حق سقـ.ط جنـ.ین! آری یا نه؟!

سلام

چند روز پیش، صبح، همین طور که داشتم کارهام را می کردم، تلویزیون هم روشن بود و داشتم به برنامه هاش گوش می کردم. هر ازگاهی کانال را عوض می کردم تا رسیدم به کانال بـ.ی بـ.ی سی. برنامه ای بود در مورد حق سقط جنین. علاوه بر مجری یک مرد تقریبا مسن، یک خانم میانسال و یک خانم جوان مهمان برنامه بودند.

صحبت از حق زنان بود برای سقط جنین و این که آیا زن باید از چنین حقی به صورت قانونی برخوردار باشد یا نه؟

زن جوان پرشور بود و قائل به حق مسلم زنان برای تعیین سرنوشت خودشون و تاکید داشت اگه زنی به هر دلیلی چنین تصمیمی گرفت نباید متهم بشه به بی عاطفه بودن.

زن میانسال که چند باری تاکید کرد به عنوان یک مادر صحبت می کنه معتقد بود بعد از یک زمانی زن دیگه چنین حقی نداره و باید حتما بچه را به دنیا بیاره!

مرد کم حرف بود ولی از حق پدر صحبت کرد...

برگشتم به سالیان سال قبل! به زمانی که فهمیدم باردارم...

سن کمی داشتم. هنوز حتی مراسم عروسی نگرفته و به زیر یک سقف نرفته و طعم یک زندگی دو نفره را نچشیده بودیم. برای آینده ام خیلی برنامه داشتم. برنامه هایی که بچه توش جایی نداشت! اولین گزینه ای که به ذهنم رسید سقط جنین بود!

کمی پرس و جو کردیم ولی همه ما بی تجربه بودیم. من، آقای اردیبهشتی و مادرم. اکثریت گفتند چون بارداری اوله خطر نازایی وجود داره. مادرم و آقای اردیبهشتی باهام صحبت کردند و بهم اطمینان دادند که کمکم می کنند.

نگهش داشتم. دنیام عوض شد!

احساسات متفاوتی را تجربه کردم. آمیزه ای از شرم، ترس، خجالت، خشم، ناامیدی، نگرانی  و در کنارش محبت و صبر و عشق...

بارداری خوشایندی نداشتم. شرایطم اصلا مطلوب نبود. ولی تحمل کردم.

در همون روزها، که با این شرایط دانشگاه هم می رفتم یکی از بچه های سال پایینی من را کشید کنار و بهم گفت که می خواهد باهام مشورت کنه!

تعجب کردم. آشنایی ما این قدر نبود که از سلام هر از گاهی تجاوز کنه چه برسه به مشورت!!!

بی مقدمه گفت که بارداره! گفت که نه خودش و نه همسرش شرایط داشتن بچه را ندارند! که هر دو دانشجو هستند و در دوران عقد هستند. که الان امکان زیر یک سقف رفتن را ندارند چون هر دو خوابگاهی هستند و باید یک سال دیگه صبر کنند تا درسشون تموم بشه. ازم راهنمایی خواست.

چی باید می گفتم؟ شرایطش خیلی شبیه من بود.

بهش گفتم که درکش می کنم. و براش از دلایل خودم برای نگهداری بچه صحبت کردم و بهش گفتم جایی سراغ ندارم که چنین کاری را انجام بدهند.

با گریه خداحافظی کرد و رفت.

هفته بعد خندان و شاد دیدمش. ازش پرسیدم بالاخره چه تصمیمی گرفتی؟ با لحنی که راحتی خیال ازش معلوم بود گفت از شرش راحت شدم! با تعجب گفتم چه جوری؟ تو که این جا غریبی! گفت رفتم پیش دکتر درمانگاه و اون آدرس یک دکتر مطمئن را بهم داد!

از اون روزها گذشت. وقتی پسرک حدودا 6-7 ساله بود، توی فیس بوک پیداش کردم. عکس های خودش و همسرش و یک دختر 2-3 ساله خندان را به وفور می شد تو آلبوم هاش پیدا کرد. ظواهر امر این جوری نشون می داد که شاد و راضی هستند.

اون موقع به فکر فرو رفتم.

کدوم ما کار درست را کرد؟ آیا بعدها برای اون بچه از دست رفته سوگواری کرد؟ حسرت خورد؟ پشیمان شد؟ من چی؟ برای زندگی ای که از دست رفت و این قدر براش برنامه ریزی کرده بودم؟ من الان هیچ حسرتی ندارم؟ کار من درست بود؟ عواقب کار کدوم ما کمتر بود؟

نظر شما چیه؟ نظرتون راجع به حق سقط جنین چیه؟

 

پیوست: امیدوارم بدون قضاوت من و اون خانم، نظرتون را راجع به حق سقط جنین بنویسید.


بعدا نوشت: دوستان همون جوری که گفتم قرار نیست شما درباره این که کار کدوم یک از ما درست بوده نظر بدهید. بیشتر تاکید من روی حق سقط جنین بود! ممنون میشم نظرتون را در این باره بنویسید.

نظرات 58 + ارسال نظر
بانو. شنبه 16 آبان 1394 ساعت 11:33 http://mylifeinwords.blogfa.com

حدای از این حرفاواقعا کامنتها رو که میخونم میترسم...ما داریم راجع به مرگ و زندگی تصمیم میگیریم؟! یه قدم که بریم عقبتر و به قضیه نگاه کنیم حرفامون خیلی هولناک میشه...
ضمنا درسته که سربازا توی جنگ میکشن، اما حتی خودشون هم به این قضیه واقفن که دیگه اون معصومیت توی وجودشون نیست.با اولین خونی که ریخته میشه و با اولین بارقه اون خوی وحشیگری مطمئنا آدم عوض میشه...چه توی جنگ و چه جای دیگه...
شاید گاهی اوقات وقتی جنین ناقصه یا مادر در خطره، سقط قابل توجیه باشه اما خیلی اوقات سقط ساده ترین راهه. کم مسئولیت ترینه.باز هم قصدم قضاوت دوستتون یا شما نیست. شما راه سخته رو انتخاب کردید.

به شخصه فکر می کنم گاهی سخت ترین راهه! خیلی خیلی بستگی به شرایط داره.
مثلا در فرهنگی که بارور شدن یک زن بدون ازدواج گناه کبیره است و هیچ حمایتی از این زن نمیشه. زنی که قربانی تجاوز شده با چه رویی و با چه حمایتی می تونه این بچه را به ثمر برسونه حتی اگه بده به پرورشگاه؟ چه آینده ای در انتظار این زن و این بچه است؟! ممکنه این زن نتونه بار این خشونت های فرهنگی، جسمی و روحی را تحمل کنه و خودکشی کنه!
فکر می کنم باید منعطف تر به این قضیه نگاه کنیم. همون طور که به بهای از دست دادن معصومیت با کشتن کسی از کشوری دفاع شد برای حفظ مسائل باارزش تری باید بهایی داد! انتخاب بین بد و بدتره!
من با این دیدگاه سخت و انعطاف ناپذیر مشکل دارم. تو هر چی!
از نظر فیزیولوژی تا یک زمانی فرقی بین جنین انسان، خرگوش و یا مرغ نیست! ولی این قدر که راحت یک تخم بارور را می شکونیم در مورد سقط فکر نمی کنیم!!! یا عذاب وجدان نمی گیریم. تا جایی که اون سلول ها هویت انسانی نگرفته نمیشه خیلی خیلی قطعی در مورد قتل نفس صحبت کرد.

بانو. شنبه 16 آبان 1394 ساعت 11:36 http://mylifeinwords.blogfa.com

در آخر باز هم عذر میخوام اگه باعث رنجشتون شدم...در مورد قضیه فمنیستی هم بماند... اکثرمون همه عمرمون از ظلم مردا مینالیم اما کوچکترین تلاشی برای مستقل شدن از مردها نمیکنیم...بماند...باز هم ازتون عذر میخوام

البته باید گفت اولین قدم در راه استقلال، استقلال روحی و عاطفی و روانیه! استقلال فکری و در انتها مالی! وقتی استقلال فکری نباشه حتی شاغل بودن زن هم نمی تونه وابستگی را کم کنه!
چیزی که در پست بعدی نوشتم.

بانو. شنبه 16 آبان 1394 ساعت 11:40 http://mylifeinwords.blogfa.com

توضیح بدم که کامنتم طولانی شد و مجبور شدم دو تیکه اش کنم...شما درست میگید. سو تفاهم پیش اومده رو ببخشید.

خواهش می کنم عزیزم

ماداکتو شنبه 16 آبان 1394 ساعت 13:58

این بحث که رزمندگان ما هم در جبهه کسانی رو کشتن و حالا اون ها رو ستایش می کنیم واقعا یک بحث جداست فکر نکنم هیچ جای جهان وقتی کشوری مورد تجاوز قرار بگیره با گل شیرینی به استقابل متجاوزین برن و با هم یک بحث بسیار بسیار دوستانه راه بندازن فرضیه دفاع یک فرضیه حل شده اس برای تمام بشریت فکر نکنم خود شما هم اگر اشخاصی به شما حمله کنند و قصد جان شما رو کنند از خودتون دفاع نکنید و اصلا قیاس اون بچه بیگناهی که خودش هیچ سهمی در بوجود آمدن وضع موجود نداشته با اون متجاوزین که توسط رزمندگان کشته شدن فکر نکنم اصولا درست باشه اون بچه یک موجوده حتی اگه قرار باشه بره پرورشگاه کسی اونو نپذیره و حتی یک زندگی ایده آل در انتظارش نباشه بازم ما حق سلب حیاط اون رو نداریم

ببینید من هر چی توضیح می دهم گویا شما متوجه نمیشید. من دارم میگم بدی و خوبی و زشت و زیبا و ... همه چیز نسبی هست. همون طور که نمیشه در مورد فعل قتل قطعی نظر داد در این مورد هم نمیشه قطعی نظر داد.

در ضمن چون احساس کردم خیلی براتون مهمه، چون چندین بار تکرار کردید باید بگم اون حق سلب حیاته نه حیاط

سیما سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 17:37 http://udo.blogfa.com

به نظرم حق سقط جنین به اندازه حق طلاق مهمه

البته موضوعی که شما مطرح کردید نظام اسلامی برخواسته از فقه شیعی اون بر نمیتابه چون اساسا زن در این نظام و قوانین مدنی اون شهروند درجه 2 و یا 3 محسوب میشه و بعید میدونم حق سقط جنین بهش تعلق بگیره

بله! متاسفانه چیزی که الان ما شاهدش هستیم اینه که زن در کشور ما شهروند درجه 2 و 3 است

صفا دوشنبه 25 آبان 1394 ساعت 23:04 http://www-mano-tanhae-va-omid

من با سقط جنین کاملا مخالفم به نظر من خودخواهی محضه اون جنین به خواست و یا با سهل انگاری زن و مردی به وجود اومده و ادمها باید مسئولیت کارهاشون رو بپذیرن حتی اگر اشتباه بوده باید سختی ناشی از اون رو تحمل کنن این کار هیچ فرقی با سر راه گذاشتن بچه نداره حتی به نظر من از اون هم بدتره ....
من تو دوران بسیار بدی اقدام به این کار کردم اعتیاد شدید همسر سابقم و برنامه ریزیم برای جدا شدن با خطر بیکار شدن به خاطر بارداری و.... الان بسیار پشیمونم و همیشه با خودم میگم اگر این سقط رو انجام نداده بودم فقط شاید اجرای تصمیماتم سه سال عقب می افتاد ...... به تنها چیزی که فکر نکردم زندگی یک انسان جدید بود ....

یعنی شما قبلا اقدام به سقط جنین کردی؟

Giti دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 23:42

سلام من تصمیم دارم سقط انجام بدم، تورو خدا یکی با من هم صحبت بشه، کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم.

رضا شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 11:50

با سلام.
من هم ناخواسته به دنیا اومدم. آخرین فرزند خانواده ام. به خاطر این مساله ترجیح میدم ازدواج نکنم و یا اگر هم ازدواج کردم میخوام بچه ای نداشته باشم. دوست ندارم نسلی از من باقی بمونه. سابقه ی خودکشی رو هم دارم. نمیدونم چرا نمی میرم. تاحالا یک میلیون بار از خدا مرگم خواستم. هر شب به این امید میخواهم که فردا دیگه بیدار نشم. هیچ دوستی ندارم. خونه هیچ کدوم از خواهر برادرام هم نمیرم. اصلا علاقه ای به زندگی، دوست داشتن و دوست داشته شدن ندارم. زندگی میکنم چون زنده ام. تو رو خدا دعا کنید بمیرم.

امیدوارم این کامنت را جدی ننوشته باشید.
هر کسی در دنیا زندگیش هدف و معنایی داره و قطعا از شما هم داره. امیدوارم این معنا را پیدا کنید.
بهتره از کمک تخصصی استفاده کنید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد