آلبر کان و هدف زندگی!

سلام

چند وقت پیش مستند آلبر کان را از بی.بی.سی دیدم! (البته اون زمانی که به لطف پارازیت همه کانال ها عزای عمومی اعلام نکرده بودند و کلا سیاه پخش نمی کردند!!!!)

آلبر کان یک تاجر ثروتمند یهودی بود که البته از کودکی فقیر بوده ولی با درایت و تلاش به این ثروت هنگفت رسید.

آلبر کان هیچ وقت ازدواج نکرد و مجرد بود و هیچ بچه ای نداشت! ولی از خودش گنجینه ای به جا گذاشت که در دنیا بی نظیر بود! صدها هزار عکس و فیلم که برای صد سال پیش کیفیتی بی نظیر داشتند. عکس هایی از سرتاسر جهان و از زندگی و آداب و رسوم هر روزه مردمانی عادی که رنگی هم بود. واقعا مجموعه ای بی نظیر و دیدنی بود.

آلبر کان که بر این باور بود با آشنایی با مردم و فرهنگ های مختلف راه برای صلح و آشتی جهانی هموار می شود نه تنها همه ثروت خودش را برای فرستادن عکاسانی حرفه ای با بهترین تجهیزات به نقاط مختلف خرج کرد، بلکه به جوانان کشورهای مختلف برای تحصیل بورس و کمک هزینه می داد.

ولی از همین مردی که این مجموعه عکس و فیلم بی نظیر را جمع آوری کرد حتی به تعداد انگشتان دست هم عکس در دست نیست...

راستش بعدش به فکر فرو رفتم. به نظرم اومد بعدها، وقتی چندین سال از مرگ ما گذشت، دیگران از ما چگونه یاد می کنند؟!

اون موقع دیگه نه مهمه که شوهرت بداخلاقه یا زنت زیادی خرج می کنه، دیگه مهم نیست بچه داری یا نداری، حتی مهم نیست که اصلا ازدواج کردی یا نه؟! مهم نیست چی خوندی، خونه ات چند متر بوده یا ماشین زیر پات چند میلیون بوده!

وقتی این دنیا را ترک کردی کسی نمیگه فیش حقوقت چند بوده و یا برای مهمونی چه لباسی پوشیدی! مهم نیست با شوهرت دعوات شده و یا مادرشوهرت بهت چی گفته و یا از دست پدرزنت ناراحتی... اون موقع هیچ کدوم از این ها مهم نیست...

مهم اینه دیگران از تو چگونه یاد می کنند... از تو چه خاطره ای دارند... مهم اینه چه کاری کردی که اثرگذار باشه و خدمتی باشه برای بشریت، برای همنوع هات...

خوب مسلمه همه ما آلبر کان با یک ثروت هنگفت نمیشیم! همه ما توان این را نداریم که یک اثر ماندگار به جا بگذاریم که جهانی بشه و بعد از قرن ها ازش یاد بشه... ولی هر کدوم از ما در حد وسع و توان خودمون می تونیم یک رد یا اثر مثبت از خودمون حداقل در محیط اطراف خودمون بر جا بگذاریم!

عمه من وقتی فوت کرد، هیچ بچه ای نداشت! ازدواج مزخرفی هم داشت! ولی بعد از مرگش یک یادبود ازش در بیمارستانی که سال ها پرستارش بود، ساخته شد! همه دکترها و همکارهاش دوستش داشتند... هنوز هم وقتی کسی مریض میشه و نیاز به کمک پزشکی داره جای خالیش خیلی حس میشه... اگرچه گاهی زبون تندی داشت ولی موقع بیماری و نیاز شیرزنی بود که بی نهایت حامی و با عطوفت بود...

شاید بد نباشه هر روز صبح که از خواب بیدار شدیم به این فکر کنیم که امروز چه کار مثبت و اثرگذاری می تونیم بکنیم!

 

پیوست: منظور من این نیست که مسائل مادی و زندگی زناشویی و بچه دار شدن مهم نیست! هست! معلومه که زندگی شاد و رفاه خیلی در کیفیت زندگی و پیشرفت مهمه ولی این قدر مهم نیست که بشه همه زندگی ما! همه هدف ما! این قدر مهم نیست که یادمون بره برای چی به دنیا اومدیم و چه کارهایی می تونیم بکنیم!

نظرات 25 + ارسال نظر
صنم پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 09:01 http://daftaresanam.persianblog.ir/

خیلی خیلی دلم میخواد مفید باشم و بعدا چیزی یادی ازم بمونه که لااقل بد و منفی نباشه
ولی فکر کنم ازم به عنوان جوان ناکام!! یا یه قربانی یاد شه
شکلک هاتون رفتن مرخصی؟!!

صنم تا وقتی خودت به خودت به چشم قربانی نگاه کنی دیگران هم به چشم قربانی بهت نگاه می کنند! همه اون هایی که دانشمند یا اثرگذار یا جاودانه شده اسمشون در خانواده های خیلی عالی و با عشق و محبت نامشروط بزرگ نشدند! ولی تسلیم شرایط نشدند و فکر نکردند که قربانی هستند!!!!

والا از بلاگ اسکای بعید بود! نمی دونم چی شده!

zahra پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 09:35 http://alivzahra.blogfa.com

آفرین به آلبرکان
من که همیشه از خدا می خام مرگم وقتی باشه که خدمتی هرچند ناچیز به خلق خدا کرده باشم
حداقل با رفتار خوبم همه ازم راضی باشند
اما خب به لطف زندگی امروزی و اینهمه مشکلات ؟!
فقط خدا کند !

مسلما انسان های صد سال پیش یا هزار سال پیش هم بدون مشکل نبودند! زندگی بدون مشکل معنا نداره! ما نمی تونیم خوب و مفید بودن را به روزهای بدون مشکل عقب بندازیم! چون هیچ وقت نمیاد...
حتی یک لبخند، یک کمک کوچک، یک کلام تسلی بخش هم یک اثر مثبت محسوب میشه...
مهم اینه انسان دوستی را سرلوحه کارمون کنیم.

omid1977 پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 11:41 http://omid1977.blogfa.com/

خب اینکه از ادم به نیکی یاد بشه خوبه اما کسی که زندگی شخصی و خانوادگی خوبی نداشته هر چقدر هم زندگی اجتماعی قوی ای داشته باشه خیلی هم جالب نیست و احتمالا یک جایی یک مساله ای هست

یاد اون حرف اسقف اعظمی افتادم که میگفت وقتی وارد کلیسا شدم میخواستم دنیا رو تغییر بدم بعد کشیش که شدم خواستم کشورم رو تغییر بدم اسقف شدم خواستم شهرم رو تغییر بدم و وقتی اسقف اعظم شدم دیدم بهتره اول خانواده ام رو تغییر بدم اما حالا فکر میکنم باید از خودم شروع میکردم که بعد خانواده و جامعه و شهر و کشور و دنیا راحت تر و بهتر تغییر میکردند!!!!

ضمنا مگه میشه خانمها یادشون بره فلانی چه لباسی پوشیده؟! حرفها میزنید خانم!!

بنده هم در پیوست نوشتم که مسلمه که زندگی خوب و رفاه و آرامش مهمه! معلومه ازدواج خوب، بچه خوب، سلامتی و شرایط خوب باعث میشه فرد بهتر و راحت تر شکوفا بشه ولی این دلیل نمیشه که همه زندگی ما بشه مشکلاتمون و شب و روز غصه اون ها را بخوریم و خودمون را قربانی ببینیم و افسوس بخوریم!

راستش من یکی که یادم نمیاد خودم چی پوشیدم چه برسه به فلانی!!!!!! شما هم حرف هایی می زنید آقاها!!!

مهی جان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 11:49 http://1nicegirl8.blogsky.com

یه ربطی بین پست شما و آنا می بینم
نگو اشتباه میکنم

جدا؟! یعنی چه ارتباطی؟!

هرکول پوارو پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 11:51

احمد کسروی وقتی تو خیابون کتکش زدند مردی رفت خونش گفت شوهرت کتک خورده لباسش خونی شده یک لباس بده تا عوض کنه بعد بیاد خونه!
خانمش گفت او فقط یک لباس داشت!!!اما در ذهن ها موند!!!

masi پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 13:34 http://khalejanmasi.blogfa.com

کار خیلی قشنگی داشته....عکاسی...آشتی جهانی..کمک به بی بضاعتها برای تحصیل..
و جالبترش اینکه از خودش عکسی نذاشته...
دقیقن مدتهاست صبحها که ازخونه درمیام از خدا میخام که روزم رو برکت بده و کمکم کنه به مردمم خدمت کنم...
این کار خیلی بهم انرژی میده..

مهم حس همون انرژی مثبت و مفید بودنه! مهم نیست که چه قدر کاری که می کنی بزرگ باشه...

پرندیک پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 13:37 http://parendik.blogfa.com

نام نیک گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار.....
سلام بانو جان
منم خیلی دوست دارم بعد مرگم ازم بخوبی یا دبشه.نمیدونم تا چه حد میتونه صحت ÷یدا کنه...

امیدوارم که همه ما مفید باشیم

آدم چاق پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 13:59 http://chagh2.blogfa.com

من که فکر می کنم از روز بعد از مرگم کسی چیزی از من یادش نباشه.
امیدوارم که این چند صباح باقی مانده یک کار مثبت و ارزنده بکنیم.

اختیار دارید! نفرمایید! ان شاا... سالیان سال زندگی کنید

مهی جان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 15:53 http://1nicegirl8.blogsky.com

من اول آنا رو خوندم بعدش شما رو این احساس بهم دست داد
خب پست آنا آدمهایی رو نشون میده که دچار تورم خوشی
و بیرون زدگی اون از لایه لایه های جامعه بشری شدن:))
پست شما هم پماد ضد تورمه:))
یعنی من حس کردم شما میخاین بگین
این مهم نیست که از دنیا چی میخای بگیری
به این فک کن چی میتونی به این دنیا بدی

چه اصطلاح بامزه ای! تورم خوشی!!!!

راستش پست من و آنا هیچ منافاتی نداشت! یک جورایی فکر کنم تکمیل کننده هم بود!

لایتراکان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 22:21

کاش استاد راهنمام این پست رو میخوند...

خیلی ها باید بخونند!

نسرین.م پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 23:32 http://shoroeakhar.blogfa.com

حس خوبی میشه. منهم از بیهوده رفتن واهمه دارم. مثل خیلی از فامیل که فقط گاهی آدم یاد بعضی حرفا یا حرکاتشون می افته.

منهم یه خاله داشتم که شیر زنی بود واسه خودش. خیلی خیر بود و یادمه خونه اش یه در آهنی شیری رنگ داشت که یه گل سزخ برجسته روش بود. اون در خونه و زنی که توش زندگی می کرد معروف بود و آرامبخش خیلی ها. مالی و معنوی.

چه قدر عالی! چه زنی بودند! من هم از همین واهمه دارم!

برای تو جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 01:15 http://www.dearlover.blogfa.com

سلام خانومی
اول بگم وبلاگت خیلی قشنگ شده مبارک باشه

دوم دلم برای گربه ها سوخت به خصوص اون دو تایی که معلوم نیست چی شدن

خوب محبت به دیگران محبتی که بی منت باشه و واقعی حس می کنم یاد قشنگی می تونه از ما در ذهن ها بگذاره البته که چیزهای زیادی هست که باهاش یادمون کنن مثلا پدر بزرگ من یک خاله داشته که حالا بالای بیست ساله فوت کرده اما انقدر حرفهای پر معنا و قشنگی می زده که هنوز با ذکر نامش و خدا بیامرزی ازش حرفهاش گفته می شه

ممنون عزیزم. درست میگی

نازنین جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 01:36 http://mah-mehr.blogfa.com

من یکی می خوام هیشکی یادم نکنه .

از دست تو اردیبهشتی جان ! این پیوست خیلی باحال بود .

چرا؟!

گلدونه جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 09:04

چه ربطی به بچه نداشتن عمه مرحومت داشت؟ من متوجه نشدم
آدم می تونه آدم باشه چه بچه داشته باشه چه نداشته باشه

گلدونه رو بچه حساس شدی ها! وگرنه چرا به ازدواج مزخرف عمه ام کاری نداشتی؟!
ببین از اول پست را که بخونی نوشتم آلبرکان ازدواج نکرده بود و بچه نداشت! نوشتم مهم نیست شوهرمون چه اخلاقی داشته باشه یا پدر زنمون چی گفته یا مهم نیست بچه داشته باشیم یا اصلا ازدواج کرده باشیم یا نه! این چیزها از ما موندگارنیست! چیزی که می مونه اثراتیه که توی دنیا می گذاریم!
حالا چرا تو از کل پست فقط بچه دار نشدن عمه من را دیدی؟!

پرنده گولو جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 09:53

میراث هر آدم دایره لغاتیه که پس از مرگش با هر بار بردن اسمش به یاد مردم میاد...
خدا همه رو خوش میراث کنه...

آمین

الهام جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 11:51 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
پیوستی که بعد از اینجور پستها میذاری برای شفاف سازی در نوع خودش معنی داره...بنظر من وقتی بعد از یه پست ساده سر جزئیات نیت خوانی میشه،چه انتظاریه که تو زندگی واقعی لباس دخترعمه مهمترین موضوع نباشه؟!
در حالی که کیه که موافق نباشه تربیت بچه خوب هم خودش یه جور اثرگذاری مثبت بر جهانه؟...

شاد و ماندگار باشی

به نکته جالبی اشاره کردی! اوایل توضیح نمی دادم! و سوتفاهم می شد! ولی بعد دیدم برای این که تاثیرگذار باشه برای کسانی باید بنویسم که دچار این سوتفاهم ها میشند وگرنه اون هایی که متوجه میشند که مشکلی هم باهاش ندارند...

گلدونه جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 12:28

چون این قضیه برام مهمه فوری هم فک کردم چقدر عمه ات عاقل بوده

عمه ام بچه می خواست ولی بچه دار نشد! فکر کنم مادر خوبی می شد... خدا رحمتش کنه...

گلدونه جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 15:43

اوپس! متاسفم
من چرا نمی تونم فک کنم کسی که بچه نداره بچه دار نمیشه؟؟؟

نیره جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 15:51 http://salimi.blogfa.com/

غم نان اگر بگذارد!
راست میگی باید فراتر فکر کنیم!

غم نان غم بزرگیه ولی همه اون هایی هم که فراتر رفتند بی غم نبودند!

ساندر جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 17:28 http://sander.persianblog.ir

درمورد پانوشتت، آره مهم هست، ولی نه اونقدری که خودمونو این قدر به خاطرش ناراحت کنیم. منم گاهی که از یه چیز مسخره خیلی عصبانی و ناراحت میشم به همین فکر میکنم که واقعا این مسئله تو کل کائنات و اطراف من چقدر تأثیر میذاره که من خودمو به خاطرش این همه ناراحت میکنم؟!

من هم نوشتم که اون قدر مهم نیست که بشه همه زندگی ما!

نازنین جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 18:40 http://mah-mehr.blogfa.com

به خاطر این توضیح : (منظور من این نیست که مسائل مادی و زندگی زناشویی و بچه دار شدن مهم نیست! هست!)

معلومه خیلی از قضاوت های بی جا رنجیدی .

راستش زیاد نرنجیدم ولی هدفم از این توضیحات ضمن دلایلی که برای الهام گفتم، اینه که دوست ندارم زمان بگذارم و برای یک عده ای توضیح بدهم که منظور واقعیم چی بوده و یا من هم هرم مزلو را می شناسم و می دونم نیازهای اون پایین مهمه و ...

محمود جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 19:40

سلام منم نگاه میکنم حتی به شاگردهای مدرسه هم توصیه کردم ببینند.ادمهای خوب همیشه درخاطره هابه نیکی میمانندوازیادها پاک نمیشن.اگه کسی اهل کتاب باشه کتاب شاهزاده حمام نوشته اقای پاپلی یزدی روبخونه خیلی زیباست کتاب خاطرات کودکی نویسنده است اینجامیبینه جایگاه ادمای خوب وبدبعدازگذشت زمان چه شکلیه.

ممنون بابت معرفی کتاب

آفرین جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 21:39

ما حالا برادرمو شناختیم. از حرفها و خاطرات مردم.
دید من به مرگ عوض شده. مرگ برادرم و خامش که اتفاقا هر دو خیلی خوش برخورد بودند به من ثابت کرد که خدا این دو تا رئ با هم برد که ما یادمون باشه مردم داری خیلی مهمه!

خدا برادرت و خانمش را رحمت کنه! من تا به این روزی که از عمرم رفته دیدم افراد خوب و مردمی زودتر هم می روند.

admin شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 00:51

اینکه بعد از مرگ از من با چه صفتی یاد میشه

مطمئنم اروم بودن و صبور بودن رو مثال خواهند زد

اما چه خدمت ارزشمندی ارائه کردم
صادقانه بگم هیچی

همون آروم بودنتون می تونه خیلی جاها برای خیلی ها موثر باشه

بانوی ماه شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 00:56 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام
شاید ما مثل آلبر کان یا خیلی های دیگه نباشیم
مثلا جین آستون یک نویسنده ی انگلیسی بود که شاید زمانی که شروع به نوشتن کرد نمیدونست رمان غرور تعصبش جزو شاهکار ها میشه یا خیلی های دیگه اثری به نوبه ی خود خلق کردن و دیگه نیستند اما اسمشون هست مثل استیو جابز یا اصلا همین ادیسون که این چند روز اداره ی برق هر روز ما رو یاد این مرحوم می اندازه .
اما اگر ما نمیتونیم مثل اونا تغییرات جهانی ایجاد کنیم میتونیم در حهان کوچیک خودمون ( خانواده) کاری کنیم که ماندگار باشیم. که اگر روزی نبودیم اگر کسی یادمون کرد نگه فلانی خیلی .... بود حداقل به خوبی یاد کنن و بگن خدا بیامزدتش آدم خوبی بود. بدی نکرد .
خیلی هم سخت نیست

همین که حداقل از رفتنمون ناراحت بشند و نه این که بگند خوب شد که رفت! همین که کسی آرزوی نبودنمون را نکنه خودش خیلی مهمه!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد