استادان تخریب شخصیت!!!!

سلام

یک عده هستند که برخلاف ظاهر معتمد به نفسشون عزت نفس پایینی دارند. این افراد برخلاف ادعای روشنفکری، بزرگمنشی، سخاوتمندی و یا دیدگاه باز داشتن، تحمل کوچکترین مخالفتی را ندارند. این افراد معمولا در زیر نقاب فرد موفق و معتمد به نفسشون یک کودک کوچک تحقیر شده دارند که کوچکترین مخالفتی را تاب نمی آورند. در این مواقع کودک احساساتی و خشمگین درونشون دست به یک سری اعمال و واکنش های سریع، احساساتی و تکانشی می زنه. معمولا خشم هاشون غیرمتناسب با موضوع و بسیار گسترده تره. این افراد کوچکترین مخالفت با یک نظر کوچکشان را مخالفت با کل وجودشون می دونند و برای دفاع از تمامیت شخصیتشون میاند و کل شخصیت طرف مقابل را تخریب می کنند!

به عنوان مثال، یک عده از آقایون را دیده اید که قبل از خواستگاری خیلی نایس و لطیف و رمانتیک و احساساتی هستند؟! یا این که خیلی جنتلمن مآبانه رفتار می کنند؟! ممکنه قبل از گرفتن جواب بله از خانم مدعی بشند که همه زندگی ما مال همسرمونه! یا بگند ما از اون دسته مردهای متحجر نیستیم که کمک زنمون نکنیم یا به زنمون بگیم کار نکنه و یا معاشرت نکنه و ... یا ممکنه کلی صحبت های متجددانه و روشنفکرانه بکنند و دم از برابری و تساوی و ... بزنند! یا نه ممکنه در مقابل زنانی که نیاز به حمایت و مرد قوی داشته باشند یک سوپرمن ظاهر بشند! یا ممکنه مرتب در ماشین را براتون باز کنند، صندلی را نگه دارند تا بنشینید یا منو غذا را اول به شما بدهند و یا به پیشنهادات شما برای گردش عمل بکنند و ...

بعد کافیه به این دسته از جنتلمن ها جواب رد بدهید!!!! این افراد که تا ثانیه ای قبل به نیچه، و سوپرمن و یونگ و ... یک دستی می زدند چنان ادبیات چاله میدونی استفاده می کنند که متحیر می مونید که آیا این همون آدمه؟! چنان تو را تخریب شخصیت می کنند و بهت میگند بی لیاقتی و ... که دچار تعارض شدید میشی که این کدومه؟! اون قبلیه پس کی بوده؟!

این افراد حس می کنند چنان کامل، بی نقص، عالی و تک هستند که همه زن ها آرزو دارند باهاشون ازدواج کنند و باید از خداشون هم بخواهد که نظر لطفشون شامل حال شما شده و اگه شما جواب رد بدهید این نشونه حماقت، عدم لیاقت و بی شخصیتی شما بوده که چنین گوهری را از دست داده اید!

کودک خشمگین این افراد نمی تونه درک کنه که دیگران حق انتخاب دارند. جواب رد اون ها، یا انتقاد اون ها به معنای نفی کل شخصیتشون نیست. به سادگی این افراد با قسمتی از وجود و نظر و افکار شما مشکل دارند و یا نمی پسندند! افراد بالغ و پخته به دیگران حق انتخاب و حق مخالفت می دهند و می دونند که یک انتقاد به معنای زیر سئوال بردن کل وجود و هویت اون ها نیست!!!!

 

حالا سئوال مهم اینه که چند نفر از ما واقعا بالغ شده ایم و به بلوغ فکری رسیده ایم؟! چند نفر از ما یک انتقاد کلی را شخصی سازی نمی کنیم؟! چند نفر از ما به عقاید دیگران احترام می گذاریم و به صرف یک مخالفت شخصیتشون را تخریب نمی کنیم؟! چند نفر از ما قبل از خشمگین شدن و تکانشی عمل کردن، خوب فکر می کنیم؟! چند نفر از ما دنیا را از دید دیگران می بینیم؟! چند نفر از ما بیشتر از یک قدم جلوی پامون را می بینیم و افق دیدمون وسیع تر از دو ثانیه بعد است؟! چند نفر از ما مرز بین احساسات و تعقل را تشخیص می دهیم؟!

به راستی چند نفر از ما؟!

 

پیوست 1: گفتم یک عده از آقایون! حالا برای یک مثال نیایید بگید من با مردها بدم ها!!! این یک مثال بود که تازه برای یکی از دوستان اتفاق افتاده بود! این افراد بدون در نظر گرفتن جنسیتشون، در موقعیت های دیگه هم همین طوری عمل می کنند ! حالا چه زن و چه مرد!

پیوست 2: نمونه دیگه ای از تکانشی عمل کردن ما و عدم تفکر و تعقل و احساساتی بودن و دیدگاه محدودمون، کامنت های شرم آورییه که ما ایرانی ها با خروارها ادعا از گذشته و پیشینه کهنمون و داریوش و کوروش و ... برای بازیکنی جهانی مثل مسی می گذاریم و دو روز نگذشته از هم گروه شدن با آرژانتین، به سریع ترین حالت ممکنه آرژانتینی ها را با خودمون بد می کنیم! یعنی بلایی که خود ما سر خودمون میاریم و تلاشی که خودمون برای معرفی خودمون به عنوان یک ملت متحجر، بی فرهنگ، عقب مانده، تروریست و ... می کنیم، عمرا آمر.یکای جهان خوار و اسرا.ئیل غاصب بتونند بکنند! اونم به این سرعت!!!

نظرات 41 + ارسال نظر
نوشته های پراکنده دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 12:38 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
حال و احوال؟
آقا من از حالا بگم که این خصوصیات خوبی که بر شمردی هیچکدومش شامل حال من نمیشه. یعنی هنوز بلوغ عقلانی حاصل نکردم. انتقاد پذیر نیستم(اینو توی اولین پستم نوشتم) اصلا قبل از عصبانی شدن فکر نمی کنم. دنیارو فقط از دید خودم می بینم... همچین آدمی هستم من.
در مورد مسی باهات موافقم. جالبه که اکثر کامنت ها به زبان فارسی بود

خوب تقویت کنید این خصوصیات خوب را در خودتان دیگر!!!

به قول سینا!!! میگه ما فکر می کنیم زبان ما زبان آدمیزاده و طبیعتا همه دنیا باید بفهمند ما چی میگی!!!!

سهیلا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 12:55 http://nanehadi.blogsky.com

مرد و زن نداره خانم اردیبیشتی عزیز. دیدی بعضی خانما چقد خوشبو خوشگل با کلاس سطح بالا تحصیل کرده هستن . کافیه یه جا با هاشون مخالفت بکنی هم چین میشورنت و کیسه میکشن که تو عمرت ندیده باشی.

بنده هم تو پیوست گفتم این یک مثاله! و جنسیت توی این رفتار زیاد نقش نداره!

آفرین دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 13:16

تمام فرمایشتونو قبول دارم. و یک نکته این که ما بد تربیت شدیم. . حالا تو خونواده هر چی بهمون ادب یاد دادند، عوضت تو اجتماع چیزهایی دیدیم که نباید می دیدم.
مدام مرگ بر ... و نابود باید گردد و اعدام باید .... و
اونهایی هم که خودشونو بزرگتر می گیرند و تو تریبونهای رسمی از دهنشون نقل و نبات میریزه و ....
یاد نگرفتیم اگه چیزی می خوایم باید براش تلاش کنیم نه این که دیگرانو بکوبیم...
خصوصی

آبی دریا قدغن دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 13:17

سلام خانم اردیبهشتی عزیز.

من که آرزومه اینطور بودم ولی متاسفانه نیستم.کاش کمی ذل دریایی وسعه صدر داشتم .کمی صبور میبودم.
از اون کامنتا هم به عنوان یک ایرانی واقعن شرمنده شدم.

من هم حس تاسف و شرمندگی داشتم!

غزی دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 13:42

خیلی خیلی ممنون ، واقعا دلم یه تحلیل علمی در مورد این موضوع می خواست

(http://www.seemorgh.com/culture/2082/181569.html)

خواهش!
جدا که این لینکی که گذاشتی واقعا جالب بود! عجب توجیحی!!!

سمیه دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 13:45

چ طور میشه با یک کودک درون عصبانی برخورد کرد؟باید چ کار کرد که بتونه آروم باشه؟خودش رو ببخشه و دوست داشته باشه. من جزو افرادی هستم که انتقاد به یک بخش از وجودم کل وجودمو در بر میگیره و حس میکنم که باید مقاوت کنم.البته که باید بگم ادمی نیستم که با شخصی تند برخورد کنم اما درونی اذیت میشم و تا مدتها ذهنم درگیر میشه.برای بلوغ فکری باید چ کار کرد؟

عزیزم جواب سئوال های تو خودش چندین پست می خواهد. می تونی کتاب های تحلیل رفتار متقابل را بخونی.
ولی به شخصه می تونم بگم یکی از راه های ساده بالغانه رفتار کردن زندگی در اکنون و اینجاست. یعنی سعی کنیم اتفاقی که الان افتاده را از اتفاقات مشابه در گذشته جدا کنیم و سعی کنیم قبل از عمل کردن خوب روش فکر کنیم و متناسب با اتفاق عکس العمل نشون بدهیم.
کودک درون را هم باید مورد نوازش قرار داد. نوازش یعنی دیده شدن.

nayyere دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 14:48 http://salimi.blogfa.com/

به نظرم این خودبزرگ بینی توی خانوما بیشتره. بعضیا طوری رفتار میکنن که انگار مرده داره با دخترشاه پریون ازدواج میکنه!!!
در مورد اون کامنتها هم فقط میتونم بگم باعث تاسفه

میزان خودشیفتگی در مردان کمی بیشتر از زنانه شکل زنانه اش بیشتر میشه شخصیت نمایشی!

نازنین دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 14:49 http://mah-mehr.blogfa.com

من دقیقا همین جور هستم . متاسفانه وقتی عصبانی می شم خیلی از حد می گذرم .

دلایل مختلف داره یکیش اینه

مهربانو دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 15:00 http://baranbahari52.blogfa.com

سلام اردیبهشتی جان .. من دیروز تو اداره راجع به مسی شنیدم انقدر تعجب کردم .. واقعا خجالت کشیدم ..

همین تحمل نداشتن برای نه شنیدنه که یارو میره اسید میپاشه رو صورت اونی که بهش گفته نه!!!!!!!!

من هم خجالت کشیدم و متاسف شدم

برای تو دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 15:55 http://www.dearlover.blogfa.com

سلام خانوم اردیبهشتی این گل رو به خاطر پیوست دومت نوشتم نمی دونم اینها یعنی واقعا ایرانی بودن چی می خواستن از ابرو و منش و بزرگی ما ایرانی ها یعنی ما مردم ما انقدر دید کوته و پستی پیدا کردن منم وقتی فهمیدم خیلی شرمنده شدم

متاسفانه حقیقت همینه! اکثر ما دیدمان تا حد نوک بینیمان است و وسیع تر از آن نمی بینیم و نمی اندیشیم! حیف که خیلی چیزها یاد می گیریم غیر از تفکر کردن و انسان بودن

nayyere دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 16:35 http://salimi.blogfa.com/

ممنون راستش با این اصطلاحات آشنا نیستم
جالبه

همیشه نمیشه گفت این ها اختلال دارند ولی در حالت شدید و همیشگیش میشه اختلال شخصیت

زیگفرید دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 16:42 http://www.zigfreed.blogfa.com

سلام

ممنون از حضورت


خب حق باشماست شاخه های زیادی توی حرفام اوردم

اخه این شاخه ها همه از یک درختند ..برای همین باید همه شاخه ها را ترسیم میکردم


خب فقط بالارفتن از این درخت سخت تر میشه

ولی من وامق وعذاراهای زیادی را دیدم هم که بهم رسیدند

الانم خوشبختند

خوشبختی چیز خیلی عجیبی ودست نیافتنی و غریبی نیست

فقط توی قلب ادمهاست


من ممنونم از حضورتون وخوانش مطالبم

منظور من شخصیت های افسانه ای وامق و عذراست و نه وامق ها و عذراها!!!!

وگرنه به نظر من هم احساس خوشبختی کردن چیز عجیبی نیست!

زیگفرید دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 16:46 http://www.zigfreed.blogfa.com

وراجع به پست جدیدتون حق باشماست بلوغ فکری ندارند بیشتر ادمها


خب اونها هم کم کم به بلوغ میرسند البته گاهی دیر و دور

ولی خب دنیای هرکسی به اندازه اندیشه اش است به اندازه بلوغشه


ما همه انسانیم وانسان بودن مسله است

بودن یا نبودن؟؟؟

بعضی ها تا آخر عمر به بلوغ فکری نمی رسند

zahra دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 19:16 http://alivzahra.blogfa.com

یعنی عالی بود افرین
خداییش لایک لایک
نمی دونم چرا بعضی ها تا میخای بهشون نقد بزنی اینطور برات جبهه می گیرند و کلا همه وجود ادم رو ترور می کنن
به روزم خانومی

ممنون

الهام دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 19:31 http://mehrparvar.blogfa.com

بیخود که مسئولین این همه نمیگن ملت پیشتاز
چنین اعجوبه هایی هستیم

نمی دونم چرا فقط از در عقب پیشتازی می کنیم و در جهت معکوس

بی ربط دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 20:52 http://idleuser.blogfa.com/

1%

یه مثال خیلی واضح و بزرگ نمایی شده اش، موارد خیلی زیاد اسیدپاشیه متأسفانه.

اتفاقا یک عده از روانشناسان اعتقاد دارند تعداد افراد سالم هر جامعه ای فقط یک درصده!

افسانه دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 21:34 http://www.afsoonezendegi.blogfa.com

یعنی من این اتفاق پیوست دو رو عجب موندم تو کفش!! فرهنگ هم اینقدر وحشتناک می شه؟
کلا این چند روزه شد در ردیف ایامی که ازایرانی بودن خودم خجالت کشیدم

من هم همین طور

صنم دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 22:02 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام. در مورد پیوست 2 واقعا متعجب شدم شرم آوره

قبلا نشنیده بودی؟ حتی توی رسانه ملی بارها درباره اش گفت

گلدونه سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:03

چه جالب!! دقیقن یکی از دوستای من هم هفته قبل با یه خواستگار این مدلی برخورد داشته.
فک کنم برای هم هما پیش بیاد که در برابر براورده نشدن خواست ههامون ناراحت بشیم و یا حتی واکنش نشون بدیم. اما اینکه تو چند درصد موارد این شکلی عمل کینم نشون میده چقدر شخصیتمون بلوغ پیدا نکرده

مسلمه و طبیعیه که ما ناراحت بشیم از این که کسی با ما مخالفت میکنه! کمتر کسی هست که کلی ذوق کنه که کسی باهاش مخالفه!
ولی مسئله اینه میزان ناراحتی ما باید متناسب باشه! اگه کسی منطقی مخالفت کرد منطقی جواب بدهیم. نه این که چنان به هم بریزیم و عصبانی بشیم که توفان کاترینا یارای مقابله با ما را نداشته باشه!

صنم سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:50 http://daftaresanam.persianblog.ir/

شنیده بودم منظورم وقتی بود که از همون رسانه ملی شنیدم نه وقتی اینجا خوندم
حال مماختون چطوره؟

آهان!

مماخم خوبه گلوم می سوزه!

بانوی ماه سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:26 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام
توی فی.س.بو.ک گروه هایی هستند که واقعا شرم آور هست. و عده که به طور زمانی به پیچ هایی حمله میکنن و چنین کار هایی میکنن که واقعا عجیبه. نمونه اش حمله ی ایرانی ها به پیج فی.س.بو.ک ناسا در سال ۲۰۱۲ بعد از اون تاریخی که شایعه شده بود که آخرالزمان هست و دنیا تمام میشه! وقتی فردا صبح شد و دیدن خبری نشده ایرونی ها حمله کردند و با استفاده از الفاظ ( امیدوارم درست نوشته باشم) رکیک میگفتن چرا دنیا تمام نشد! در صورتی که خود ناسا وقتی این شایعه خیلی قدرت گرفت گفت که اصلا چنین نیست و توضیح علمی این موضوع رو داد.
این نمونه ای کوچیک از هنرنمایی های بعضی از این ایرونی ها در این ضمینه هست!
در مورد اون انسان های متشخص. بازم از همون جامعه ی مجازی کذایی مثال میزنم.
کسایی که میان و دم از دم.و.کر.اسی میزنن توی همون جامعه اگر حرفی بزنن و کسی باهاشون مخالفت کنه انواع و اقسام فحش های ناموسی رو نثار طرف میکنن چون مخالفت کرده. غالبا هم به عقاید دیگران توهین میکنن بخصوص در بخش مذهبی. من اصلا ادم مذهبی نیستم. اعتقادم هم خیلی قوی نیست اما هر کسی حق تصمیم گیری در مورد مسایل شخصیش داره بخصوص اعتقاداتش . البته برعکس هم هست خیلی شده که کسانی که ظاهرا خیلی مذهبی هستند به بقیه توهین های خیلی بدی میکنن و انگ های بدی میزنن

این جور برخوردها به مذهب و دین و ظاهر کسی ربطی نداره. بیشتر به عزت نفس، بلوغ فکری و اخلاقیات و سطح تفکر و منطق فرد بستگی داره! ما باید تمرین کنیم قبل از احساسی عمل کردن خوب فکر کنیم.

تسنیم سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:36 http://maskoob.blogfa.com

سلام
استفاده کردم. بقیه مطالب رو سر فرصت میخونم. از آشنایی با شما خوشوقت شدم.

ممنون و من هم همین طور

shadmaneh سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 10:38

خب من در عمل چندباری همین رفتار رو کردم، یعنی برخلاف انتظارخودم، تاب حرف مخالف رو نداشتم، بماند که توجیه کردم!
بنظرم مشکل اینه که درک دقیق و شفافی از انتقاد یا حرف مخالف ندارم یا نداریم، باعث میشه که یه جایی که حرف موافق ذهنیت ما نیست، بشدت براشفته بشویم
این امر و صفت وابسته به جنس نیست، یعنی همونقدر مردها الوده این حالت هستن، خانومهای محترم هم همچنین

بله! یک شمه اش را بنده هم دیده ام!

بنده هم توی پیوست گفتم که این مربوط به جنس خاصی نمی شود و شامل هر دو جنس است ولی مثالش چون به تازگی برای دوستی اتفاق افتاده بود درباره این موضوع و عده ای از آقایون بود!

باران پاییزی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 11:33 http://baranpaiezi.blogsky.com

تو جام جهانی 98 وقتی ایران آمریکا رو برد به یاد ندارم مردمی که اومده بودن برای خوشحالی تو خیابون، گفته باشن "مرگ بر آمریکا" شاید هم من دارم اشتباه می کنم هر چند که ما مردمی هستیم با حافظه ی تاریخی بسیار ضعیف...
می دونید بانوی اردیبهشتی یکسری از رفتار ها بر میگرده به فرهنگ اجتماعی آدمها اما باید این روز در نظر داشت تو مملکت ما چون تفریح کمه به نوعی مردم این هیجانات رو میخان تخلیه کنند. خب فضای مجازی زن و مرد نمی شناسه و هر دو جنس می تونن توش حضور داشته باشن هم راهی میشه برای تخلیه این هیجانات و هم باب گفتگوهای جدید باز میشه و هم به نوعی شوخی و سرگرمی و تفریح هم به راهه. پس میشه گفت مردم ما در هر صورت میخان کمی خوشی رو به زندگیشون بیارن تا حداقل زمانی رو به شوخی بگذرونن. تاکید می کنم به شدت مخالف این رفتار در مقابل بازیکن بزرگی چون مسی بودم و هستم که این بازیکن در دنیا ارزش و اعتبار و احترام زیادی داره و متاسفم برای ما که در پشت ویترین زیبای خودمون، اخلاقی خلاف اون رو بروز می دیم.

راستش عزیزم مسئله اینه که ما این قدر به حواشی و ظواهر زندگی چسبیدیم که یادمون میره یک سری اصول اخلاقی را به بچه هامون یاد بدهیم خودمون هم رعایت کنیم! مثلا یکی دیشب ساعت یک نیمه شب حدود نیم ساعت پایین پنجره ما بوق می زد که دوستش از خونه بیاد بیرون!!!!!!!!!!!!!!! این دیگه تفریح نیست! این بی فکریه!
وگرنه چیزهایی مثل فیس بوک هم می تونه جایی برای تفریح ما مردم بی تفریح باشه ولی بدون آزار دیگران!!! مثلا تمام فامیل ما هم تو وی چت هر شب برای هم جوک می فرستند و میگند و می خندند و تفریح می کنند ولی این قضیه اش جداست!
ما اصول اخلاقی را فراموش کرده ایم! ما بسیار خودخواه وسطحی نگر شده ایم و حاضریم برای یک لحظه تفریح و خندیدن آبرو و حیثیت کشورمون را به باد بدهیم!

سمانه سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 12:13 http://weroniika.blogfa.com/

سلام
راستش مطالبت فوق العاده ان
حرف دل منه ، تک تک مطابت مفید و کاربردین
به نظر من درصد خیلی بالایی از ما اینطورییم و با شنیدن انتقاد یا مخالفت جبهه می گیرم، فقط ممکنه ی درصد خیلی کمی از ما (زیر 10%) یکم عاقلانه تر رفتار کنن
کاش یاد بگیریم نوع رفتار عاقلانه و بالغانه رو
راجع به پینوشت 2 هم فقط جای تأسف داره بعد
ادعا داریم بیش از 2500 سال تمدن داریم و فرهنگمون اله و بله

بله! ای کاش یاد بگیریم!

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 13:01

سلام.امیدوارم حالتون خوب باشه.
با بخشی از دیدگاه شما یعنی پیوست 2 موافقم.و با بخش دیگری مخالف.
اتفاقا من بر این باورم که عزت نفس تابعی دو متغیره!!!از جنسیت و مسائل اجتماعی است.(حداقل جامعه ایرانی )
به عبارتی جنسیت و بازخوردهای رفتارهای یک جامعه شرط لازم و کافی در شکل گیری عزت نفس افراد هستند.
من معتقدم که زنان به طور کلی عزت نفس پایین تری دارند.بخش عمده ای از ان به واسطه دیدگاههایی هست که جامعه نسبت به نقش افرینی زن دارد و بخشی مربوط به شخصیت خود زنان.زنان عموما تحت شرایط سخت آستانه تحمل پایینتری دارند و یک مسئله دیگر نوعی حس حسادت است که در زنها نمود بیشتری دارد.به عنوان مثال ما یکی از بالاترین آمار واردات لوازم آرایش را داریم.چرا که زن ایرانی به خاطر بعضی طرز فکر های غلط حاضر نیست بپذیرد که علاوه بر خوش چهره بودن معیارهای دیگری برای مقبولیت وجود دارد که به خودی خود معلول عزت نفس پایین است و حسادت به زیبایی دیگری.و چون او توان مقابله با این شرایط سخت را ندارد ناچار به ان تن می دهد.این است که امروزه دختر غیرآراسته (در فرهنگ لغت من یعنی غیر آرایش کرده ) کم می بینیم.
بماند که این روزا عزت نفس پایین به بخشی از مردان هم سرایت کرده.

منظورتون پیوست 1 بود دیگه نه؟! چون پیوست 2 درباره مسی بود!

ببینید شما آمار معتبری برای صحبتتون دارید یا اعتقاد خودتونه؟!

راستش تا جایی که من اطلاع دارم و در کتب درسیمون خوندیم اختلاف معناداری در خودپنداره معیوب و عزت نفس پایین در جنس زن و مرد وجود نداره. و این که شما مورد ظاهر را بیان کردید یکی از نشانه های عزت نفس پایینه و عزت نفس پایین در جاهای دیگه هم نمود پیدا می کنه نمونه اش همین پرخاشگری شدید و غیرمنطقی است که در مردان به نظر بیشتر از زنان است!
دوم این که من تا به الان هیچ تحقیق یا نظریه ای ندیدم که بگه زنان آستانه تحمل پایین تری نسبت به مردان دارند اگه شما تحقیق معتبری سراغ دارید ممنون میشم لینکش را بگذارید تا من هم مطالعه کنم.
در ضمن این که آراستگی (نه به معنای آرایش غلیظ کردن و یا پیرو افراطی مد بودن) نشانه عزت نفس خوب و سالم است. شما یک دختر ژولیده و با لباس هایی مال دهه 60 را نشانه عزت نفس بالا می دونید؟!

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 14:46

همون پیوست مسی را قبول دارم.چون من عاشق تکنیک مسی هستم
ببینید من یک مشکل عمده در طرز فکر شما می بینم.اینکه به مسائل صفر یا صدی نگاه می کنید.یعنی دختر دهه شصتی رو در مقابل دختر امروزی می بینید.
حداقل در جامعه مستدل ترین مدرک قدم زدن شما در خیابانه که ببینید اصولا چند درصد دختران ما آرایش متعارف دارند؟و در عین حال یک نگاه به جامعه غربی حداقل در مستندهایی که از ندگی آنها پخش می شود بیندازید که آیا زنان آنها به اندازه زنان ما خودآرایی می کنند؟
بعد اینکه گفتید رفتار خشن مردان باید عرض کنم که این موضوع ربطی به عزت نفس ندارد و یک پدیده وابسته به هورمون های مردانه است که طبیعتا موجب خشن تر بودن مردان می گردد.(جالب اینکه مردانی که سطح هورمون بالاتری دارند کمتر دروغ می گویند.مثل خودم.اگه تخته جلوی دستتون هست بزنید به تخته
برای اثبات در گوگل در مورد پژوهش دانشگاه بن آلمان جستجو کنید)
در مورد آستانه تحمل پایین اینکه بنگرید به صحبت های دکتر علی سنگی مدیر کل دفتر سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت در هفته سلامت بانوان یا تحقیقات دانشگاه گلوستراپ در دانمارک .راستش من به دلیل شرایطم بیشتر اوقات فراغت را در اینترنت گشت و گذار می کنم و از هر موضوعی مطلبی می خوانم.بماند که مطالب بسیاری در مورد آسیب پذیری بیشتر زنان در برابر ناملایمات اجتماعی نیز هست که بر عهده شما می گذارم.
تمام مفهوم صحبت های من اینکه شرایط جنسیتی در عملکرد ما موثر است و اینکه بین زن و مرد هیچ تفاوتی قائل نشویم نا صواب است

این قدر برای من جالبه که شما توی کامنت هاتون من را تحلیل شخصیت می کنید!!!!!! یعنی نمی دونم چرا هر چیزی را شخصی سازی می کنید شما؟!؟! مطمئنید جواب من را درست خوندید و برای کامنت گذاشتند عجله نکردید؟! این دختر دهه شصت را از کجا آوردید؟!
ببینید هیچ نظریه پردازی بر اساس این که یک لحظه تو خیابون راه بره چندتا دختر آرایش کرده می بینه نظریه پردازی نمی کنه و مقاله علمی و پژوهشی چاپ نمی کنه! نظریه شما باید قابل تعمیم به اکثریت جامعه باشه! شما وقتی تو مثلا پاساژ میلاد نور قدم بزنید آیا دیده هاتون را می تونید به جامعه تعمیم بدهید؟!
من قبول دارم که در بعضی موارد جنسیت اثر گذاره ولی در این مورد خاص زیاد تاثیرگذار نیست.
شما که وقتش را دارید لطفا لینکش را برام بگذارید من اون قدرها وقت ندارم که فقط با یک واژه دانشگاه گلوستراپ دنبال مطلب مورد نظر شما بگردم!

راستش از قضا من برای یک تحقیقی هفته پیش داشتم یک سری مقاله می خوندم در مورد طلاق و آسیب های اون. جالبه یک مطالعه طولی در سوئد نشون داده که آسیب ها و اثرات طولانی مدت طلاق در روی مردان بیشتر از زنان است!
حالا من چی را باید تو گوگل سرچ کنم؟! سطح هورمون مردان را یا میزان راستگویی شما را؟!؟!

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 17:41

ببینید احتیاجی به نظریه پرداز نیست.
ما برای دیدن این مسئله خاص دو چشم بینا می خواهیم.آیا به نظر خودتان آرایش غلیظ فقط مختص چند دختر است.ایا قابل تعمیم به کل جامعه (یعنی درصد بزرگی از جامعه) نیست؟
شخصیت شما تحلیل نمیشه بلکه پاسخهای متعددی که داده اید نوع نگاه شما رو به یه مسئله به خصوص نشون میده.
در مورد سرچ هم من واضح گفتم ابهامش کجاست؟من گفتم هورمون مردان را سرچ کنید؟
شما رابطه ای بین عزت نفس و خشونت بیان کردید که من گفتم این موضوع ارتباط به عزت نفس نداره و بیشتر یک مساله جنسیتیه و طبیعیه که مردان باید خشنتر باشند.
کل حرف من اینه که نیایم بگیم زن=مرد.بلکه زن+مرد=K که مقدار k تابعی است از رفتارهای اجتماعی و ویژگی های جنسیتی.

مسلمه که از دید من و در اطرافم میزان آرایش کردن دختران بیشتر و سن شروعش کمتر شده ولی دیدگاه علمی به چشم من و عمه صغری و دایی رضا کاری نداره! یک سری چهارچوب و اصول وجود داره. اگه این نظر شماست می تونید بگید این نظر منه ولی نمی تونید نظر شخصی خودتون را به جامعه تعمیم بدهید و نمی تونید بگید که اعتبار داره. صرفا نظر شماست.
شما بارها در کامنت هاتون به جای نوع نگاه من به شخصیت من پرداختید. این که آستانه تحملم کمه! دورو هستم و نگاه صفر و صدی دارم!!! شما فقط به نقد دیدگاه من نپرداختید شخصیت من را هم تحلیل می کنید.
الان به نظرتون به جاست که من هم مثل خودتون بگم "در ضمن نظر من از اون شکلکی که آخرش گذاشتم معلومه جهت مزاح بود.که شما اونطور بر خورد کردی." وگرنه بنده هم می دونستم منظور شما هورمون مردانه و صرفا مزاح کردم باهاتون.
میگم شما جواب من را دقیق نمی خونید و هرجور که خواستید از نظر من استنباط و نتیجه گیری می کنید و پاسخ می دهید من گفتم "پرخاشگری شدید و غیرمنطقی" نه صرفا پرخاشگری و یا خشونت. اگرچه در کنار دیدگاه هایی که مردان را طبیعتا و ذاتا خشن تر می دانند، دیدگاه هایی هم هست که نقش جنیست را کم و به نقش عوامل اجتماعی تاکید می کند ولی شما فقط جنبه فیزیولوژیکی یک خصلت را ذکر می کنید. در هر صورت پرخاشگری شدید و غیرمنطقی نشانه عزت نفس پایین هست چه در زن و چه در مرد!
نظر شما هم در باره جنسیت و برابری زن و مرد محترمه ولی نظر شماست و انتظار نداشته باشید بنده بگم درست میگید چون نظر من نیست.
در انتها من حس می کنم شما بیشتر از این که بخواهید دیدگاه من را نقد کنید، به دنبال مخالفت کردن با من در هر جهتی هستید و این قدر این مخالفت را ادامه می دهید که اصلا از موضوع اصلی پست و نظر من دور می شوید! آیا از بحث و مخالفت با من لذت می برید؟!

راستش بسیار کنجکاوم بدانم رشته و زمینه تخصصی شما چیست؟!

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 19:36

ببینید بحث نظر من و شما نیست.شما تو مطالبتون دل و روده ی کودک درون افراد رو بدون هیچ مدرکی و بر پایه دیده هاتون بیرون می کشید.اما در مورد مسائل خیلی بدیهی انتظار مدارک علمی در حد اثبات تئوری نسبیت دارید؟
ببینید من اگه گفتم در خشونت نقش جنسیت پر رنگه برا حرفم دلیل داشتم و به استناد پژوهش علمی بود.حالا شما هم احتمالا باید یه منبع معتبر بیارید که نقش جنسیت کمه.
جالبه شما که اینهمه می گید شخصیت من رو تحلیل می کنید خودتون میگید که بنده از مخالفت با شما لذت می برم.شما چطور فهمیدید؟من از مخالفت نه بلکه از اثبات نظرم لذت می برم که بخشی از دیدگاهتون مخالف نظر منه.
در ضمن من دانشجوی کارشناسی ارشد الکترونیک هستم هر چند خیلی هم به مسائل اجتماعی علاقه دارم.
شما چی خوندی؟

بله! حدس می زدم رشته شما در زمینه علوم انسانی نباشه و صرفا یک سری مطالب عمومی در زمینه روانشناسی یا جامعه شناسی خونده باشید چون متوجه منظور من از تعمیم یا نظریه علمی نشدید.
بنده دانشجوی ارشد روانشناسی هستم.
برای اطلاعات بیشتر در مورد پستی که نوشتم می تونید کتاب های آسیب شناسی روانی نوشته باچر یا هالجین یا امثالهم را مطالعه کنید و برای کودک درون هم می تونید کتاب تحلیل رفتار متقابل نوشته اریک برن را مطالعه کنید.
راستش من هیچ اصراری ندارم نظرم را اثبات کنم چون در حوزه علوم انسانی مخصوصا روانشناسی اثبات یک نظریه به صورت 100 درصدی تقریبا محاله.
موفق باشید و یک کم کمتر روی نظراتتون به صورت حتمی و شدید و صد درصدی پافشاری کنید شاید یکی دیگه باشه اطلاعاتش از شما بیشتر باشه.

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 20:44

ببخشید اما من به استناد نظرات خودم مطلبی نگفتم مگر اینکه نتایج تحقیقاتی رو بیان کرده باشم.
طبیعیه که نتایج پژوهش های علمی از دانسته های من و شما اعتبارش بیشتر باشه.
شما هم موفق باشید

بله! من هم صرفا عقاید خودم را بیان نکردم و دیدید که برای حرفم هم کتاب معرفی کردم. ولی بهتون گفتم شما صرفا از دیدگاه بعضی از نظریه های فیزیولوژی دارید صحبت می کنید که البته معتبره ولی رویکردها و نظریات روانشناختی هم وجود داره که احتمالا شما اون ها را نخوندید.

اگرچه شما در کامنت قبل گفتید که از اثبات نظراتتون لذت می برید که طبیعتا نشون میده همه سخنانتون هم ناشی از پژوهش ها نیست و نظر خودتون هم درگیره!

علی سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 21:44

سو تفاهم نشه منظور من تاثیر وزنی این عوامل بود.که همچنان معتقدم نقش جنسیت پررنگ تره.
به نظرم شما یه خرده باید از حوزه آموخته هاتون هم خارج شید.چرا که به قول خودتون هیچ مساله صد در صدی وجود نداره.به قول بعضی دوستان یه سری مسائل کف خیابونا تعیین میشه نه پشت نیمکتها.

من هم گفتم توی بعضی از مشکلات، صفات و ... جنسیت نقش داره ولی در بعضی نه! نه درسته کاملا نقشش را کاملا انکار کنیم و نه درسته این قدر پررنگش کنیم.
به شخصه ترجیح می دهم روی شباهت های دو انسان تاکید بشه تا تفاوت هاش این قدر پررنگ و بولد بشه!
ببینید در حوزه علوم انسانی هر تحقیق علمی معمولا با مشاهده رویدادی و یا وجود کاستی در جامعه صورت می گیره.
بنده هم اکثر پست هام را با پشتوانه علمی می نویسم ولی از زبان و مثال های روزمره و قابل ملموس برای همه استفاده می کنم و جاهایی هم که نظر خودم را گفتم می نویسم به نظر من!

بعد من متوجه نشدم شما یک جا میگید باید برای حرف هام سند علمی و مدرک رو کنم یک جا میگید از حوزه آموخته هام خارج بشم و بیام از دیده هام بگم؟!؟! الان دقیق نظرتون چیه؟!

در انتها یک نصیحتی، زیاد به آمارهایی که در سایت های غیرپژوهشی و حتی قسمتی از سایت های پژوهشی ایرانی میشه 100 درصد اعتماد نکنید. علم واقعی یعنی گزارش واقعیات و یافته ها بدون سوگیری ولی متاسفانه خیلی ها، مخصوصا ما ایرانی ها در جهت رسیدن به هدفمون سوگیری می کنیم. مثلا من توی یک مقاله چاپ شده در یک مجله معتبر ایرانی یک جمله به نقل از یک محقق سوئدی خوندم و وقتی کنجکاو شدم و رفتم اصل مقاله را پیدا کردم دیدم ایشون نصف منظور نویسنده و تحقیقاتش را نادیده گرفته و یک قسمت از مقاله را آن گونه که در راستای تحقیقش بوده را ذکر کرده و نه حقیقت یافته ها را!

نسرین.م چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 00:49 http://shoroeakhar.blogfa.com

خیلی خیلی جالب بود

ممنون

خواهش

تجاوزهای خانگی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 01:36 http://tajavozmamnoo.blogfa.com

مقایسه ی دکتر هلاکویی در مورد درددل های زنانه با رفتن پیش مشاور، پست امروز ما هست.
فکر کردم دوستان تو هم استفاده کنند.

لطفن کامنت قبلی رو تایید نکن غلط املایی داشت... این سطر رو هم حذف بنما دوست جان

عزیزم متاسفانه بلاگ اسکای مثل بلاگفا امکان ویرایش نظر دوستان را نداره.

علی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 10:21

منظور من این بود که آنچیزی رو که ملموس تره یعنی رفتارهای افراد در جامعه رو هم ببینیم نه فقط بخوایم هر چی که وجود داره رو داخل قالبهای ذهنیمون که از کتابها یاد گرفتیم بریزیم و بر اساس نظر فلان دانشمند در قرن 19 میلادی براش نسخه تجویز کنیم.
پس شما هم نظرهای شخصی خودتونه که دوست دارید شباهت ها رو ببینید و من هم دوست دارم تفاوت ها را ببینم.
هر کی یه نظری داره ظاهرا کاریش نمیشه کرد.امیدوارم که تونسته باشم حرفام رو اثبات کنم.

گفتم من هم از مثال های ملموس استفاده می کنم.
اصولا پیشینه روانشناسی حدودا 100 ساله پس نظریه دانشمندان قرن 19 زیاد در روش های نوین درمانی جایی نداره.

در آخر من زیاد به دنبال اثبات عقایدم نیستم. به زور هم نمی خواهم عقایدم را به خورد دیگری بدهم. صرفا آن چیزی که برای من مهم است بیان عقایدم است و به منظور وسعت بخشیدن به جهان بینی انسان ها. این که کسی با من همراه بشود و نشود به خود فرد ربط دارد. به نظرم بهتر است شما هم به زور دنبال اثبات درستی حرف هاتون نباشید. هم تجربه و هم تحقیقات نشون داده انسان ها به زور نظری را قبول نمی کنند.

علی چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 10:46

نه زوری در کار نیست.اثبات نظرم برای خودم لذت بخش تره
در کل ممنون از وقتی که برای پاسخ به من میذارید.
دسته گل گرونه از همین گل های مجازی براتون می فرستم
که متاسفانه بلاگ اسکای گل نداره

چرا نداره؟! ایناهاش

من هم اول به دنبال اثبات نظراتم بودم ولی دیدم این کار عملا بسیار بسیار سخته. و الان صرفا عقایدم را بیان می کنم و امید دارم عده ای را بتونم به فکر بیاندازم و با عقایدم همراه کنم. این را به عنوان تجربه کسی که از شما تجربیات بیشتری دارد بپذیرید.

لایتراکان چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 17:12 http://litracon.persianblog.ir

من یه کم اینطوری هستم، ولی سعی میکنم نباشم!! یادته یه پست نوشته بودم در مورد سیاه و سفید بودن آدمها؟! شاید بشه گفت مربوطه به این پستت:
http://litracon.persianblog.ir/post/2016/
تو همین وبلاگستان دیدم آدمی که روزگاری من رو ستایش میکرد و وقتی باهاش مخالفتی کردم، حسابی از خجالتم دراومد و کل شخصیتم رو برد زیر سوال!

بله متاسفانه زیادند.

مهی جان چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 20:50

منم حوصله مخالفت مامان بابام رو ندارم
یعنی منم کودک تحقیر شده کوچک تو دلم دارم که خبر نداشتم؟
ولی اونا بیشتر با من مخالفن
فک کنم کودک درون کتک خورده تو دل اونا باشه آ

معلومه هیچ کسی مخالفت و دعوا را دوست نداره ولی عکس العمل شدید و نامتناسب نشان دهنده این موضوعه

مهی جان چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 21:07

چند نفر از ما یک انتقاد کلی را شخصی سازی نمی کنیم؟!فک کم 1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
چند نفر از ما به عقاید دیگران احترام می گذاریم و به صرف یک مخالفت شخصیتشون را تخریب نمی کنیم؟!1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
چند نفر از ما قبل از خشمگین شدن و تکانشی عمل کردن، خوب فکر می کنیم؟! 1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
چند نفر از ما دنیا را از دید دیگران می بینیم؟!1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
چند نفر از ما بیشتر از یک قدم جلوی پامون را می بینیم و افق دیدمون وسیع تر از دو ثانیه بعد است؟!1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
چند نفر از ما مرز بین احساسات و تعقل را تشخیص می دهیم؟!1 میلیون نفر+60 میلیون نفر
میدونی چرا 1 میلیون نفر+60 میلیون نفر؟
چونکه وقتی بی ادبی شد بعدا چند نفر لوس بازی نوشتن
بعدش یک میلیون نفر رفتن عذرخواهی کردن
بعدش اینا تو اف بی بود
حالا اگه اف بی رو تو جامعه حساب کنیم ..بعدا ما 75 میلیونیم خب
60 میلیون با یک میلیون 61 میلیون عاقل هستن کلا
5 میلیون بی ادبن همونا که جلوی پاشون رو نمیبینن و اینا
4 میلیون هم اصلا حوصله ندارن
5 میلیون بقیه هم نوزادن مثلا... بالغ که نیستن که

آمار جالبی بود

مهی جان چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 21:14

تکانشی عمل کردن یعنی دمدمی شدن یعنی؟
یه دفه عصبانی میشیم بعدش خشم خودمون رو فروخورده کنیم و بعدش میزنیم یه چیزی رو مخفی میکنیم تا اعضای خانوده با همدلی 6 روز دنبالش بگردن؟
اگه ایناست...معرفی میکنم من تکانشی هستم ...
اگه خانواده زیاد به آدم گیر نده
آدم که تکانشش نمیاد

تکانشی عمل کردن یعنی فرد بر اساس یک تکانه (می تونه یک احساس آنی باشه) بدون صبر و تعقل عمل کنه! بله میشه یک جورایی گفت دمدمی بودن!

مینو جمعه 22 آذر 1392 ساعت 18:48 http://milad321.blofa.com

این روزها کمتر کسی را میبینم که تکانشی عمل نکند.جز بعضی از دوستان روانشناس و روانپزشکم که شاید بدلیل حرفه ای که دارند یاد گرفته اند عکس العملعایشان را کنترل کنند.

تازه در بین اون ها هم بعضی ها هستند!!!

آدم چاق چهارشنبه 27 آذر 1392 ساعت 18:42 http://chagh2.blogfa.com

امروز با دوستی که ده سال در کانادا زندگی کرده بود در خصوص این جریان صحبت می کردم و این سوال را مطرح کردم او هم گفت آنجا ها هم از این برنامه ها هست. انواع جکهای جنسی برای دولت مردان و سیاسیون و سناتورهایشان می سازند و پخش می کنند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد