و بر این باورم که زن بودن...

سلام

و بر این باورم که زن بودن...

این جمله را چند روز پیش بالای یک صفحه سفید نوشته بودم و برای چند ثانیه بهش خیره شدم. انگار مفهومش را دقیق متوجه نمی شدم.

چند روز پیش بحث روان شناسی زن بود. استاد از زنان حاضر خواست یک کاغذ بردارند و این جمله را بالای صفحه بنویسند و نظرشون را در رابطه با این جمله تشریح کنند. ازمون خواست در حد نیم صفحه باشه ولی اکثرمون تمایل داشتیم بیشتر بنویسیم.

وقتی به جمله نگاه کردم پیش خودم فکر کردم اگرچه بارها در مورد زن و زن بودن صحبت کردم ولی مدت هاست که باورهام را این جوری دسته بندی و خلاصه نکرده و درباره اش به صورت فهرست وار ننوشته ام.

بعد از این که برگه ها جمع شد خیلی خیلی دوست داشتم نظر دوستانم را بدونم. نظر بچه ها را. به شدت دلم می خواست می نشستم و برگه ها را می خوندم و می دیدم زن بودن از نظر اون ها چیه؟!

خوب نمی شد!

ولی به فکرم رسید از شما بپرسم.

دوست دارم برام بنویسید. برام بنویسید آیا از زن بودن خودتون راضی هستید؟! و این جمله را شما کامل کنید.

و بر این باورم که زن بودن ...

 

ممنون میشم خانم های خواننده وبلاگم، حتی اون هایی که خاموشند این جمله را برام تکمیل کنند. خواهش می کنم خیلی مختصر نباشه. هرچه احساس می کنید در همون لحظه بنویسید. برای ادبی کردن و یا زیبا کردنش لطفا احساسات واقعیتون را سانسور نکنید. هر چه که این جمله به ذهنتون میاره را بنویسید.

کامنت دوستان را تایید نمی کنم. تا نظر دیگران روی شما تاثیر نگذاره. در انتها همه را با هم تایید می کنم. اگه براتون سخته به اسم خودتون بنویسید، بی نام یا با اسم مستعار بنویسید. ولی بنویسید!

پیوست 1: بعد از این نظرسنجی بحث های غیررسمی باحالی بین بچه ها اتفاق افتاد. شاید بعدها درباره اش بنویسم!

پیوست 2: اگه آقا هستید این جمله را به این گونه بنویسید. براین باورم که مرد بودن ... این جمله را آقایون حاضر در جلسه هم نوشتند!


نظرات تایید شد.


فردا یک پست جدید می گذارم. برای همین نظرات را تایید کردم که دوستان  اگه تمایل داشتند نظرات را بخونند

نظرات 41 + ارسال نظر
آتی شنبه 9 آذر 1392 ساعت 08:59

اول از همه سلام. بر این باورم که زن بودن یعنی صبور بودن یعنی خستگی ناپذیر! یعنی سنگ زیرین آسیاب! یعنی مسئول بودن. یعنی اول از همه همسر و فرزند بعد خودت. توقع بالای دیگران و خودت. یعنی در عین همه خستگی هات باید سالم و شاد هم باشی. سخت ترین قسمت زن بودن اینه که با همه بدو بدوهای روزانه و سر و کله زدن های سرکار و تو خونه روحیه لطیف زنونه هم باید داشته باشی.

مهشید شنبه 9 آذر 1392 ساعت 09:11 http://chibegam.persianblog.ir/

بر این باورم که زن بودن یعنی نادیده گرفته شدن یعنی اینکه همه حق دارند درباره تو نظر بدن تصمیم بگیرن اما تو خودت هیچ کاره باشی یعنی اگر بخواهی محکم باشی وحرفتو بزنی سلیطه وبیحیا میشی زن بودن یعنی تو وظیفه داری خوب باشی مهربون باشی از خود گذشته باشی اما اینا وظیفه هست از خوبی تو نیست زن بودن یعنی تا وقتی خونه پدرتی باید دختر خوبی باشی وقتی ازدواج کردی زن خوب مادر خوب عروس خوب باشی تا حرفی بزنی میشی زن زبون دراز زن بیحیا برو خونه بابات. من از زن بودن خودم متنفرم حداقل تو این مجموعه ادمای دوروبرم

غریبه شنبه 9 آذر 1392 ساعت 10:23 http://www.gharibbeh.blogfa.com

قبل از اینکه در مورد نحوه راه رفتن کسی قضاوت کنی، کمی با کفش های او راه برو...
باید هرچیز را از نگاه خود شخص دید تا بتوان احساس او را درک کرد.

ط§ظ„غŒظ…ط§ شنبه 9 آذر 1392 ساعت 10:35 http://amirfandigh.blogfa.com

و بر این باورم که زن بودن ...
خیلی حرف دارد... حرف هایِ سختی که نمی شود گفت و گاهی اصلا نباید گفت
زن بودن پر است از حس هایی که باید باشد و گاهی دلت می گیرد، خم می شوی، لِه می شوی برای بودنشان و می مانی مردد بینِ دوست داشتن ِ داشتنشان و صدایی که نهیت می کند برای به کار گیری آنها
زن بودن لبریز است ... از هزارِ راه نرفته ... هزار اتفاقی که در ذهنت هیچ گاه قرار نبوده برایِ تو و روزگارت رخ دهد
زن بود لطیف بودن مهر ورزیدن ترجیح دادن همیشه دوم و یا بعدی بودن و تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازه از همه ی این ها کلی هم راضی بودن ... جزء زن بودن است جزء لاینفکش که همین زن را می برد تا دمِ خانه ی مادر شدن
اصلا یعنی این ها لازمه ی مادر شدن است
و بر این باورم که زن بودن ...
خیلی هم آسان نیست مثل مرد بودن البته ... هر چمد جنسشان خیلی فرق می کند اما هر دو با توجه به شرایط و خصوصیاتی که به یدک می کشند سخت است
سخت ایت اگر قرار باشد مواظبِ همه ی زنانگی های نهفته در زن بودن باشی

الیما شنبه 9 آذر 1392 ساعت 10:35 http://amirfandigh.blogfa.com

و بر این باورم که زن بودن ...
خیلی حرف دارد... حرف هایِ سختی که نمی شود گفت و گاهی اصلا نباید گفت
زن بودن پر است از حس هایی که باید باشد و گاهی دلت می گیرد، خم می شوی، لِه می شوی برای بودنشان و می مانی مردد بینِ دوست داشتن ِ داشتنشان و صدایی که نهیت می کند برای به کار گیری آنها
زن بودن لبریز است ... از هزارِ راه نرفته ... هزار اتفاقی که در ذهنت هیچ گاه قرار نبوده برایِ تو و روزگارت رخ دهد
زن بود لطیف بودن مهر ورزیدن ترجیح دادن همیشه دوم و یا بعدی بودن و تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازه از همه ی این ها کلی هم راضی بودن ... جزء زن بودن است جزء لاینفکش که همین زن را می برد تا دمِ خانه ی مادر شدن
اصلا یعنی این ها لازمه ی مادر شدن است
و بر این باورم که زن بودن ...
خیلی هم آسان نیست مثل مرد بودن البته ... هر چمد جنسشان خیلی فرق می کند اما هر دو با توجه به شرایط و خصوصیاتی که به یدک می کشند سخت است
سخت ایت اگر قرار باشد مواظبِ همه ی زنانگی های نهفته در زن بودن باشی

زهرا شنبه 9 آذر 1392 ساعت 10:45 http://ghasedakkk.persianblog.ir/

بر این باورم که زن بودن یعنی مهربان بودن... یعنی آماده بودن برای فهمیدن رنج های اطراف حتی اگه نتونی کاری بکنی شاید فقط یه لبخند شاید فقط یه نوازش... زن بودن یعنی رنج کشیدن رنج هایی که گاه خیلی هم بهت مربوط نیست... یعنی دل نازک بودن...

آفرودیت شنبه 9 آذر 1392 ساعت 11:22

به باور من زن بودن یک تحمیل اجتماعی است که گاهی با هاله ای از تقدس پوشانده میشود تا راحت تر تحمیل شود.کاش به انسان بودن خودمون بها بدیم و تمام سعیمون این باشه که اولا انسان خوبی برای خودمون باشیم دوما انسان خوبی برای بقیه انسان ها و دنیا باشیم

الهام شنبه 9 آذر 1392 ساعت 11:32 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
الان ذهنم پر اما خیلی به هم ریخته است درباره زن بودن، ولی حتما مینویسم

شیوا 1876 شنبه 9 آذر 1392 ساعت 11:44

و بر این باورم که زن بودن و مرد بودن دو بخش مساوی از یک پیکر هستند که وقتی با عشق کنار هم قرار می گیرند زیبایی زندگی در این جهان را نمایان می کنند.

صنم شنبه 9 آذر 1392 ساعت 13:20 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام.
زن بودن .... فکر کردن بهش باعث شد یه نفس عمیق و لذتبخش و آرامش بخش بکشم
حتی اگه تو هیچ زمینه ای اعتماد به نفس نداشته باشم اما همین زن بودن بهم اعتماد به نفس میده
مطمئنم که هرگز و هرگز دلم نمیخواسته و نخواهد خواست که مرد باشم
حتی اگه به ظاهر از چیزایی محروم باشم یا بشم
زن بودن یه ارزشه خااااااانووووووم بودن یه عزته حتی اگه هرگز بچه ای نداشته باشی اما ذاتت مادری کردن رو داره مادری با همه حس ها و حالتها و عواطف و دلسوزیهاش
زن بودن با اون غرور زیرپوستی جذابش!

صفا شنبه 9 آذر 1392 ساعت 13:23 http://sa4150.blogfa.com

همون اول که به ذهنم اومد زن بودن یعنی یک مادر مسئول و وظیفه شناس بودن ....
امافرقی نداره زن یا مرد بودن یعنی احساس مسئولیت داشتن یعنی انسان بودن و دغدغه انسانها رو داشتن..

عطیه شنبه 9 آذر 1392 ساعت 15:28 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir

بر این باورم که زن بودن:
1- یعنی بدون سانسور بتونی نرم , لطیف, عاشق, حساس و زود رنج و خواستنی باشی...
2- یعنی هر وقت دلت خواست راحت گریه کنی...
3- هر وقت دلت خواست در آغوش بکشی...
4- هر وقت نتونستی, راحت بگی نمیتونم بدون اینکه نگران قضاوت دیگران باشی
گاهی (و نه همیشه) خوشحالم از اینکه زن هستم. چون گاهی از محدودیتهایی که به جبر آفرینش برام ایجاد شده میتونم لذت ببرم.
و اون گاهی های دیگر به خاطر همون جبرها مجبورم غصه بخورم!
ولی به شخصه سعی میکنم لذتی که میبرم بیشتر از غصه ای که میخورم باشه!

صدف شنبه 9 آذر 1392 ساعت 16:12 http://sadafmkh.blogfa.com

من زن بودن و به اوج رسوندم ! بر این باورم که زن بودن بهترین نعمت جهانه و همیشه از زن بودنم راضی بودم هستم و خواهم بود .( اگه فک میکنید که این جمله ها ممکنه شعار باشه . اگه وبلاگمو کامل بخونید میبینید که همچین چیزی نیست )

در ضمن این جملات فمینیست بودن یا در درجه بالاتر ضد مرد بودن معنی نمیده من برای مردان هم احترام ویژه ای قائلم .

ولی هیچ وقت دلم نخواسته در طول زندگیم که مرد باشم همیشه از زن بودن خودم راضیم .

سمی شنبه 9 آذر 1392 ساعت 16:30

و بر این باورم که زن بودن موهبتی است الهی از سوی پروردگاری که بی هدف هیچ موجودی را خلق نکرده است.
و زن بودن قدرت و عظمتی خدای گونه دارد.
و زن بودن مرا به اوج رساند. و این باور را در من رشد داد که یک زن قدرتی دارد که هیچ مردی ندارد.

مهربانو شنبه 9 آذر 1392 ساعت 17:20 http://baranbahari52.blogfa.com

براین باورم که زن بودن ترنم صدای باران است در دایره ی خلقت

maryam شنبه 9 آذر 1392 ساعت 17:46 http://maryam1973m.blogsky.com/

و بر این باورم که زن بودن در سرزمین من یعنی جنس دوم بودن! یعنی کسب تکلیف از ولی! یعنی نجیب باش بلند نخند اعتراض نکن یعنی بی شوهر نمان وگرنه انگ می بندند به همه چیزت . زن بودن یعنی بهشت زیر پایت است آرام باش و صدا نکن یعنی ترحم یعنی ترس از آینده یعنی شوهر داری یعنی بچه ات را بزرگ کن خودت را فنا کن تا بهشت زیر پایت تبدیل به جهنم نشود . زن بودن یعنی در تاریکی تنها قدم نزن یعنی بترس از هر مردی که در تنهائی با او مواجه میشوی . زن یعنی بکارت یعنی نجابت یعنی سکوت یعنی صبور . زن یعنی از خواسته هایت بگذر تا بخواهند تو را تا طرد نشوی. زن یعنی خانه ات تمیز باشد یعنی شام و ناهارت آماده باشد حتی تا دم مرگ. یعنی مریض نشو یعنی طلا یعنی عشوه یعنی ناز یعنی نیاز. زن یعنی بسوز و بساز یعنی بشور و بساب . زن یعنی هرچه مظلوم تر موجه تر ! زن یعنی ترس از قضاوت ترس از سنگسار ترس از تهمت ترس از افترا . در سرزمین من زن یعنی تحریک یعنی شهوت یعنی چادر سیاه یعنی پنهان شدن یعنی ارشاد یعنی اتاق خواب یعنی حجاب اجباری در سرزمین من زن یعنی جنس دوم.
و برای من زن فقط یک انسان فقط همین... .

آبان آذر شنبه 9 آذر 1392 ساعت 19:14 http://abanazar.ir

زن بودن..
باورم اینه که زن بودن هر زنی رو خودش تعریف میکنه و این خود مسلما ریشه در خانواده و فرهنگی داره که اون زن ازش دراومده. زن بودن میتونه مساوی خودخواه و احمق بودن باشه، میتونه مساوی فداکار و مادر بودن باشه، میتونه هیچی نبودن باشه، میتونه یک موجود حسود دو به هم زن که همه چنگای تاریخ از گورش بلند میشه باشه، میتونه قدرت و تسلط باشه، میتونه زیبایی و ناز و معشوقه ازلی بودن باشه..
من باور دارم که زن هرچیزی میتونه باشه همون طور که مرد.
من باورم اینه که زن میتونه بزرگترین دشمن زن باشه و بزرگ ترین دوستش. انتخاب با خومونه.

بانوی ماه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 00:39 http://mid-day-moon.blogsky.com

و بر این باورم که زن بودن :
یعنی ایثار و از خودگذشتی برای همه.
یعنی استواری و مقاومت
یعنی گوش بده اما نشنیده بگیر. ببین اما ندیده بگیر ولی حرفی نزن چرا که شاید به کسی بر خورد
به قولی :
زن بودن یعنی :
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که ازار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست

ره زن بودن یعنی اینکه دل ما دل نیست همین

نسرین.م یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 01:16 http://shoroeakhar.blogfa.com

بر این باورم که زن بودن یعنی یک گل سرسخت بودن که همیشه در تشنگی صبوری می کند، قسمت کوچک تر نان را در کنار فرزندش می خواهد، در سخا مثل نسم می وزد و همیشه مهربان است. یک تکیه گاه قوی، در جسمی ظریف تر از مرد. یک همراه خوب و یک یار پایدار. اما زیباترین مشخصه در یک ظاهر و باطن یک زن را غرور او می دانم.

همیشه دلم می خواسته "این زن" بودم.

گلدونه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:01

بر این باورم که زن بودن یعنی لطافت

آرزو یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:51

سلام
تازه با وبلاگت آشنا شدم
خیلی خوشم اومده
الان وقت ندارم، میرم
ولی حتما برمیگردم و بیشتر میخونم و مینویسم
موفق باشی

بی ربط یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:51 http://idleuser.blogfa.com/

مرد بودن گاهی یعنی ذوق مادر شوهر و پایان تشویش مادری که چند تا دختر زاییده.
مرد بودن گاهی یعنی نان‌آور کوچک خانه شدن، گاهی یعنی فوتبال و دوچرخه و هفت سنگ و گاهی یعنی بازی‌های بکش بکش کامپیوتری.
مرد بودن گاهی یعنی غیرت‌های الکلی و گاهی یعنی بی‌غیرتی‌های عذاب‌آور.
مرد بودن گاهی یعنی مسئولیت‌پذیری، بزرگ‌منشی، آینده‌نگری، بخشش، دست‌گیری، سنگ صبور بودن و گاهی یعنی گردن‌کلفتی، غرور، خشم و عربده‌کشی.
مرد بودن گاهی یعنی این که سینه‌ات رو بدی جلو که کسی احساس امنیت کنه، گاهی هم یعنی این که صدات رو ببری بالا که امنیت کسی رو سلب کنی.
مرد بودن گاهی یعنی استقلال، پای‌مردی، استقامت، رندی و لوطی‌گری و با وجود این که کلاه‌برداری و ضعیف‌کشی و مال‌مردم‌خوری و زیرآب‌زنی، عین نامردیه ولی گاهی هم توی مردا دیده شده.

غریبه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:56 http://www.gharibbeh.blogfa.com

سلام
فکر کنم سوء تفاهم شده عذر خواهی میکنم نه هیچکدوم نبود بنظرم متن زیبایی بود خوشم اومد گذاشتم
ولی انگار زیادی بد بوده که تو نظراتتون نزاشتینش بهر حال بی منظور بود

خواهش می کنم! خوب راستش من متوجه منظورتون نشدم. چون به نظرم نظری که گذاشته بودید ربطی به پست نداشت.
کامنت را تایید نکردم چون گفته بودم هیچ کامنتی را تایید نمی کنم!

غریبه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:58 http://www.gharibbeh.blogfa.com

بر این باورم که مرد و زن بودن هیچ فرقی نداره مهم انسان بودنه هر دو طرفه
انسان بودن هم که شامل همه چیز میشه

آنا آریان یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 11:44 http://anaarian.blogfa.com

زن بودن و مرد بودن یعنی انسان بودن.

shadmaneh یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 11:53

مرد بودن یعنی سنگ زیرین آسیاب مشکلات بودن

سمانه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 14:18 http://weroniika.blogfa.com/

سلام
از دیروز که خوندم دارم فکر می کنم که چی بنویسم
اما به نتیجه ای نرسیدم جز اینکه
بر این باورم که زن بودن یکی از بزرگترین نعمت ها و موهبت هایی که خدا به من داده
می خواستم مختصر نباشه اما نشد

غزی یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 15:56 http://oranoos24.blogfa.com/

اردیبهشتی عزیز
من تا قبل از دانشگاه همیشه دلم می خواست پسر می بودم .... عاشق تیپ و رفتارهای پسرونه بودم . ولی در ماههای آغازین ورود به دانشگاه با دوستانی آشنا شدم و مطالعاتی هم در زمینه زنان داشتیم ... بعد به این نتیجه رسیدم که عاشق زن بودن خودم هستم و زنانگی رو تمرین کردم
نتیجه این بود که حال روح و روانم خیلی خوب شد
و نتیجه دیگه ای هم که دارم اینه که اگه زن هر جایی به عنوان جنس دوم در نظر گرفته می شه تقصیر خود خانومهاست
.
همین دیروز یکی از خانمهای دانشگاه تو فیس نوشته بود:
خانمها دو دسته اند یا ازدواج می کنن یا ارشد می خونن
زیرش نوشتم خانوم فلانی شما چرا!!!!!! و دوباره یادم اومد که از ماست که بر ماست

آرزو یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 16:27

و بر این باورم که زن بودن سخته!
برای همینه که خیلی از زنها مثل من بیشتر رفتار مردانه داریم. طوری که بعضی وقتها دل خودمون هم برای زن بودنمون تنگ میشه!
بعضی وقتها سخته که توی جامعه زن باشی. مجبوری خشن، سرد، بی تفاوت و محکم خودت رو نشون بدی. لباس رنگی نپوشی، آرایش نکنی، نخندی، ناز نکنی، دلسوزی نکنی، گریه نکنی، خسته نشی، دردت نگیره! برای اینکه بتونی خودت محافظت کنی، مجبوری.
وقتی خدا زن رو سرشار از نیاز آفرید قرار بود توی بهشت زندگی کنه، نه روی زمین.
زن سرشار از نیازهای شیرینیه که خیلی قشنگه. نیاز به عشق ورزیدن، نیاز به پرستاری کردن، نیاز به محبت کردن، نیاز به کمی هم دوست داشته شدن.
به نظر من نیاز زنها به "دوست داشتن"، بیشتر از نیاز به "دوست داشته شدن" هست. برای همینه که خیلی وقتها توی رابطه های نادرست گرفتار میشیم. چون میخوام عشق بورزیم حتی در صورتی که عشقی دریافت نمیکنیم.
اما باید بدونیم این عشق ما لیاقت میخواد. باید به فردی که لایقش باشه عشق بورزیم نه هر کسی که سرراهمون بود.
(ببخشید دیگه، نویسنده خوبی نیستم، طرز فکر خودم رو نوشتم)

زنی در مه یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 21:42 http://Www.zanidarmeh.blogfa.com

سلام
زن بودن یعنی استقامت. توانایی . کسب مهارت های نداشته در حایی که دیده نمی شود و جامعه جامعهمرسالار است زن بودن یعنی برای حق مسلمت بجنگی. اما خوشحالم که یه زنم. و تقریبا اکثر زنها از خیلی مردها مردترندو مرد بودن به جنسیت نیست به ذات.
به من سر بزن

الهام یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 23:22 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
تا قبل از اینکه نظرات رو بخونم
من بر این باورم زن بودن یعنی مسئولیت، منطق، انعطاف، حمایت، مهر، همیشه بودن و برای همین نادیده گرفته شدن مثل هوا(!)، خیلی وقتها اعتماد به نفس از دست رفته به دلیل فراموش کردن همه توانایی هایی که هر روز به کار میگیرد، برای همین وارد رقابت شدن با دنیای مردانه یا تلاش برای ورود به آن یا پیدا کردن احساس قربانی و افسردگی

براین باورم که زن بودن خیلی دل چسب تراز مرد بودنه.

مینو دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 12:11 http://milad321.blofa.com

زن بودن در این سر زمین از نظر من یعنی عدم امنیت.یعنی احساس ترس دایماز یک چشم یا دست ناپاک.از اینکه تو را فقط زن ببینند به معنای فردی برای لذت بخشیدن.
زن یعنی موجودی که یا تحت تکفل پدر است یا تحت تکفل پسر.
اما سوای همه اینها زن بودن برای من یعنی عشق خالص.

تحت تکفل پسر دیگه خیلی زور داره!!!!

علی چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 11:41

بر این باورم که مرد بودن.........................................................................................................................................
اصلا مرد بودن رو عشقه.حرفی هست؟

نه! شما برو با مرد بودنت عشق کن!

[ بدون نام ] چهارشنبه 13 آذر 1392 ساعت 23:23

متاسفانه شما آستانه تحملت خیلی پایینه

والا نمی دونم شما که هیچ کس نیستید (اسم ندارید!) چه طوری این قدر سریع من را شناختی و فهمیدی آستانه تحملم خیلی پایینه؟!؟!؟!؟! ماشاا... غیب بین هستید شما؟! آخه ماهرترین روانشناس ها هم این قدر سریع نمی تونند حکم بدهند که کسی چه خصوصیتی داره!

ولی از اون جایی که می دونم شما همون علی آقا هستی یک نگاه به کامنت خودت بنداز و بعد به جواب من و بعد کمی فکر و ببین آیا این جواب مناسب اون کامنت نیست؟!

علی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 14:55

ببخشید یادم رفت اسممو بنویسم.
من بخش های زیادی از وبلاگتون رو خوندم همینطور نظراتشو از اون جهت می گم.اما اصلا از آدم پررو خوشم نمیاد (ببخشید حرف دلمو زدم )حالا اگه کسی بگه زن بودن رو عشقه بازم همینطور می پری بهش؟یا میگی برو با همون زن بودنت حال کن؟معلومه که نه.این قدر بدم میاد از دو رویی ظاهرا تاب شنیدن نظرات مخالف افکارتو نداری.گرچه افکارت فقط برا خودت محترمه.
وقتی مطالبت رو خوندم فکر کردم نویسندش یه آدم تحصیل کرده هست اما حالا فهمیدم یه آدم تحصیل کرده با ادبیات چاله میدانی هستی.خواستم راجع به یه سری چیزا باهات بحث کنم.اما متاسفانه از اون دست آدم هایی هستی که ....بیخیال

ببینید شما داری باز زود قضاوت می کنی! اولا از کجا می دونی بهش نمی پرم؟! دوما من چه جوری نشون دادم تاب نظرات مخالف را ندارم؟! سوما چه جوری فهمیدی من دورو هستم؟! چهارما مگه شما نظر مخالف نظر من دادید که من تاب شنیدن نظرات مخالف با خودم را ندارم؟! شما یک نظر سطحی دادی یک جواب سطحی هم شنیدی! مگه کامنت عمیق و تاثیرگذار و فیلسوفانه ای نوشتی که من جوابی عمیق بدهم! گفتی مرد بودن را عشقه! حرفی هست؟! من هم گفتم نه! شما برو با مرد بودنت عشق کن!
دیگه دوروییش و آستانه تحمل و این ها را از کجا فهمیدی؟!
اگه ادبیات من چاله میدونیه دقیقا شبیه ادبیات خودتون بود! پس یقینا ادبیات شما هم چاله میدونی بوده دیگه نه؟!
بعد باز دوباره برای خودت بریدی و دوختی! من متاسفانه جزو کدوم دسته آدمها هستم؟!؟!
من با نظر مخالف ولی محترمانه و منطقی هیچ مشکلی ندارم و پذیراش هم هستم! ولی نظر شما نه چیزی بود که بشه اسمش را گذاشت منطقی و نه حتی مخالف!!!! یک نظر همین طوری بود!

علی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 17:31

یکی چند تا نظر پایینتر گفته بر این باورم که زن بودن خیلی دلچسب تر از مرد بودنه.چرا زیر اون نظر ننوشتی برو با همون زن بودن حال کن؟در ضمن نظر من از اون شکلکی که آخرش گذاشتم معلومه جهت مزاحبود.که شما اونطور بر خورد کردی.
زمانی که اینطور سریع جبهه می گیری معلومه که تحمل یه شوخی رو هم نداری.چه برسه به مخالفت.

والا من چنین نظری پیدا نکردم. میشه لطف کنید و بگید دقیق کدوم نظر؟!
چه جوری برخورد کردم؟! جمله من یک جمله ساده بود این استنباط خود شماست که من با استنباط شما هیچ کاری نمی تونم بکنم و تغییری نمی تونم توش بدهم! اگه شما شوخی کردید بنده هم با همون شوخی جواب دادم حالا اگه شکلک نگذاشتم یعنی داشتم بهتون توهین می کردم؟! یا شما این جوری فکر کردی؟!

علی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 23:26

از نظر قبلی من 6 تا برید پایین تر تا متوجه بشید.بد نیست بعضی وقتا بپذیریم اشتباه کردیم نه اینکه دائم بر اون اشتباه پافشاری کنیم

آقای علی شما دارید مناقشه می کنید!
ببینید من هیچ اشتباهی در کارم نمی بینم که عذرخواهی کنم اگرچه این قدر مغرور نیستم که اگر اشتباهی کردم عذرخواهی نکنم ولی در مورد شما من حس نمی کنم اشتباهی صورت گرفته باشه.
شما میگید وبلاگ من را خوانده اید و من را تا اندازه ای می شناسید! من چه؟! آیا من از شما شناختی داشتم؟! از کجا می دانستم شما چه لحن و شخصیت و نظری دارید؟! در صورتی که اون خانم را می شناسم و منظورشون را می فهمم! اولین کامنتی که از شما داشتم چنین کامنتی بود که به ادعای خودتون مزاح بود. من از کجا باید می دونستم لحن شما چه بوده و شما چه کسی هستید؟! در دنیای مجازی افراد مزاحم و بی ادب زیاد هستند که گاها کامنت های بی ادبانه می گذارند. من از کجا باید متوجه تفاوت بشم؟!
شما وقتی با فرد غریبه ای می خواهید برای اولین بار سرسخن را باز کنید مزاح می کنید یا سعی می کنید یک مکالمه مودبانه و منطقی داشته باشید و بعد که شناخت بیشتر شد شوخی کنید؟!
خوبه گاهی هم دنیا را از دید دیگران ببینید و اشتباهات خودتون را هم ببینید و بعد اصرار بفرمایید که دیگران اشتباهاتشون را بپذیرند!!!!

علی جمعه 15 آذر 1392 ساعت 15:11

برام جالبه که قبل از این منکر اون کامنت می شدید حالا می گید که اون رو می شناسید.خب شناختن اون شخص نباید مانع از این بشه که به نظرش که مثل نظر من سطحی بوده!!!!!!!!!!!! ( به قول شما ) جواب بدید؟
اینه که میگم از دورویی متنفرم.شما ادعای برابری بین زن و مرد دارید در حالیکه وقتی یه کامنت باب میل زنانه می بینیید مطمئنا دلتون غش میره ولی اگه جای زن و مرد تو اون کامنت عوض شه سریع جبهه میگیرید در واقع هدف من از نوشتن اون کامنت جدی نبود و این بود که این واکنش شما رو ببینم که دیدم.اینم که گفتم شوخی بود نه به این معنا که بخوام با شما شوخی کنم.منظورم لحن نوشتم بود و گرنه من اصلا اهل شوخی با شخص اونم خانوم نیستم.خلاصه اینکه من همچنان معتقدم اگه ظاهر و باطنمون یکی باشه کلاممون به دل همه میشینه نه فقط کسایی که میشناسیم.

جدا من پشتکار شما را تحسین می کنم! این همه شدت و حدت شما برای اثبات دورویی و متظاهر بودن من واقعا جای تحسین داره. این که این قدر وقت می گذارید و هی چک می کنید من کی جواب دادم که یک جواب بدید و دست من را رو کنید واقعا جالبه! این همه تفکر و نقشه از پیش تعیین شده که در قالب یک کامنت مطرح شده که واکنش من را ببینید و بعد از طریق اون پی به لایه های تاریک و پنهان من ببرید و بعد به همگان اثبات کنید که من چه شخص دورو و دروغگویی هستم واقعا آفرین داره!
فقط کاش این همه وقت و همت و پشتکار را صرف کارهای مفیدتری می کردید و بعد زمان می گذاشتید برای اثبات دورو بودن افراد و رو کردن دست اشخاص متظاهری چون من!
موفق باشید!

علی جمعه 15 آذر 1392 ساعت 18:57

خب رو کردن دست افراد متظاهر هم بخشی از کار مفید منه
حالا این همه انتقاد کردیم یه تعریفم بکنیم:
شما تمام تلاشتون رو می کنید تا نوشته هاتون تاثیر گذار باشه.
در آخر هم آرزو می کنم در کنار خانوادتون شاد باشید.

ممنون و امیدوارم شما هم اوقات خوب و شادی داشته باشید.

مهی جان پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 21:14

و بر این باورم که زن بودن...
اونایی که رفتن سرکوچه نون بخرن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد