سوال از شما

سلام

این بار ازتون یک تقاضایی دارم. می خواهم در صورت امکان به سوال های زیر پاسخ بدهید:

 

-         به چه ازدواجی میشه گفت ازدواج موفق؟

-         به نظر شما یک ازدواج موفق چه ویژگی هایی داره؟

-         یک زوج موفق چه ویژگی هایی داره؟  

-         معیارهای صحیح انتخاب همسر چه چیزهایی باید باشه؟

 

ممنون میشم از تجربیات خودتون هم بگید.

نظرات 25 + ارسال نظر
یاسمین چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 20:34

سلام.

بنظر من زن و شوهر موفق اونی ان که اهداف و افکارشون هم سو باشه

ملاک ازدواج هم یکی همین بالایی که گفتم،بعدی هم شباهتهای نسبی بین خانواده ها و وضعیت اقتصادی و سطح فرهنگ خانواده هاشون.

شیرین چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 21:27 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام خانم اردیبهشتی
وقتی این سئوالات را دیدم اولین چیزی که خواستم برایتان بنویسم این بود: چند صفحه می خواهید که در موردش بنویسم؟!
اما چون قرار است کل ماجرا در یک نظر خلاصه شود، به سئوال اول اکتفا می کنم و ضمنا با اجازه شما بجای ازدواج از کلمه زندگی مشترک استفاده می کنم که جهان شمول تر است.
رابطه و زندگی مشترک موفق آنی ست که دوامش معطل یک قرارداد، یک خطبه، یک یا چند فرزند، اجبار مالی یا فرهنگی، ترس از تنهایی و خیلی عوامل محدود کننده دیگر نیست.
اگر یک زن و یک مرد که به تنهایی بسیار راضی و خوشبخت زندگی می کنند همدیگر را انتخاب کنند، با هم بودنشان فاصله و دوری یک قاره و زمانهای طولانی را پشت سر بگذارد (یعنی که یکدلی شان با فاصله زمانی و مکانی تغییر نکند)، برای با هم بودن و نگه داشتن دیگری دست به دامن امضا و تعهد نشوند و ... زندگی شان موفق است.
البته اینکه گفتم تصدیق میکنید که یک در میلیون است و منهم موافقم! بخاطر همین است که فقط یک در میلیون آدمهایی که در زندگی مشترک هستند بعد از ده سال یا بیشتر، می گوید اگر به عقب برگردد همان انتخاب قبلی را خواهد کرد!

بهارک پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 04:15 http://ishouldfly.blogsky.com

سلام
من تا مدتها فکر میکردم تو انتخاب همسر اشتباه کردم و زندگیمو به خودم و دیگران زهرمار کرده بودم. بعدش از این همه بدبینی خسته شدمو سعی کردم خوبیهای زندگیم رو ببینم و الان ازدواج موفقی دارم. با همون همسر و بچه ها و خونه و کابینت ها و همه چی...هیچی فرقی نکرده جز مغز خودم.

ماهی سیاه کوچولو پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 18:10 http://1nicegirl8.blogsky.com/

1-ازدواجی ک ناموفق نباشه
2-مهمترین ویژگیش اینه ک یه زن و یک مرد داره
3-هردو موفقن
4-چیزهای صحیح داشته باشن
.
.
.
1-ازدواجی موفقه ک دو طرف از زندگی مشترک سود ببرن
2-مهمترین ویژگی آرامش داشتن دو طرف هست
3-دخالت اطرافیان رو روند زندگیشون بی تاثیر باشه و بهم اعتماد داشته باشن و هر کدوم پله ترقی اون یکی باشن
4-اول باید ببینن تو زندگی چی میخان و چی خواهند خواست طبق اون میتونن همسر مناسب انتخاب کنن
تجربه انچنانی ندارم ولی فاصله سنی دو طرف زیاد نباشه خیلی بهتره آدم مخش سوت میکشه از طرز فکرشون

ممنون ماهی جان

vahid جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 23:31 http://vahidmahmoodiyan.blogsky.com

سلام
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی ، رشد عاطفی و فکری هر دو طرفه که موجب میشه اون ازدواج موفق باشه
ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی میتونیم ارزیابی کنیم. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.

در ازدواج ، سازش دائمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است ، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.

مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
۱ – رشد عاطفی و فکری
۲ – تشابه علایق و طرز تفکر
۳ – تشابه مذهبی ( مسائل عینی مذهبی مد نظر است نه کلیات )
۴ – تشابه تحصیلی و طبقاتی
۵ – تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی
۶ – تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها
۷ – رابطه با خانواده زن و شوهر
اولین نکته در ازدواج، انتخاب خویش قبل از انتخاب همسر است. ما باید اول خودمان را انتخاب کنیم. یعنی ما می توانم هدف ها یا دغدغه های متعددی در زندگی داشته باشیم که شباهتی به یکدیگر نداشته باشند.
اولین نکته انتخاب خویش است. یکی از مواردی که مورد غفلت واقع می شود این است که ما در انتخاب همسر دنبال کسی هستیم که نیمه ی دیگر و مکمل و همراه ما در زندگی باشد. تا زمانی که راه ما مشخص نیست چطور می توانیم همراه مان را انتخاب کنیم؟ وقتی اهداف زندگی ما که باید افق زندگی را روشن کند ،مشخص نیست ما چطور می توانیم فردی را انتخاب کنیم که هم افق ما در زندگی باشد؟ به همین دلیل قبل از اینکه یک جوان به دنبال انتخاب همسر برود ،باید خودش را انتخاب کند یعنی تکلیفش را با هدف ها، دغدغه ها و حساسیت های زندگی اش مشخص کند .تکلیفش را با چیزهایی که به او احساس خوشبختی یا بدبختی می دهد یا احساس موفقیت یا شکست می دهد مشخص کند و بعد به سراغ فردی برود که او هم همان طور به زندگی نگاه می کند. یعنی کفو و همتای روحی و اخلاقی او.
وقتی ما هدف مان را انتخاب کردیم باید به دنبال معیارها و ملاک هایی باشیم که باید در همسر آینده مان وجود داشته باشد. پس نکته ی دوم در انتخاب همسر، گزینش معیارها متناسب با انتخاب خویش است. گاهی اوقات خیلی از جوانان شخصی را انتخاب می کنند( انتخاب احساسی.یعنی شخص در دلش جا گرفته) بعد می خواهند ببیند که همسر آینده ی آنها چه ملاک ها و معیارهایی باید داشته باشد. وقتی ما شخص را انتخاب می کنیم و بعد می خواهیم معیارها را انتخاب کنیم، ناخواسته ملاک ها و معیارهای ما از صفات و ویژگی های آن فردی می شود که ما انتخاب کرده ایم. اسم این کار ملاک و انتخاب نیست. ملاک یک سنگ محک است برای سنجش مقابل ولی وقتی ما طرف مقابل را انتخاب کرده باشیم دیگر معیار و ملاک ها فایده ای ندارد زیرا ملاک ها و معیارها می شود ویژگی طرف مقابل. پس ما قبل از اینکه شخصی را بعنوان همسر آینده تعیین کنیم باید شخصیتی را در ذهن مان با ملاک ها و معیارها تصویر کنیم ، ویژگی هایی که متناسب با انتخاب خویش است یعنی اگر ما خویشتنی را انتخاب کردیم که هدف های مشخصی دارد ،ملاک های ما در مورد انتخاب همسر آینده باید همان هدف ها و حساسیت هایی باشد که انتخاب کرده ایم.
ما درمرحله ی اول باید خودمان را بشناسیم و راه مان را انتخاب کنیم بعد همراه مان را انتخاب کنیم .نکته دوم این است که متناسب با راهی که انتخاب کرده ایم قبل از اینکه شخص خاصی را در ذهن بیاوریم، معیارهای مان را مشخص کنیم. و افرادی را که بعنوان گزینه ازدواج به ما معرفی می شوند با آن معیارها بسنجیم .معیارها هم دو دسته هستند :درجه یک و دو. معیارهای درجه ی یک معیارهایی هستند که حتما باید وجود داشته باشد و الا باید آن گزینه حذف شود.
بحث اصلی این است که انتخاب باید عاقلانه باشد یا عاشقانه؟ الان فضای روابط انسان ها خیلی باز است و روابط احساسی در جامعه رواج پیدا کرده است. دختر و پسر در بیرون (دانشگاه ،محل کار یا پارک)همدیگر را می بییند ،یک ارتباط احساسی با یکدیگر برقرار می کنند بعد تصمیم می گیرند که با یکدیگر ازدواج کنند. این یک نوع انتخاب است.وقتی ما به این نوع انتخاب انتقاد وارد می کنیم می گویند که انسان باید با عشق ازدواج کند. و نباید با عشق مخالفت کرد.
بپذیریم: دو نفری که در این ارتباط احساسی با یکدیگر رفت و آمدی دارند و دوستی دارند، یکی دختر و یکی پسر است. اینها جوان هستند و گرایش غریزی در جوان در اوج است . نتیجه ارتباط بین یک دختر و پسر که الان مرسوم است ،می شود محبت و عشق . وقتی رابطه عشق و محبت بوجود بیاید ،شناخت بوجود نمی آید .خاصیت عشق خاصیت علاقه های خیلی زیاد است که باعث می شود طرف مقابل عیب های فرد مورد علاقه اش را نبیند. و فقط خوبی ها را ببیند. در واقع خاصیت این نوع محبت و علاقه ها این است که دقت انسان را در نگاه کردن از بین می برد و عیب ها را کوچک نشان می دهد و خوبی ها را بزرگ نشان می دهد. مثلا دخترخانمی تا دو ماه پیش می گفت که من از پسری که اهل دود باش خوشم نمی آید. چه پولدار، چه نمازشب خوان. یعنی این جزو معیارهای درجه ی یک او بوده است. در بیرون با پسری آشنا می شود که اتفاقا اهل دود است. وقتی به او می گوییم که این پسر اهل دود است می گوید :نباید سخت گرفت ،جوان است کنار می گذارد .یعنی این قدر این عیب برای او کوچک شده است که دیگر برایش مهم نیست و جزو معیار درجه دو هم نیست. یا آقاپسری می گوید که می خواهم با خانمی ازدواج کنم که در ارتباطش با پسرها خیلی خویشتن دار باشد ولی به خانمی علاقمند می شود که اتفاقا اخلاقش متفاوت با معیار این پسر است، وقتی به پسر اعتراض می کنیم می گوید که شما به روز نیستید و زمانه عوض شده است. یعنی تفکر این پسر درعرض دو ماه عوض شده .چیزی که ملاک این آقا پسر را عوض کرده عشق و علاقه است.
مشکل دوم دراین نوع ازدواج ها این است که شناخت حاصل می شود و عیب ها در اندازه ی واقعی خودش معلوم می شود ولی جوان می گوید: امان از عاشقی یعنی می داند که طرف به دردش نمی خورد و معیارهای درجه یک او را ندارد ولی نمی تواند به کس دیگری فکر کند. پس شناخت ایجاد می شود ولی ضمانت اجرایی وجود ندارد. انتخاب هایی که با عشق شروع می شود این دو آسیب را دارد بخاطر همین ما معتقد هستیم که انتخاب باید عاقلانه باشد یعنی وقتی شناخت کامل شد و فرد همسو با معیارهای طرف مقابل بود ،عشقی در انسان بوجود می آید که این عشق قابل اعتماد است و می توان بر اساس آن تصمیم گرفت.
می گویند :عشق ایجاد شدنی است نه کردنی ،آیا این درست است ؟
من با این جمله مخالف هستم .اگر ما عشق و محبت را بعد از معرفت بدست بیاوریم،این همان عشقی شدنی است که شما می گویید. این عشق در یک فرایند معرفتی ایجاد شده است. مثلا شما از فردی بدتان می آید وقتی از او شناخت پیدا می کنید نمی توانید محبت را به خودتان تزریق کنید ولی وقتی شناخت پیدا می کنید می بیند که او را دوست دارید. این عشق درست است ولی عشقی که بعضی ها می گویند عشقی است که از آسمان آمده و در دل انسان می افتد و انسان متوجه می شود که عاشق شده. عشق هایی که با یک نگاه یا صدا می آید خیلی راحت می آید. عشق هایی که به این راحتی می آید به همان راحتی از بین می رود. این عشق ها برای تعیین زندگی و مادر آینده قابل اعتماد نیست.
بعضی ها می گویند که مگر می شود بدون عشق، انتخاب کرد؟
شناخت بدون ارتباط بدست نمی آید ولی کدام ارتباط؟ ارتباط های خیابانی؟ خواستگاری های رسمی و گفتگو یک نوع ارتباط است که نتیجه ی آن می شود شناخت.
زمان تصمیم به ازدواج و بله گفتن در زمان خواستگاری ، به دل تان رجوع کنید و ببینید که طرف مقابل به دل تان نشسته یا خیر و تمایل و علاقه به او دارید یا خیر. اگر اندازه ای علاقه وجود نداشته باشد نباید براحتی وارد این زندگی شد زیرا این یک ریسک و خطر است .بعضی ها می گویند: همین که به دلت افتاد نشان دهنده ی این است که شما به درد همدیگر می خورید که ما با این حرف مخالف هستیم. پس به هر علاقه ای نمی شود اعتماد کرد ولی بدون علاقه هم نمی توان ازدواج کرد. علاقه باید بعد از شناخت بوجود بیاید که اگر اندازه ای ایجاد شد قابل اعتماد است ولی اگر این علاقه ایجاد نشد حتی شناخت هم کامل بود، این ازدواج پر خطر است.
به هر حال هر کدام از سوالات شما یک پست جدا گانه است.امیدوارم مطالب به دردتان بخورد.
شبتان پر از یاد خدا

این خودش یک پست کامله با ذکر مثال حتی

کیمیا شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 00:53

همه ی شرط های لازم و کافی رو نمی ذونم ولی یکی از شرط های خیییلییی لازم اینه که دو نفر کمک و انگیزه ی همدیگه باشن برای پیشرفت. رابطه شون الگو های بیمار نداشته باشه. یکیشون محتاج اون یکی نباشه. یکیشون رئیس اون یکی نباشه. کینه های ریز ریز نداشته باشن از همدیگه. هردوشون اون یکیو نحسین کنن و از ته دل احترام قائل باشن واسه ش. یه چیز دیگه که خیلی مهمه اینه که هردوشون اون یکیو به بهترین کسی که می تونه باشه تبدیل کنن. این آخری خیلی گنک بود می دونم ولی بهتر نمی تونم بیانش کنم.

متوجه شدم عزیزم

مینو شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 01:23 http:// milad321.blogfacom

ازدواج موفقی ازدواجیه که هر دو با همکاری یکدیگر برای رشد تلاش کنند.اهدافشان و آرمانهایشان شبیه هم باشد.همدیگر را باور داشته باشند.از بودن با هم به آرامش برسند
شباهت فرهنگی ،اقتصادی خانواده طرفین بنظرم خیلی مهم است.
اگر قدرت قانون گذاری داشتم میخواستم اجبارا همه قبل از ازد،اج تاییدیه سلامت روانی بگیرند و دوره مهارتهای زندگی و حل مساله را هم بگذرانند.البته دو پسر من این حرفها را قبول نداشتند.هر دو با افرادی ازدواج کرده اند که پیشینه فرهنگی متفاوتی داشتند.ظاهرا هر دو هم راضی هستند.

پس فاکتور دیگه ای هم نقش داره احتمالا

برنا شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 08:04 http://Www.newday2014.blogsky.com

کسی این چیزها را به من یاد نداده خانم اردیبهشتی جان.
(صادقانه گفتم)
اما به نظر خودم لازمه داشتن یک ارتباط دو طرفه (از جمله ازدواج) داشتن "شعور" در دو طرف هستش.

خوب شعور داشتن یک تعریف کلیه

mozheee.blogsky.com شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 11:04

سلام دوست من
ازدواجی موفقه که بعد ازدواج دوطرف از کرده خودشون به پشیمونی نرسن
ازدواج موفق ازدواجی هست که بعدازازدواج روال ارتباطات مثل سابق باشه و باازواج احترامات و خواسته ها و خیلی چیزا ازبین نره
زوج موفق زوجی هستن که زندگی مشترک جلوی پیشرفت هیچکدومشون نباشه
و یکی سدراه اون یکی نشه
معیارهای انتخاب همسر ، باید دید چقدر از اخلاقیات و افکار بهم شباهت داره و به
نظرمن تفاوتها از شباهتها مهمترن یعنی باید دید که وقتی شما عصبانی میشید با وقتی همسرتون عصبانی میشه چه واکنشهایی نشون میدید یاهمسربا چه چیزهایی
شاد میشن و شماباچی یا راه پیشرفت رو شما توچی میبینید و همسر توچی..
به نظرمن این مسایل خیلی مهمند که خودشونو تو زندگی مشترک نشون میده

mari شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 13:04 http://tedtalks.blog.ir

-تکلیفشون با خودشون معلوم باشه که از زندگی چی میخوان
وقتی هم دیگه رو میبینن روحشون آروم بگیره نه کهیر بزنن
به هم اعتماد داشته باشن
همدیگه رو خیلی خیلی دوست داشته باشن
1

عطیه شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 13:34 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir/

از نظر من زندگی موفق یعنی زندگی که هر دو نفر بتونن توش آرامش، محبت و عشق رو حس کنند...
به هر حال هر زندگی ای - حتی از نوع موفقش- بالا و پایین زیاد داره... اما مهم اینه که ته این نوسانا هنوز دلت واسه همراه زندگیت بتپه و در کنارش آرامش رو تجربه کنی...
دوستان خیلی مفصل و تخصصی جواب دادند اما من حس لحظه ای خودم رو گفتم.

همون مهمه

فروغ شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 15:02

از اصل و اساس با ازدواج مخالفم و فکر میکنم هیچ رابطه ای با سند زدن و مانع قانونی ایجاد کردن و به طور مادام العمر نمی تونه سالم بمونه.جهان بینی هرانسانس به طور نرمال هر 5-6 سال تغییر میکنه . حالا چطور ممکنه معیارش در مورد هم صحبتش و سلیقش در مورد هم خونش ثابت بمونه؟

این که گفتید که جهان بینی انسان ها هر 5-6 سال تغییر می کنه در مورد همه صادق نیست

نیره شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 19:22

زندگی مشترک موفق یعنی شرایطی که هر دو طرف از نظر جنسی و مالی و عاطفی سود ببرند.
قدیم زنها استثمار می شدند و اخیرا مردها زیر بار زنهای ولخرج له می شوند
مهمترین نکته هم بلوغ فکری و دانستن مهارت های زندگی است.

درسته! هر برهه ای از زمان که یک عده افراط کردند در برهه دیگه گروه مقابلشون تفریط می کنند.

admin یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 11:29 http://aaddminn.blogfa.com

سلام
به نظرم به ازدواجی موفق گفته میشه که باعث رشد و تعالی ادم بشه در همه زمینه ها. یعنی کسی در کنارت قرار بگیره که اگر نبود سرعت پیشرفت کند میشه

ازدواج موفق میتونه شامل مچ بودن، عدم توجه به حاشیه هایی مثل مامانم و مامانت و فلانی اینو خریده و ... اینا باشه. ازدواجی که مسیر رسیدن به موفقیت درش هموار و مشخص باشه

یک زوج موفق زوجی ان که به درک متقابلی از همدیگه و از جنس متقابل رسیده باشند

به نظرم معیارهای انتخاب همسر باید شامل توانایی طرف مقابل، شرایط و فضای فکری طرف مقابل، شرایط فرهنگی و خانوادگی طرف مقابل و هدفگذاری های طرف مقابل برای اینده باشه
اگه اختلافی هم باشه باید بررسی بشه اگه قابل موازی سازی نباشه بهتره اون ازدواج سر نگیره اصن

موازی سازی یعنی چی در این جا؟

ستاره یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 13:02 http:///derakhshesh3tare.blogsky.com

نمی‌دونم در جواب این سوالات باید چی گفت اما می‌دونم ازدواجم، ازدواج موفقی بوده چون: هر لحظه از بودن در کنار همسرم احساس آرامش می‌کنم. همدلی توی زندگیم جاریه. هیچ چیز پنهانی از هم نداریم. هم دوستیم برای هم، هم همسر، هم پدر و مادر، هم خواهر و برادر. یه جورایی همه کس شدیم برای همدیگه...
معیارهایی که اون زمان برای خودم داشتم خیلی کلی بود
اخلاق، اعتقاد به خدا، صداقت، محبت، احترام... اصل معیارهام روی این پنج‌تا بود که می‌تونم بگم 80 درصدش رو همسرم داشت...

خداراشکر

admin دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 07:38 http://aaddminn.blogfa.com

منظورم از موازی سازی هم راستا کردن خواسته ها بود

یه وقت می بینی اختلاف نظرات و عقیده ها در تضاد قرار میگیره و قابل موازی سازی یا هم راستا شدن نیست

شفاف و کامل بود یا نه؟

ممنون. متوجه شدم

سارا دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 12:45 http://laaaaaaaaaaaaaaaaaw.blogsky.com/

سلام
1 . فکر کنم همین که خیلی همدیگه رو نچزونن میشه گفت موفقه! یعنی قابل تحمل باشن برای همدیگه.
2. نمی دونم ... یه چیزیه که ازش متاسف نباشن.
3. قابل تحمل باشه.
4. هرکسی مطابق با قدرت تحملش انتخاب کنه.
تجربه هم ندارم.
...
ای بابا ! همه شو که تحمل نوشتم!
نمی دونم شاید « خوش گذروندن » یه چیزی بیشتر از تحمل کردن صرف باشه. شایدم نباشه.

شما که حداقلها را بیان کردید

سوزان دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 13:02 http://firouzabadi55.blogfa.com

ازدواج در قالب ایرانیش رو هرگز موفق نمی دونم . چون شخصیت من با معیارها و قوانین و قراردادهای ازدواج ِ ایرانی کاملن متفاوته و حاضر نیستم برای دومین بار بهش تن بدم .این قرارداد خرید و فروشه و من هروقت و هرجایی این قرار داد رو ببندم زندگی موفقی نخواهم داشت !

خیلی ها را می شناسم که به خاطر فرهنگ و سنت و قوانین غلط ما دچار تعارضی بین عشق و ازدواج و استقلال شده اند

پرنده گولو دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 13:54

سلام
- به چه ازدواجی میشه گفت ازدواج موفق؟
به نظر من ازدواجی رو میشه موفق که :
زن و مرد کنار هم احساس آرامش کنن
هیچ کدوم در برابر مشکلات حس تنها موندن نداشتن باشن
هیچ کدوم خودشون رو نیازمند نقش بازی کردن بخاطر ترس از دست دادن حمایت فرد مقابل ندونن
از جشم هم لذت ببرن
در محافل نگران رفتارهای فرد مقابل نباشن
عقاید هم سو داشته باشند
در حفظ امنیت و آرامش همدیگه کوشا باشند
از مقطع من و تو به مقطع ما رسیده باشند
در نبود شریکشون رفتارشون به نسبتش تغییر نکنه
اهداف همدیگه رو درک کنن
شیوه های مشابهی دیگه احترام بگذارن و تفاهم رو با تشابه اشتباه نگیرن
و ...



- به نظر شما یک ازدواج موفق چه ویژگی هایی داره؟
ازدواجی که برنامه ریزی برای جدا شدن توش نباشه
ازدواجی که توش همسران اهداف کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت داشته باشن


- یک زوج موفق چه ویژگی هایی داره؟
زوج موفق به توانائی ها و ناتوانی های خودش واقفه
میدونه از زندگی چی میخواد
خواسته هاش رو رک میگه
با سیستم برنده/برنده با همدیگه تعامل میکنه
هنگام بروز مشکلات به دنبال رفع مشکل بعد عارضه یابی اتفاق و بعد به دنبال جلوگیری از بروز دوباره هستن
موقع مشاجره چیزی نمیگن که خراشش تا بعد از اشتی هم باقی بمونه
علاوه بر هدف ارتقای خانوادگی، هر کدوم برنامه ارتقای فردی هم دارن



- معیارهای صحیح انتخاب همسر چه چیزهایی باید باشه؟
من معیار اینا ندارم
من میدونم که بهتره ادم قبل ازدواج چشماشو خیلی باز کنه و بعد ازدواج ببنده
من خواستگارهامو توی این موارد میسنجم
تحصیلات
صلاحیت خانوادگی
جایگاه در خانواده
شغل
رشد اقتصادی
سلامت
تطابق جسمی
طرز فکر نسبت به امور جنسی
رفتار اجتماعی
پشتکار
مطالعه
روابط اجتماعی
برونگرائی/درون گرائی
احساسات و نحوه ابراز(رشد عاطفی)
نحوه هزینه کردن
سابقه طلاق /اعتیاد/بیماری ارثی
بهداشت
تفریح
مذهب
ارزش های اخلاقی
همسانی در طبقه اجتماعی
تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها
تعهد به قول
توانائی مدیریت
رو مخی ها

چه خوب و مفید نوشتی

سهیلا سه‌شنبه 13 مرداد 1394 ساعت 08:23 http://nanehadi.blogsky.com

ازدواجی موفقه که شوهر وقتی میخواد بیاد خونه از بس عجله داره تو پله ها بخوره زمین.ازدواجی موفقه که خانم خونه وقتی میره با دوستاش مسافرت،هواپیماش تاخیر بخوره ، بشینه های های گریه کنه که من خونه مو میخوام.منو ببرید خونه ،دوستاشم بهش بخندن که تو بمون خونه تون دیگه نیا سفر.

یاد فیلم زن ها فرشته اند افتادم که زنه سفر نرفت و برگشت خونه و با صحنه جالبی مواجه شد!

سهیلا سه‌شنبه 13 مرداد 1394 ساعت 22:28 http://nanehadi.blogsky.com

نه ای زنه رفته بود موقع برگشت نمیاوردنش خونه میگفتن شما چون مسافر خوب و خوش اخلاقی بودی بیشتر بمون پیش ما

مهرنگار شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 18:45 http://mehr-negar.blogsky.com

سلام
مرسی از کامنت گذاران این پست

عصرونه سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 18:15 http://www.asroooneh.blogfa.com

معیارهای صحیح همسر؟
به نظرم اول باید به سن ازدواج رسیده باشن ، یعنی در سنی نباشن که هیجانات و هوسها باعث تصمیم به ازدواج باشه مثلن دختر ٢٠-٢١ ساله هنوز اول راهه و تازه باید باصبوری ملاک های خودش رو بشناسه و تشخصیض بده اون مسایلی که واقعا در زندگی مهم هستن پس باید درک درستی از زندگی داشته باشه بالعکس پسر - ملاکهای من : تحصیلات،استقلال مالی، تصمیم گیری، نظر - محکم و قابل اتکا بودن - خسیس نبودن - روحیه همراهی داشتن و خودرای نبودن- خودپسند نبودن- باشخصیت بودن -با محبت بودن
- زوج موفق: از بودن با هم لذت میبرند
- ازدواج موفق و ویژگی هاش: ازدواجی هر دو حس کنند انتخاب درستی داشتند ( با وجود تمام مشکلات و اختلاف نظرها)

گلابتون بانو چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 16:49 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

بخوام کلی بگم به نظر من زن و شوهر باید به هم میل و رغبت داشته باشن! دوست داشته باشن اوقاتشونو کنار هم سپری کنن. از احوالات هم مطلع باشن و حرفی برای گفتن به هم داشته باشن.
همین چیزای ساده میشه نشونه های یه ازدواج و یه زوج موفق !

رها سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 11:29 http://khodkare-aabi.blogfa.com

البته من خودم مجردم ولی از اونجایی که "نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دست مردم" تصمیم گرفتم سوالاتتون رو جواب بدم.
به نظر من در زندگی مشترک هیچ کدوم از طرفین رابطه وظیفه ی خوشبخت کردن همدیگرو ندارند! ازدواجی موفقه که هر کسی خودش باشه و نقش بازی نکنه و بدون این که از حقوق خودش کوتاه بیاد احساس خوشبختی کنه. یعنی هر دو طرف همین حس رو داشته باشن. نمی گم بخاطر همدیگه کاری نکنند و براشون مهم نباشه که دیگری چه حسی داره. اتفاقا برعکس. ولی این که به قول خودتون افراد سکوی پرش همدیگه بشن، انگار موظفن که همدیگرو موفق کنند و بعد در تنهایی خودشون از حقوق نادیده گرفته شده و فداکاریهایی که خسته کننده و وظیفه شدند غصه بخورند یک اشتباه بزرگه که متاسفانه تو کشور ما خیلی جا افتاده.
من خودم همیشه وقتی با کسی آشنا می شم حالا در کنار اون مسائلی که به چشم میان مثل تحصیلات و شرایط اقتصادی و خانواده و ... برام خیلی مهمه که بدونم این فرد با بقیه ی آدمایی که تو زندگیش مهم اند ولی عادی شدند چطور برخورد می کنه. چون واسم مثل روز روشنه که هر چقدر هم یه پسری ابراز ارادت و محبت داشته باشه بالاخره من هم یه روزی واسش عادی می شم و توجه به این مدل رفتارها احتمالا می تونه یه الگو به من بده از میزان توانمندی فرد در حفظ رابطه ی سالم. به عنوان مثال رفتار و منش فرد در برخورد با خانواده و دوستای نزدیکش برای خیلی خیلی اهمیت داره.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد