رو میگیره همهدور و بریاا دابه مهربانتر از مادرن واسه ادم..

ممنون عزیز دلم.حقیقت اینه روز اول و دوم با حجم زیادی از دوستانی که محبت داشتند مواجه شدم. برای این که سررشته امور از دستم در نره،ایمیل ها را به ترتیب باز می کنم. اگه تعداد پرسشنامه های تکمیلی به حد نصاب نرسید حتما به دوستان جدید ایمیل خواهم زد

سراب دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 01:10

سلام و ممنونم بابت جوابتون,

راستش هدف منم بیشتر اینه که مرکزی رو بهم معرفی‌ کنید. دختر کوچولوی سه‌ ساله من شرایط نسبتا سختی رو گذرونده و به نظر من الان استرس داره. حتا اگر اینطوری نباشه ترجیح میدم با متخصص مشورت کنم و مطمئن بشم و همچنین یک سری راهکارها در برخورد باهاش یاد بگیرم. ترجیح میدم جای باشه که ازش تست بگیرن با کمک بازی‌ و ..

به یک مرکزی مراجعه کردم اما آقای مشاور و برخوردش حس خوبی‌ بهم نداد و نتونستم بهش اعتماد کنم. شما جای رو می‌شناسید؟ ترجیحا طرف شرق(پاسداران‌, نیاوران)

اگر خودتون میتونید کمک کنید یا لازمه بیشتر درباره‌ ‌اش توضیح بدم ممنون میشم آدرس ایمیلی بدید که بنویسم براتون

سراب جان به این آدرس ایمیل بزن: mayfamily83@gmail.com ایمیل بزن و کمی بیشتر مشکل را باز کن تا من بتونم بر اساس مسئله مورد نظر شما یک مرکز معرفی کنم.

مامان دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 14:09

اسپرم اهدایی ممنوع نیست در ایران.

من زیاد اطلاعی در این زمینه ندارم.
شاید هنوز از نظر فرهنگی جا نیوفتاده.

ظ„غŒظ„غŒ دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 15:51

به قول فامیل دور:اون چیزی که فقط با عدالت تقسیم شده عقله ..چون هیشکی نمیگه مال من کمه...یعنی همه عقل کلن دیگه

ماهپرى سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 06:02 http://mahpari.blogsky.com

بنده ى خدا...
حالا خدا میدونه تو این مملکت ما چقدر براش حرف درست کردن از قبیل اینکه بچه دار نمیشه و مرد نیست .....
من شخصاً از دختلت و دلسوزى متنفرم
نه که آدم سنگ باشه اما کارى از دستش بر نمیاد یا بهش نیازى ندارن واکنش باید درونى باشه...

درست میگی ماهپری جان

عصرونه یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 01:48 http://www.asroooneh.blogfa.com

به شدت باهات موافقم ، مثل همین قضیه بچه دار شدن ما !!!!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد