ما انسان های سرسری...

سلام

چند روز پیش داشتم یک کتاب می خوندم که به اختصار درباره فلسفه ابن سینا نوشته بود. هر چه قدر بیشتر می خوندم بیشتر شگفت زده می شدم. از اون جایی که ابن سینا تسلط کامل بر پزشکی و علوم زیستی داشته فلسفه اش بسیار آمیخته با مسائل پزشکی و فیزیولوژی است. چنان به زیبایی و مهارت درباره آناتومی بدن و مسائل فیزیولوژی پرداخته بود که به سختی میشه باور کرد که در قرن چهارم – پنجم هجری توانسته به چنین دانشی دست پیدا کنه! بسیاری از علومی که خود ما ایرانی ها نادانسته به علمای اروپایی نسبت میدیم!

داشتم فکر می کردم در اون زمان که به اندازه سرسوزنی هم از امکانات و تکنولوژی امروز خبری نبوده چه طور ابن سینا تونسته چنین مسائل باریک و دقیق و ظریفی را با این همه دقت و صحت کشف کنه؟!

شاید بشه این جوری جواب داد که ابن سینا و دانشمندان اون زمان به دقت و با صبر و حوصله مشاهده می کردند، بعد روی مشاهداتشون تامل و سپس تعقل می کردند و سعی می کردند روابطی بین مشاهداتشون پیدا کنند. چنین با دقت و به ظرافت این مشاهدات و تامل و تعقل را انجام می دادند که بدون استفاده از مظاهر بارز تکنولوژی چیزهایی را کشف کردند که به نظر من انسان قرن بیست و یکم بسیار شگفت و عجیبه!

ولی امروز ما چه می کنیم؟!

ما این قدر عجول و دمدمی هستیم که اصلا وقت نمی گذاریم که با دقت مشاهده کنیم. همه چیز، نه فقط مسائل علمی، همین اتفاقات و برخوردهای روزمره را سرسری نگاه می کنیم و به هیچ وجه روش تامل نمی کنیم و سر چند صدم ثانیه تعقل کردن و تفکر کردن روش (تازه اگه باشه!!!) تصمیم گیری و انتخاب می کنیم!!! و مشکل بزرگتر اینه که سر این تصمیم و نتیجه گیری سرسری هم تعصب و پافشاری به خرج می دهیم و با شدت و حدت می خواهیم به همه ثابت کنیم که چه قدر درست میگیم و چه قدر حق با ماست!!!

ما انسان های سرسری و سبک سر عصر تکنولوژی!

ما وقت برای هیچ چیز نداریم! حتی برای فکر کردن! تعقل کردن! چیزی که ما را از حیوان برتری داده و تنها وجه تمایز ماست!

ما امروزه سرسری مشاهده می کنیم، سرسری تامل می کنیم و سرسری تعقل می کنیم!

این جوریه که زندگی و رفتار و برخوردها و انتخاب های ما هم سرسری شده...

نظرات 33 + ارسال نظر
صنم شنبه 14 دی 1392 ساعت 09:20 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام. چیزایی که باید سرسری بگیریم رو به جاش اونقدر بزرگش میکنیم که باهاش پدر خودمونو در می آریم بعد ناچار! میشیم برا دیگرون مسیج بزنیم:
سرسری رد شو و زندگی کن! دقت دق ات میدهد!!!

چه زیبا گفتی!

admin شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:05 http://aaddminn.blogfa.com

یکی از همکارام میگفت مردمای امروزه
نه درست غذا میخورن
نه درست راه میرن
نه درست میخوابن
نه درست نفس میکشن
نه درست میشینن

فقط دارن میدون که به قافله زندگی برسن و همیشه هم عقبن
در واقع هیچ لذتی از لذتهای پایدار زندگی رو درک نمیکنن هرچی که هست زودگذره

عقل و تفکر جای خود ما حتی به زیبایی های کوچیک اطراف هم توجه نداریم فقط و فقط عجله اس

راستش گاهی فکر می کنم ما حقیقتا زندگی می کنیم؟!

آنا آریان شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:16 http://anaarian.blogfa.com

آره خیلی تند زندگی میکنیم

خیلی! گرچه من آرامش تو را دوست دارم!

آتی شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:31

بله دقیقا منم یه مدت فکر میکنم برای هیچ چیزی وقت ندارم و همه رو به حساب بی حوصلگی میگزارم. اما نمیدونم تو این زمونه راه حل این مشکل چیه.

باید مسائل پیش پاافتاده ای را که الان شده همه زندگیمون را کنار بگذاریم و حقیقتا زندگی را زندگی کنیم!

تسنیم شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:56 http://maskoob.blogfa.com

سلام
اول ممنون از لطفتون و اینکه وقت گذاشتید.
اما اینکه بیشتر ما علومی رو که امثال بوعلی سینا و دانشمندان مسلمان دیگه در اوج شکوفایی تمدن اسلامی به دنیا عرضه کردند غربی میدونیم ناشی از همون سرسری شدن فکر و سطحی شدن اندیشه ماست که نمیدونیم تا همین سه قرن پیش کتابهای بوعلی سینا در تمام دانشگاههای اروپایی تدریس میشد.
اما از این گذشته... این جمله تون خیلی به دلم نشست:"ما انسان های سرسری و سبک سر عصر تکنولوژی!" نه فقط در برخوردهای روزمره حتی در برخورد با قشر به اصطلاح روشنفکر و تحصیلکرده هم ما با این فاجعه مواجه هستیم با این تفاوت که مردم عادی لااقل اظهار فضل نمیکنند! اما اقشار خاص باوجود سطحی بودن تفکر و دانششان باز هم به خودشان اجازه میدهند که در مورد هرچیزی حرف بزنند!
راستش را بخواهید بعد از دوران دانشگاه که یکی دو همکلاسی فهیم و اهل تفکر و تعمیق داشتم دیگر کسی را در این دوره و زمانه ندیدم.
تمام دور و بر ما پر شده از ب قول شما نگاه های سرسری و انتخابهای سرسری و این رنج آور است.

کاش حداقل خودمون بتونیم سرسری نباشیم و سرسری زندگی نکنیم! اول از همه خود من!

هرکول پوارو شنبه 14 دی 1392 ساعت 10:56

اسم کتاب چه بود بریم بخونیم

چه اسم مناسبی هم انتخاب کردید! از کل پست فقط این قسمت را گرفتید؟! فکر نکنم کتابی را که من خوندم را بتونید تهیه کنید چون نوشته استادمون بود که هنوز چاپ نشده و به صورت جزوه بهمون داده بود! ولی در مورد فلسفه ابن سینا کتاب زیاد هست!

مهی جان شنبه 14 دی 1392 ساعت 11:14

اوهوم

omid1977 شنبه 14 دی 1392 ساعت 11:27 http://omid1977.blogfa.com/

با سلام
موافق نظرات و پست ان بانوی فرهیخته روانشناس در این مقال هستیم!!!

سهیلا شنبه 14 دی 1392 ساعت 12:25 http://nanehadi.blogsky.com

این مسئله یخاطر سرعت تکنولوژی پیش اومده . همش باید بدویی . بچه هات چند نسل جلو میافتن و تو همش باید بدویی

آگاهی از تکنولوژی به خودی خود مشکل نیست این که همه زندگی ما بشه مشکله!

سلام.
من کلن ابن سیناروخیلی قبول دارم .همیشه آرزو داشتم در زمان اون میبودم چون ایمان دارم با وجود اینکه در چندین دهه پیش میزیسته اما از خیلی پزشکای امروزی حاذق تر بوده .این آدما حیفه که میمیرن.
متاسفانه ما ادما صبر و حوصلمون کم وشتابمون زیاد شده .فقط غذاهامون فست فود نشده همه زندگیمون فست شده.حتی برای خوندن یه مطلب طولانی وقت نمیذاریم

درست میگی! مرگ بعضی ها بیشتر حیفه!!!

الهام شنبه 14 دی 1392 ساعت 19:15 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
خود من نمونه بشر قرن 21،اینهمه کتاب چاپ شده که نخوندم دنبال خوندن کتاب چاپ نشدم:خونسرد:
راست میگی تعصب ما اجازه نمیده ببینیم جور دیگه هم میشه به موضوعات نگاه کرد.

ناقلا تو بودی؟! حدس می زدم هرکول پوآرو یکی از خوانندگان پست های قبلیم باشه ولی عمرا فکر می کردم تو باشی!

بهنوش شنبه 14 دی 1392 ساعت 21:24

تنها چیزی هم که عایدمون شده استرس و اضطرابه...
دکتر قبلی من دوره های مدیتیشنی به اسم Mindfulness داشت که دقیقا به همین موضوع زندگی در لحظه و دقت و توجه کردن به هر کاری که می کنیم ربط داشت. شما روش یا تمرین خاصی رو پیشنهاد نمی کنی برای برگشت به زندگی آروم و واقعی؟

راستش من نه دوره خاصی می تونم نام ببرم و نه راه حل اختصاصی! چون به نظر من از اون جایی که هر کسی منحصر به فرده درمانش هم منحصر به فرده.
ولی به طور کلی می توان گفت سعی کنیم اولویت های مهم زندگی را پیدا کنیم و بیهوده دنبال حاشیه ها نرویم

مینو شنبه 14 دی 1392 ساعت 21:51 http://milad321.blogfa.com

یاد فیلم عصر جدید چارلی چاپلین میافتم

الهام شنبه 14 دی 1392 ساعت 22:34 http://mehrparvar.blogfa.com

درست فکر میکردی چون من نبودم فقط خوندن این کتابه چون فکر کردم نثر روانتری داره منو قلقلک داد!
هر چی کتاب راجع به این دانشمندان قدیمی دیدم قدیمی بوده

آره! بعدش دیدم که آی پی ها یکی نیست! نه این کتاب هم نثرش فکر کنم از نثر اصلی خود ابن سینا سخت تر باشه!

بانوی ماه شنبه 14 دی 1392 ساعت 23:44 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام.
این عجول بودن بخاطر ماشینی شدن زندگی ماست.
چون همه چیز رو قبلا یکی روش فکر کرده و آماده در اختیارمون قرار داره دیگه زحمت نمیدیم برای مسایل جدید وقت بذاریم فکر کنیم
این حتی در مورد حرف زدن هامون هم صدق میکنه. بخاطر همین عجولی مواقعی حرفی رو نا به جا میزنیم ولی بعد فکر میکنیم که اگر طور دیگه میگفتیم بهتر بود. یا تصمیمی میگیریم که اگر کمی فکر میکردیم بهتر بود ...

درست میگی!

برای تو یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 00:54 http://www.dearlover.blogfa.com

خوب شاید یک علتش مشغله های زیادی که این روزها سرمون رو باهاش گرم کردیم

خیلی از این مشغله ها الکی و پیش پاافتاده هستند که خودمون الکی بزرگش کردیم! با چشم و هم چشمی، با ظاهربینی، با بزرگ کردن مسائل واهی!

اماسیس یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 06:47

این چه رازی داره که من هربار میخوام کامنت بدم منو اذیت میکنه؟
بعد بقیه راحت کامنت میدن؟

+میشه قالب وبلاگتون رو جوری کنین که نظرات در ادامه مطلب نباشه؟

مثل همه وبا تو یه پیج جدید باز شه؟

نمی دونم والا! کلا وبلاگستان با من سر جنگ داره! یا با سرویس یا با قالب و ... راستش من جایی تو تنظیمات برای عوض کردن نحوه نظردهی ندیدم. شما که خودتون بلاگ اسکایی هستید می دونید چه باید کرد؟!

صبور یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 08:47 http://saboraneh.blogfa.com/

تند تند زندگی میکنیم اصن زدیم رو دور تند ...
حالا هدف کجاست و چیه ؟ خودمونم گمش کردیم

دقیق مشکل اینه که هدف را گم کردیم!

بی ربط یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 12:13 http://idleuser.blogfa.com/

درود
در مطالبی که مطرح شده (هم در یادداشت شما و هم در کامنتای دوستان) چند تا تعریف با هم قاطی شده و بحث یه کمی از چارچوب منطقی خارج شده.
اول باید بپذیریم که بین داده ها (Data)، اطلاعات (Information)، دانش(علم یا Knowledge) و مسیر رسیدن از داده به دانش (فکر یا تعقل یا Think) تفاوت وجود داره.
فرق ماجرا در اینه که در قدیم داده های کمی داشتیم و به تبع اطلاعات و دانش و فکر هم کم داشتیم؛ اما افراد نادری که مثل پورسینا پیدا می شدن و فکر خوبی داشتن برای رسیدن به دانش مجبور بودن به همون داده های کم اتکا کنن و زحمت زیادی بکشن و خیلی فکر کنن تا بتونن به دانش برسن.

یکی از اشکالات گذشته این بوده که چون در گذشته دانش کم بوده، خرافات جای خیلی محکمی در بین باورهای مردم داشته.

امروز داده زیاد داریم و به تبع اون اطلاعات و دانش هم زیاد داریم؛ یعنی برای هر کسی این فرصت وجود داره که با گردآوری و تلفیق داده و اطلاعات، و کمی فکر به مرزهای دانش نزدیک بشه یا یه ذره دانش بشری رو ارتقا بده.

اگه توی زندگی روزمره بعضیا زیاد فکر نمی کنن (قدیما اصلن فکر نمی کردن) یه موضوع طبیعیه. مثل پور سینا توی سده های گذشته انگشت شمار بودن؛ و ما حق نداریم امثال پورسینا رو به همه گذشتگان تعمیم بدیم. امروزه تعداد کسایی که فکر می کنن به مراتب بیشتره.

با سپاس از طرح موضوع و به امید روزی که بیشتر فکر کنیم

راستی دقت کردین بیشتر فکر کردن لزومن به معنی بهتر زندگی کردن یا خوشبخت تر زندگی کردن نیست.

اول از همه دست و هورا به افتخار آقای بی ربط که بعد از مدت ها ازشون کامنتی به این طولانی داشتیم!

راستش من با قسمتی از کامنتتون موافقم با قسمتیش نه! اولش اگه دقت کرده باشید من نگفتم گذشتگان خوب تفکر می کردند! تو پستم نوشتم ابن سینا و دانشمندان آن زمان! پس حرف من منافاتی با قسمتی از کامنتتون نداره!
دوم این که من از ابن سینا برای شروع پستم استفاده کردم تا به اصل مطلب برسم!
سوم فکر می کنم انسان قرن بیست و یکم در قسمتی از علم و تفکر و تعقل پیشرفت داشته اند و نه همه اش! ما به خاطر ورود داده های زیاد به زندگیمون که قسمت زیادش هم به دردمون نمی خوره از اطلاعات و هدف اصلی زندگی غافل موندیم. به نظر شما هدف واقعی یک انسان چی می تونه باشه؟!
نوع تفکر ما، نوع تصمیم گیری ها و نوع مشاهدات ما فرق کرده. ما زمان برای نگاه کردن، برای فکر کردن کم میاریم. همه تصمیمات و تفکرات ما سریع انجام میشه. این سرعت را اگه بخواهیم با همون گذشته مقایسه کنیم تا اندازه ای خوبه و تا اندازه ای نادرست! مهم اینه حد تعادل را پیدا کنیم!

به نظر من لزوما بیشتر فکر کردن به معنای خوشحال تر بودن نیست ولی شاید درست فکر کردن باعث بهتر زندگی کردن و یا درست زندگی کردن بشه!

بی ربط یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 16:55 http://idleuser.blogfa.com/

دست و هورا به افتخار شما که یه موضوعی رو انتخاب کردید که چالش برانگیز، قابل بحث و از همه مهم تر مورد علاقه منه.

مشکل اینه که «ما» رو با جناب پورسینا مقایسه فرمودید و البته واضح و مبرهن است که ما با ایشون هیچ نسبتی نداریم؛ ولی ممکنه وضع مون کمی تا قسمتی از اجداد محترم خودمون بهتر باشه.

به نظر من ما نسبت به اجداد محترم مون، بیشتر و سریع تر تصمیم می گیریم. بهتر داده ها رو تجزیه و تحلیل می کنیم و اطلاعات مورد نیاز رو استخراج می کنیم؛ اما در مورد این که ما بیشتر فکر می کنیم یا اونا، نمیشه قضاوت روشنی کرد.

واژه «درست» از اون واژه های مبهمه؛ همه ما خیال می کنیم که درست فکر می کنیم. ... شاید شنیده باشید که اگه عقل قابل خرید و فروش بود، همه فروشنده بودن؛ چون همه خیال می کنن ازش زیاد دارن.

شرمنده می فرمایید!
راستش تعداد نظرات همین پست چالش برانگیز نشانه اینه که انسان های هزاره سوم دیگه دنبال تعمق و تعقل نیستند!

راستش افرادی مذهبی یک تکیه کلام دارند که میگند درسته که نمی تونیم علی باشیم ولی علی وار که می تونیم زندگی کنیم!
حالا درسته که با ابن سینا نیستیم ولی ابن سیناوار که می تونیم تفکر و تعقل کنیم که!!!!
مقایسه ما با اجداد قرن چهارم - پنجممون مثل مقایسه آمار و ارقام پیشرفت های قبل از انقلاب با سی سال بعد از انقلابه! همون قدر نامعقول و بی ربطه (البته منظورم به شما نیست ها) من هم قصد ندارم به طور کامل این مقایسه را انجام بدهم! قصدم بیان صفت نیکویی بود که از بین رفته!
خوب خودتون هم میگید خیال می کنند! وگرنه آدم عاقل و کسی که درست فکر می کنه که هر چه قدر هم عقل داشته باشه نمیاد یک کمش را بفروشه که!
درست!!! تعریف این واژه خیلی سخته! به نظر من درستی این واژه باید در انعطاف پذیریش و منحصر به فرد بودنش برای هر فردیه! درست فکر کردن یا درست زندگی کردن برای هر فردی متفاوته برای همینه که نمیشه یک نسخه کلی پیچید!
ولی شاید بشه گفت داشتن حس رضایت از خود و روند زندگی و احساس آرامش و کم بودن تنش در زندگی را بشه گفت درست زندگی کردن!

omid1977 یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 18:05 http://omid1977.blogfa.com/

بی ربط خان
برادر
شما چرا زحمت کشیدی همچین کامنت پرباری گذاشتی
این خانم اردیبهشتی هر چی اقایون بگن ولو وحی منزل باز هم توش اما و اگر میاره برادر

شما میدادید این کامنت رو یه خانم -بالاخص اگر تحصیلکرده مخصوصا از نوع روانشناسی- میذاشت
اونوقت خانم اردیبهشتی کلی تعریف و تمجید میکرد بخاطر این بحثی که مطرح و تفهیم کردید!!!

امیدخان به این کار شما می گویند تفرقه افکنی! می خواهید جلوی این بحث های سازنده را با تفرقه اندازی بگیرید؟!
سابقه مخالفت های من وآقای بی ربط به خیلی وقت پیش برمی گرده و از قضا هر دومون از این مخالفت ها بسیار استقبال می کنیم جوری که اگه یک زمان به توافق برسیم تعجب می کنیم!
مگه نه آقای بی ربط؟!

مهربانو یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 18:12 http://baranbahari52.blogfa.com

حیقیت تلخیه اردیبهشتی جان ، تلخ و غیر قابل انکار

محمود یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 18:51

سلام
من فکرمیکنم مابیشترازاونی که ازتکنولوژی استفاده کنیم خودمون رو اسیراون کردیم ماخودمون رودور کلافی که پیچیدیم گیرانداختیم وهرچی بیشتردست وپابزنیم بیشترگیرمیکنیم وباعث شده قدرت فکرکردن ازمون سلب بشه .

درسته! تکنولوژی هم مثل هر چیزی باید در خدمت انسان باشه!

مهی جان یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 20:29

خانوم اردیبهشتی من فکر میکنم ما هیچ تغییری نکردیم
یعنی همونی هستیم که بودیم
زمان پسر سینا اطلاعات و آگاهی محدود بود و بیشتر مردم در یه حد آگاهی قرار داشتن
بازم آمار مهی یانه میدم خدمتتون:))
مثلن اگه هوش پسر سینا رو مثلن 5 در نظر بگیریم
مردم دوره پسر سینا حد و حدودشون 2 تعریف میشده یعنی آگاهی و دانایی مردم بازم در یه سطح و رنج تعریف شده
البته نبوغ ایشون هم زبانزد شاید بیشتر اراده و خستگی ناپذیری زبانزد ...تو نت جستجو کردم ایشون رو و خوندم که برای آزمایش بیماران ادرارشون رو مزه میکرده...لایک برای همه تلاش های پسر سینا
در حال حاضر به قول بی ربط اطلاعات و سطح آگاهی بالاتر رفته ...
بهمون نسبت گستردگی علم و دانش هم بیشتر شده
یعنی اطلاعاتی داده میشه و در قبال اون اطلاعاتی دریافت میشه...چیزی از عامه مردم به این سطح اطلاعات اضافه نمیشه
یعنی اگه هوش رو در حال حاضر 5 در نظر بگیریم بازم مردم عادی در رنج 2 قرار دارن
منظورم کشف علمه نه مثلن ساخت فیس...بوک که میشه استفاده از ابزار
یعنی مثلن اگه در دوره پسر سینا روی پله خاصی قرار داشتیم الانم روی همون پله هستیم
بطور کلی آدما تغییر نمیکنن و دائم تکرار میشن ...

مهی جان من هم می دونم و این اثبات شده است که میانگین هوش تغییر بخصوصی نکرده و به قول استادی تازه گذشتگان باهوش تر هم بودند. ولی هوش به تنهایی تنها معیار نیست و هوش هم همش ذاتی نیست. اگه بخواهیم و تلاش کنیم می تونیم سبک زندگی و نوع تفکر و تعقلمون را عوض کنیم. می دونیم الگوی درست چیه ولی چرا بهش عمل نمی کنیم؟!

الهام یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 21:56 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام خانوم اردیبهشتی عزیز
من باز خوابتو دیدم. این با. در قامت یک نویسنده! کتاب تمام رنگی با موضوع خانواده و خودشناسی...کم خواب میبینم اما عجیب افکارم با خوابام هماهنگه

به نظرت خوابت تعبیر میشه!!!! کاش بشه!

نسرین.م دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 00:52

چیمون زیر علامت سوال نیست اردیبهشتی جان؟ البته من خودم گاهی کوتاهی می کنم ولی نادیده گرفتن دیگرون برام میره زیر ذره بین!
اینم یه عیب دیگه است.
تمام مطلبتو قبول دارم. خودم بارها تو زندگی ضربه های بدی بابتشون خوردم.

کاش درس بگیریم

مهی جان دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 13:10

گرفتم خانوم اردیبهشتی
فکر کنم اونا بیشتر فکر میکردن
چون فرصت بیشتری داشتن
مثلن اونا نمیتونستن تا 12 نیمه شب بیدار باشن و اطلاعات بگیرن چون برقی نبوده و زود میخابیدن و کلی فکر میکردن
بعدش موقع کار کردن هم لازم نبوده تمرکز کنن بیشتر کارهاشون دستی بوده و به فکر نیاز نداشته مثلن ممکن بوده مثلن 10 ساعت فقط مزرعه باشن و فکر کنن
دیگه اینکه مثلن میرفتن سفر شاید روزهای زیادی تو سفر بودن و همش فکر میکردن...
ولی ما کجا وقت داریم
مثلن در حین درس خوندن میایم ایمیل چک میکنیم یا حین خوردن وبلاگ میخونیم یا حین تردد اس جواب میدیم ...شاید ادم اگه موقع خوردن فقط به فکر خوردن باشه سرسری نشه ...خوب مشکل اینه که اینکارا سخته ...
مثلن
چرا همش تو مدرسه ما بیکار میشدیم یا میرفتیم ورزش یا اینکه باید چیزی مینوشتیم یا معلم هامون زنگ مون رو مصادره میکردن
چرا هیشکی نگفت فکر کنین تعقل کنین
دیگه خودشون سرسری بودن رو یادمون دادن ...من معلم بشم یه زنگ میزارم زنگ تعقل بعدش همه برن تو فکر

راستش من نمی تونم بگم گذشتگان بیشتر فکر می کردند چون از روند زندگی انسان های عادی اون زمان اطلاعات چندانی در دست نیست! ولی ما هم زیادی سریع زندگی می کنیم و درگیر مسائلی شدیم که خیلی هاش حاشیه است! روند زندگی فکر کنم در گذشته کندتر بوده!

به شرطی که توی اون زنگ درست فکر کنند و درگیر تخیل و خیال بافی نشند!

الهام دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 14:14 http://mehrparvar.blogfa.com

چرا که نه؟
ا دیبهشتی پاهاش رو زمینه

فاطمه سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 00:39 http://engarehayam.blogfa.com

من شخصا اعتراف می کنم که مدتهاست زندگی کردن رو فراموش کردم. ما فقط با عجله تمام در حال فتح پله های موفقیتیم؛ پله هایی که همه با سرعت ما رو به قهقرا می برن

بالا رفتن از پله های موفقیت اگه همراه با از یاد رفتن هدف اصلی زندگی و انسان بودن نباشه خیلی هم خوبه!

ب ه س سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 01:29 http://boqz40.persianblog.ir/

همه چیزو آماده و هلو برو توی گلو گرفتن شده عادتمون ...اصن تفکر و تعقلمون کجا بوده دیگه... حتی خصوصی ترین عقایدمون هموناییه که بهمون دیکته میشه...دریغ از یه ذره اندیشه :(

توی یک برنامه ای که الان اصلا یادم نیست اسمش چی بود می گفت روزی می رسه که بنابر پیش بینی کتاب 1980 هیچ فکر و نظر غیرهدفمند و القا نشده ای برای جوون ها باقی نمی مونه!

بی ربط سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 09:06 http://idleuser.blogfa.com/

استقبال می کنیم، استقبال می کنیم؛ ولی خُب معلمومه که تقدیر و تشکر و تحویل گرفتن و ... یه چیز دیگه اس.

امید جان خیلی آقایی، دمت گرم، ایشالا جبران کنم.

ای ول! آقای امید من را متهم کردند به نگاه جنسیتی به کامنت گذارها! ولی این جور که از کامنت شما دوتا آقا و میزان دل و قلوه و هندونه هایی که کامیون کامیون برای هم ارسال کردید!!!!! پیداست شما آقایون بیشتر نگاه جنسیتی دارید!!!!

هی هی ... [آیکون آه و افسوس]

صنم سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 11:03 http://daftaresanam.persianblog.ir/

ای خانم اردیبهشتی معلومه درگیر امتحانای پایان ترمی
خسته نباشی خداقوت!

دارم سعی میکنم این کامنت رو ثبت کنم مث جنگ میمونه هیییییی میگه کدامنیتی صحیح نمیباشد
ای بر پدرت صلوات!! 4 تا عدد رو که میتونیم درست وارد کنیم تو چشتو وا کن درست ببین

به خدا! همین را بگو! من حس می کنم قهر بلاگفا دامنمون را گرفته!
هنوز شروع نشده، هفته دیگه اولیشه!!!

خلیل سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 20:25 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

" صبور " درست گفته که هدفمون را نمی شناسیم. نمونه اش نوشته ی تازه ی آقای بی ربط است. ایشان بدون این که برنامه ای داشته باشد، همین طوری یک روز مرخصی گرفته و همین طوری بی ارتباط با جهان استراحت کرده و حال کرده کامل. بعدن که با خانومی صحبت کرده به این نتیجه رسیده که باید هر سه ماه این کار رو بکنه. کار ایشان بنا به نوشته خودش، ناآگاهانه، بدون فکر و بی دلیل روشن بوده. حالا بعد از این تجربه ناآگانه ی شیرین، هدف را برای دفعات بعد پیدا کرده است. خب حالا از این بعد چون هدفدار مرخصی خواهد گرفت، حسابی حال می کند.

ببخشید آقای بی ربط که تو کارتون فضولی کردم.

نمی دونم چه حکمتیه که توی این پست این قدر آقای بی ربط سوژه شده! یکی ازشون تعریف می کنه و کامیون کامیون هندونه می فرسته دم در وبلاگشون و یکی ایاراد می گیره!

راستش آقای خلیل من نمی خواهم از ایشون دفاع کنم ولی بر این باورم که هدف از خلقت رسیدن صرف به یک سری وظایف بشری نیست! بیشتر درس خوندن، بیشتر پول درآوردن، بیشتر قدرت کسب کردن و... به خودی خود بد نیست ولی هدف والای انسان این نیست!
همین که گاهی به خودمون یک وقفه ای بدیم و افکارمون را سر و سامون بدیم! همین که بفهمیم بدون این که ساعت ها کار کنیم و خودمون را به در و دیوار بزنیم دنیا داره بدون ما می چرخه این خودش یک درسه...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد