خان داداش! زن فمینیست بگیر!

سلام

فکر کنم حدود یک سال پیش بود که با پروانه آشنا شدم. البته این آشنایی هیچ گاه به دوستی منجر نشد و صرف آشنایی موند. پروانه همسایه یکی از دوست هام به اسم مهساست. پارسال که برای دخترش تولد گرفته بود و من و پسرک دعوت بودیم اون جا دیدمش، بعد از جشن وقتی مهمونی خلوت تر شد و بچه ها داشتند با اسباب بازی هاشون توی اتاق بازی می کردند، ما هم شروع کردیم به صحبت کردن. اصلا یادم نیست که در مورد چی صحبت می کردیم ولی چیزی که دقیق و واضح در ذهنم نقش بسته نظری بود که درباره زنان داشت. راستش نمی دونم چی شد بحث به این جا رسید ولی پروانه با اون حالت مغرورش یک ابرویی بالا انداخت و گفت: «وا! زنی گفتند! مردی گفتند! معلومه که کار خونه وظیفه زنه! وظیفه زنه کارهای بچه را بکنه از اون طرف هم وظیفه مرده بیرون کار کنه و پول بیاره!» راستش نه تنها من بلکه بقیه مهمون های دیگه مهسا هم از لحن و حالت صحبتش و مخصوصا تاکیدی که روی کلمه وظیفه داشت خوشمون نیومد! زیاد وارد بحث نشدیم باهاش چون پیدا بود اهلش نیست! ولی یادمه همه یک جورایی نسبت به این کلمه وظیفه اعتراض کردند و درباره همکاری و ... صحبت کردند!

گذشت تا چند روز پیش برای کار مهمی زنگ زدم خونه مهسا. نبود، بعد از نیم ساعت خودش زنگ زد که با پروانه رفته بودم مزون و نبودم. بعد با لحنی از تعجب و دلخوری که از شخصیت مهربون و ملایم مهسا بعید بود گفت که پروانه برای چه چیزهای غیر ضروری و عجیبی چه رقم های عجیب تری پرداخت کرده! بعد گفت سر راه برگشت از تهیه غذای ایکس که جدید باز شده دو پرس غذا گرفته و برگشتند خونه. توی راه گفته که الان دو هفته است که این تهیه غذا را پیدا کردم و دیگه هر روز ازش غذا می گیرم و توی این دو هفته اصلا دست به گاز نزدم و حتی یک تخم مرغ هم نپختم!!! به مهسا گفته بود که آدرس بهترین تهیه غذاها را می دونه و اگه اون هم می خواهد می تونه بهش بده!!! مهسا ادامه داد پروانه توی خونه دست به هیچ کاری نمی زنه! هیچ تمیزکاری نمی کنه! می گذاره خونه این قدر کثیف بشه که دیگه نشه توش راه رفت بعد زنگ می زنه و تمیزکار میاد و همه جا را تمیز می کنه! با تعجب گفتم پس پروانه چه می کنه؟! سر کاری، جایی میره؟! گفت نه! یا همه اش تلویزیون می بینه یا با موبایلش بازی می کنه و یا همه اش دنبال خرید و این برنامه هاست!!! راستش اگه مهسا و شخصیتش را نمی شناختم حس می کردم از روی غرض ورزی و حسادت داره این حرف ها را می زنه و باور نمی کردم. بعد با تعجب همراه با تهوع گفتم پس با اون حرف هایی که درباره وظیفه می زد و این ها چی؟! لابد از اون هایی است که فکر می کنه وظیفه زن یک چیز دیگه است و ... مهسا من من کرد و گفت نه تا اون جایی که من اطلاع ندارم به اون هم اعتقادی نداره! دیگه واقعا گیج شده بودم: پس از زندگیش چی می خواهد و چه می کنه؟! وضع دخترش هم که اون جوره و براش وقت نمی گذاره! کار هم که نمی کنه! فعالیت خاصی هم که نداره پس چه هدفی از زندگیش داره؟! (دخترش تو مدرسه دختر مهساست و خوب مشکلات انضباطی و درسی داشت طفلک)

گوشی را که گذاشتم به فکر فرو رفتم! من همیشه خودم را یک زن فمینیست میانه رو می دونستم. کسی که به برابری و عدالت معتقد بود و هست. از بدو تولد. برای دیدن ارزش ها و توانایی هام جنگیدم و هیچ وقت به دنبال راحت طلبی نبودم. چیزی را ناعادلانه نخواستم. بارها و بارها به خانواده و همسرم گفتم که چه اعتقاداتی داشتم و گاهی فهمیده نشدم! گفتم برابری باشه. گفتم دوست دارم نظرم پرسیده بشه. گفتم رییس نمی خواهم و همراهی می خواهم و همراهی می کنم! گفتم دوست ندارم فرمان بردار صرف باشم. دوست دارم برای هم کاری دلیل بیان بشه و مشورت صورت بگیره. دوست دارم برابر دیده بشم و...

ولی در عمل زنی با این عقاید چون من چه جوری رفتار کرده؟!

به خاطر باورم به برابری و عدالت وقتی همسرم بیرون کار می کرد و زمانی که من در خانه بودم و هستم همه کارهای خونه را من به عهده گرفتم. خیلی کارهایی را کردم که شاید یک عده از زنان اون ها را مردونه بدونند. به یاد ندارم به جز دو بار اونم برای خونه تکونی عید تمیزکار خونه ما اومده باشه چون این باور را داشتم وقتی خودم وقتش را دارم این خونه کوچک را مرتب کنم چرا باید خرج اضافی بکنم؟! (ولی لزوم استفاده از تمیزکار وقتی نیازه را انکار نمی کنم!) همیشه سعی کردم تحت هر شرایطی خودم تو خونه یک غذایی درست کنم. هر هفت روز هفته حتی وقتی هفت و هشت شب رسیدم خونه، خودم غذا را درست کردم و یا از قبل به فکرش بودم! شاید ماهی بیشتر از یک بار هم برای شام بیرون نرفتیم! هیچ وقت خرج اضافه به همسرم تحمیل نکردم. به خاطر عقایدم زیاد دنبال مد و تغییر مداوم ظاهر خودم و خونه نبودم. سعی می کردم، مخصوصا اوایل زندگیمون که قسط های وام داشتیم ملاحظه همسرم را بکنم و ازش چیزی نخواهم که بهش فشار بیاد. جاهایی که لازم بود برای زندگیم جنگیدم و از سرمایه خودم توی زندگی خرج کردم. سعی کردم با همسرم همفکری کنم و نظراتی بدهم که به نفع زندگیمون باشه. به جرات می تونم بگم هیچ وقت ظاهر بین نبودم، چشم و هم چشمی نکردم، نخواستم زندگیم جوری باشه که زندگی دخترخاله ها یا فامیلم اون جوری است و ظواهر زندگی برام مهم نبوده و سعی کردم عمیق تر بیندیشم...

حالا که فکر می کنم زن هایی چون من به خاطر عقایدشون و باورهاشون بارها محکوم شدند به مردستیزی! در حالی که در عمل در کنار مردهامون بودیم. ما محکوم شدیم که وظایف سنتی زنان را انجام نمی دهیم در حالی که ما باور داشتیم این کارها وظیفه ما نیست. وظیفه هیچ کس نیست ولی به حکم انسانیت خیلی کارها را حتی بیشتر از اونی که عرف و سنت و ... برای زن تعریف کرده بود، انجام دادیم. ما باور داشتیم که زن و مرد برابرند و به خاطر این باور همپای همسرانمون قدم برداشتیم و برای زندگی تلاش کردیم و تصور نکردیم که وظیفه اون هاست که چند شیفت کار کنند تا ما فلان لباس را بپوشیم و فلان جواهر را بیاندازیم! ما خواستیم نظراتمون، عقایدمون، استعدادها و توانایی هامون دیده بشه، ما با وانمود کردن این که ضعیفیم و قدرت نداریم سعی نکردیم با سیاست و فریبکاری و ... از طرق غیرمستقیم به اهدافمون برسیم. ما روراست بودیم و رو بازی کردیم. خواسته هامون را واضح گفتیم. کلک نزدیم. الکی نگفتیم چشم و زیر آبی کار خودمون را بکنیم. ما خودمون را ضعیف نشون ندادیم و الکی اشک و آه و ناله نکردیم! الکی ناز نکردیم تا حس قدرت کاذب در طرف مقابلمون القا بشه و بعد ازش سواستفاده بکنیم. ما روراست بودیم.

ولی راستش به خاطر چیزی که بودیم و هستیم و باور داشتیم و داریم بارها مورد حمله قرار گرفتیم.

الان که فکرش را می کنم، شاید عده ای از مردان به جای همراهی و حمایت، به جای روراستی و برابری، به جای چیزی که در اصل و در عمل از این عقیده و باور زنان به دست میارند. دوست دارند یک حس برتری و قدرت داشته باشند. هر چند کاذب باشه! دوست دارند فکر کنند این وظیفه زنه و یا زن ها نیاز دارند تحت سرپرستی اون ها باشند حتی اگه در عمل این گونه نباشه. دوست دارند چند شیفت کار کنند و به گونه ای اذیت بشند ولی حس کنند که خودشون قدرت اول را دارند و همه چیز را می دونند. دوست دارند حس کنند تصمیم گیرنده نهایی خودشونند حتی اگه تصمیم ها و انتخابات نادرستی بگیرند و ...

نمی دونم شاید!

ولی فکر کنم باید با برادرم حرف بزنم! باید بهش بگم! با وجود همه این حرف ها اگه زنی می خواهی که همراه و هم پات باشه و ازت توقع و انتظار بی جا نداشته باشه و شرایطت را درک کنه برو و با یک زن واقعا فمینیست ازدواج کن! *

 

* پیرو پستی که شهریور 91 نوشتم، این عنوان را انتخاب کردم!

پیوست: یک نامه برای خان داداش نوشتم و درباره ازدواج و این که چه طور طرف مقابل را ببینه و بسنجه و ... تا بهتر انتخاب کنه نوشتم، وسوسه شده بودم قسمتی از نامه را بگذارم تو وبم ولی در آخر ترجیح دادم چیزی باشه فقط بین من و خان داداشم! 

نظرات 34 + ارسال نظر
مرضیه چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 08:42 http://ghadaghan1.mihanblog.com/http://

سلام.
اون پستتون رو یادمه.اول که صفحه بازشد و تیتر پست رو دیدم حس کردم از آرشیوه .
عجیبه که با چنین ادعایی چنین رفتاری داشته.
منظورش از وظیفه زن همین بوده؟؟نمیخوام اون خانم رو قضاوت کنم شاید مشکلات وکمبود هایی داره که کلن بی انگیزه ش کرده و بی خیال همه چیز شده و سعی میکنه با همین خوشی های گذرا و پوچ خودش رو ارضا کنه .ولی طفلک دخترش چه گناهی کرده؟؟!!
.اما من اگر مرد بودم هیچوقت چنین زنی رو نمیتونستم تحمل کنم.مخصوصن که دوستتون گفته اون مورد اصلی رو هم اعتقادی بهش نداره.
آخه من زندگی بعصی زنهارو که میبینم برداشتم اینه که تنها هنرشون همونه ولی ایشون انگار همون مورد رو هم نداره.
من اگر اینجورباشم شوهرم ساعت 9 میذارتم دم در، ماشین شهرداری ببره.

بله مسلما مشکلاتی بوده و هست و احتمالا خیلی ریشه ای تر از شرایط ازدواجشه!
دقیق من و مهسا هم خیلی برای شرایط دخترش نگرانیم! الان باز خیلی بهتر شده ولی جای نگرانی داره!

نگو! نگو!!! الان رگ فمینیستی من قلمبه میشه ها! یعنی چی اون وقت؟! ساعت 9 شب و اینا! نگو!

مرضیه چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 08:52

البته اگه گفتم مورد "اصلی "از دید اکثر آقایون بود وگرنه نظر خودم چیزدیگه ایه

راستش من فکر می کنم زیادی این موضوع بزرگ شده! خیلی از مردها هم هستند که این موضوع اصلی زندگیشون نیست!

حداقل ما نباید این فکر را بهشون القا کنیم! خودشون زیادی دچار توهمند!

ساسا چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 10:02 http://www.khordeforooshi.blogfa.com

سلام
اولین باره میام اینجا. ولی این مطلبت رو از عمق وجودم درک کردم. من هم کما بیش مشابه شما فکر میکنم. همپای همسرم اومدم تا اینجا. خیلی وقتا بدون اینکه خودش بدونه حسابه جیبش رو کردم ولی احساس میکنم این مساله توسط مردا خیلی درک نمیشه انگاری باور میکنن که خواسته هات در همین حده، متوجه نمیشن که دلت میخواد ولی چون میدونی دستش تنگه از خواستت میگذری. من شاغلم ولی 90% مواقع شام خودم درست کردم و خیلی هم سعی کردم تو غذا درست کردنم تنوع داشته باشم، ولی همین امروز که بخاطر مهمونی پریشب مجبور شدیم غذای تکرای بیاریم همسر گفت یعنی امروز غذای تکراری بخوریم، انگار این حرفش برام تلنگر بود، خوب مگه عجیبه منی که دیشب ساعت نه و نیم رسیدم خونه نرسم ناهار امروز رو درست کنم؟ همسرم خیلی خوبه، واقعا دوسش دارم ولی خوب خودم رو هم دوست دارم، احساس میکنم یه وقتا دلم میخواد مثل همون زنای زرنگ و سیاس رفتار کنم و به خواسته هام برسم و همسرم هم شاد باشه. تجربم تو زندگی مشترک خیلی کمه ولی خوب خیلی از با سابقه ها هم میگن نزار لطف مکررت بشه وظیفه مسلم.

بله! متاسفانه برای خیلی ها لطف مدام وظیفه میشه!

راستش من هر کاری هم که بکنم نمی تونم و دوست هم ندارم چیزی باشم که نیستم. مسلما راه های بهتر، اصولی تری هم هست که همسران ما متوجه بشند که خیلی از کارها لطفه و نه وظیفه و حق
من هیچ وقت نمی تونم خودم را راضی کنم که با بازی و وانمود کردن به چیزی که نیستم به هدفم برسم!
برای من هدف وسیله را توجیه نمی کنه!

مهسا چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 10:34

وای بانو گل گفتی حرف دلمو زدی به خدا بعضی از این زنا که هی وظیفه وظیفه میکنن و زبونشون در این موارد خوب کار میکنه ( که من گاهی میخوام خفشون کنم ) هیچ کدوم از این موارد و عمل نمیکنن که هیچ مرد براشون ماشین چاپ اسکناسه مدام تو خونن ولی حتی ظرفاشونم میزارن دو سه روز بمونه کارگر بیاد بشوره ( تو ماشینم نمیذارن ) تا این حد ! دیدم که میگما بیچاره ما که هم از طرف یه سری مردا محکوم میشیم هم از طرف بعضی زنا ولی برای همسرانمون همراهترین و بادرک ترین همسران هستیم انشاا... که قدردان باشند

ان شاا... (غلیظ بخون!)

omid1977 چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 10:37 http://omid1977.blogfa.com/

عرض شود که ما کاری به بحث خاله زنکی پروانه و مهسا و مزون و خریداشون نداریم!!!
فقط ایا شما فکر میکنید اخوی محترم با معیارها و مترهاش ازدواج خواهند کرد؟!

ساده اید بانو
این مردها (ایکون نگاه به افق) یه جایی همچین دور از جون پشت گوششون مخملی میشه که حتی با پروانه هم ازدواج میکنند
مهم علف و دهن بزی
و اینجور وقتها معیارها میرن دددر!!!
مشکل اینه که به اشتباه میگن جنس سخت والا ...
بگذریم بانو
اصلا ما سخت بودیم که فمنیست اینهمه جون نمیگرفت حتی در ام القرای اسلام!!!

ببینید برادر امید خان! همه مردها را جمع نبندید! اگه اون عده از آقایون به جای افق نگری و جنگ بیهوده با یک اسم (در حالی که در واقع این قدر به نفعشونه همین اسم) و به جای این که سریع مثل بز با یک علف دهنشون شیرین بشه و ...بیاند واقع بین باشند و معیارهای صحیح داشته باشند اون وقت بر اساس و پایه صحیح همسر انتخاب می کنند ...
مثل همین آقای اردیبهشتی! ببینید چه انتخاب صحیح و پسندیده ای داشتند و الان چه خوشبخت و سعادتمندند؟!
من یقین می دونم برادرم از شوهرخواهر عزیزشون الگوبرداری کرده و یک زن خوب و شایسته و همراه انتخاب می کنند!

گل آبی چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 10:48

متاسفانه به منم ثابت شده مردها دوست دارند به دروغ بشنوند که مهم و قدرتمند هستند و زنها بهشون احتیاج دارند به جای این که بفهمن همسرشون بهشون نیازی نداره و فقط چون دوستشون داره می خواهدشون.....

خیلی زیبا گفتی! واقعا نمی دونند عشق بدون نیاز چه قدر عمیق تر و قشنگ تره؟!

گلدونه چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 10:59

من هم مثل تو هستم. تازه آقای شوهر کلی آرا گیرا و انتقاد داره. گاهی با خودم فک میکنم اگه هی آدمی مث خانم پروانه نصیب آقای شوهر میشد رفتارش در مواجهه با اون چطور بود؟؟
خیلی وقتا هم با خودم فکرمیکنم شوهر خانمهایی مث پروانه چه انگیزه ای برای زندگی با همچین زنهایی دارن؟
واقعن اعمال قدرت رو یه همچین موجودی! شیرین و جذابه؟

من هم گاهی از این افکار خبیثانه می کنم!

نمی دونم والا! باید از خودشون پرسید!

صحرا ، مثل هیچکس چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 11:18

می دونی چیه من زن های اینچنینی اطرافم زیاد دیده ام. می تونم بگم بیشترشون هم توی فامیل همسر هستند. من با بعضی هاشون هم که صمیمی بوده ام در این مورد صحبت کرده ام اتفاقا . می دونی چه جوابی شنیدم؟ اینکه می گن خب وقتی شوهرمون شکایتی نداره برای چی باید به خودمون زحمت بدیم ؟ چرا وقتی امکان بسیار راحت زندگی کردن رو داریم دریغ کنیم ؟
من خودمم اوایل زندگی به شدت حواسم به زندگیم و شوهرم بود. الان هم هست اما خب حالا که فشار اقساط و وام ها کم شده و شوهرم به درآمد من نیازی نداره سعی می کنم در جهت راحتی خودم بیشتر عمل کنم. مثلا وقتی خسته از بیرون می رسم سر راهم یه چیزی برای شام یا حتی ناهار فردا می خرم. اما خب در هر صورت به نظرمن این نباید منجر به فرصت طلبی و تنبلی بشه.

بله! من هم نمیگم همیشه حساب گری بکنیم! من هم الان که اوضاع آقای اردیبهشتی خدا را شکر بهتر شده دیگه لزومی نمی بینم مثل سابق زیاد حواسم به دخل و خرج باشه و حسابگری کنم!
ولی حرف اینه ما زن هایی هستیم که در صورت لزوم و احتیاج واقع بین هستیم و انتظار بیجا نداریم! و گرنه کی از رفاه بدش میاد؟!

نیره چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 11:30 http://salimi.blogfa.com/

کاملا درکت میکنم...زنهایی که این جوری فکر میکنن بیشتر آسیب میبینن. چون هم از حقوق اسلامی مثل نفقه خودشون رو محروم میکنن (یعنی خرج خودشون رو درمیارن) و هم حقوق برابر غربی ها رو ندارن...

راستش دوست ندارم بگم غربی ها! حقوقی انسانی و برابر واژه پسنیده تریه!

هرکول پوارو چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 11:33 http://englishfilm.blogfa.com

زیاد بهش سخت نگرفتم نرفتم دنبال مد......
سوال:میگم اگه رفتی بودید خب زندگی خودتون سخت تر میشد وضع مالی تون ضعیف تر میشد!
درسته مرد کار میکنه اما اینطور نیست که مرد باید هزینه زندگی رو تامین کنه!مشترکانه باید هزینه رو تامین کنند مرد کار میکنه پول در میاره زن مدیریت پول میکنه !قبول دارید?
اینکه شما بگید بهش سخت نگرفتم جمله درستی نیست!شما به زندگی مشترکتون سخت نگرفتید!درسته?
اینکه تصور بشه وظیفه زن همون جاخالیه درست نیست درست نیست!وظیفه زن بچه دنیا اوردن نیست فقط

بله! بنده هم همین فکر را می کنم! در مقایسه با زنان چون پروانه چنین میگم که شوهرشون مجبوره دو شیفت کار کنه چون خانومشون میگه من هم باید در حد خواهرم جواهر و لباس داشته باشم و نمی بینند شوهر خواهرشون مثلا حقوقش خیلی بیشتر شوهرشونه! و بدون توجه به وسع و توانایی همسرشون ازشون توقع دارند!
حداقلش شوهر من هر روز ساعت 5 عصر خونه است!

omid1977 چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 11:49 http://omid1977.blogfa.com/

من باب انتخاب اقای اردیبهشتی که بحثی نیست
فقط سوالی که پیش میاد اینه که اگر اخوی گرام راه شوهر محترم رو بپیمایند
بعد اون زن داداش با این خواهر شوهر ائتلاف تشکیل خواهند داد یا در حال جنگ و نزاع خواهند بود!!!!

خطاب به گلدونه)
ببین مردها چی میکشن!!!!!!
زن فمنیست اینطوری
زن پروانه ای اونطوری!!
بچه هم باشه که دیگه هیچی!!!

امید خان شما چه بدبینید!
چرا تصور نمی کنید که هر چهارتا به خوبی و خوشی و صمیمیت با هم ارتباط برقرار می کنیم؟!

نازنین چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 12:08 http://mah-mehr.blogfa.com

واقعا بعضی مردها قدرت کاذب رو بیشتر از یک همراه دلسوز دوست دارن . برای این انسان ها درایت بیشتری آرزومندم.

صنم چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 12:20 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام . چه پست خوبی و کامنت دونی خوبی خوندنش چسبید متشکرم!
مامان من هراز گاهی میگه بابای تو یه روز خونه فلانی و بهمانی باشه تازه میفهمه چی به چیه
بعضیا ذاتاً قدردان نیستن و عادت میکنن به سرویس گرفتن و اگه این سرویس ها یه روز نباشه به جای اینکه بگن طرفمون چقدر خوب بود دس گلش درد نکنه! میگن چرا امروز مث هرروز نیس!!
خدا همسری شایسته! نصیب خان داداشت کنه مخلوطی از اونچه تو توی نامه ات نوشتی و علایق شخصی داداشت

درست میگی!
من به برادرم علایق شخصیم را القا نکردم فقط راه هایی برای شناخت افراد و انتخاب صحیح نشونش دادم!

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 12:49 http://1nicegirl8.blogsky.com

فمینیست اشکال متفاوتی داره
مثلن
فمینیست اصیل
فمینیست علاف
فمینیست دو آتیشه
فمینیست هوشمند
فمینیست منافق
فمینیست اورجینال
فمینیست کپی برابر اصل
فمینیست کپی پیست
فمینیست دورگه غیر اصیل
فمینیست انگلی(پروانه)
فمینیست کاذب


این جوری که تو دسته بندی کردی زن غیر فمینیست هم پیدا میشه؟!

گلابتون بانو چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 14:10 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

به این مدل آدم ها می گن خودخواه و بی انصاف! زن و مرد هم نداره تو هر دوش نمونه هایی هست!

من هم حس می کنم بی انصافی باشه ولی بیشتر قصدم این بود که نشون بدهم زنانی از جنس من برخلاف اون چیزی که در جامعه تصور میشه در حقیقت برای زندگی مشترکشون بیشتر تلاش می کنند و کمتر توقع دارند.

J.S چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 18:02 http://renaissancecoffee.blogfa.com

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید
معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید
گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید
ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید...
متاسفانه چنان اعتقادات و ایمان و فرهنگ و باور ما توسط حکومت و حتی خود ما مردم از بین رفته که حالا بالاترین آمار اعتیاد در جهان را داریم و بالاترین نرخ و تورم و گرانی و بیکاری و فقر را در تاریخمان ثبت کرده ایم طوری که سن فحشا و اعتیاد در ایران به زیر سیزده سال رسیده و هزاران آفت و بلای دیگر گریبانگیر ما شده و رجال سیاسی از بالا تا پایین هر کدام ساز ناکوک خود را مینوازند و اگر از بصیرت و خودشناسی و اگاهی لازم برخوردار نشویم،اوضاع بدتر از این نیز خواهد شد.
در وبلاگم پستی بنام اینجا ایران است نوشته ام که خواهشمندم مطالعه نمایید و نظر خود را حتی اگر مخالف بودید اعلام نمایید.
با سپاس و تشکر.

این کامنت شما به پست من ربط داشت؟!

الهام چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 18:21 http://mehrparvar.blogfa.com

راستی با عرض پوزش من اومدم کامنت نازنین جان رو لایک کنم، منفی خورد

خوب به جاش دوتا لایک می کردی تا اون منفیه را خنثی کنه!

الهام جان کامنت قبلیت را تایید نمی کنم چون اسمم را توش نوشته بودی! راستش برخلاف بلاگفا اینجا نمیشه کامنتی را ویرایش کرد.

آره! تلخه! شاید هم گس! هم گریه داره و هم خنده!
من هم نامه را خیلی دوست دارم...

مهربانو چهارشنبه 9 بهمن 1392 ساعت 22:30 http://baranbahari52.blogfa.com/

ینهمه تفاوت حرف و عمل؟؟
جدا متاسفم برای کسانی که حتی نمیدونند چرا زنده اند؟ یک موجود کاملا مصرف کننده با زندگی انگلی . الهی شکر که تو این گروه نیستم

مهربانو جان قصدم از تعریف یک برش کوتاه از زندگی پروانه قضاوت اون نبود! در واقع یک مقایسه بود! برای این که ببینند در عمل زنانی که خودشون را فمینیست معرفی می کنند بیشتر برای زندگی مشترکشون تلاش می کنند و به فکر زندگی این گونه وابسته و انگلی نیستند!

بانوی ماه پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 00:05 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام
خوب خیلی ها عملشون با فکرشون و با حرفشون متفاوت هست.
این خانم مثلا میخواسته ادای یک زن سنتی رو در بیاره و شاید بنا به دلایلی فکر کرده که جو حاکم بر اون مجلس این رو میپسنده و البته وقتی که دیده همه مخالفت کردن دیگه کم نیاورده :))
اما در کل من مخالفم که کارهای خونه رو بگن وظیفه ی زنه. من وقتی ایران باشم همش خونه هستم و کاری جز آشپزی و پخت و پز و نهایتا یک جمع و جور ندارم ( از من گرد گیری و جارو کشیدن دیگه انتظار نداشته باشید خوب :)) ) شوهرم هم از صبح میره بیرون تا ۷-۸ شب. گاهی اگر لازم باشه اخر شب اون ظرفارو میشوره. بخصوص وقت هایی که میدونه وقت تنگه و مثلا داریم میریم سفر و من درگیر کار دیگه هستم.
شده بریم بیرون رستوران ناهار بخوریم اما اینکه من غذا از تهیه غذا بگیرم اونم هرروز و غذا نپزم به هیچ وجه!
من توی همین وبلاگ هابا بانوانی برخورد کردم که هم شاغل هستن هم مادر و هم بدون اینکه از تهیه غذا غذا بگیرن هر روز غذا درست میکنن فقط نمیدونم همسرانشون کمکشون میکنن یا نه! خیلی به این موضوع توجهی نکردم
ولی باید همیشه تعامل باشه

بله تعامل خیلی خوبه! ولی راستش زنانی از جنس ما و مخصوصا بیشتر زنانی که شاغل هم هستند بیشتر باید زحمت بکشند و اغلب کمتر کمک دریافت می کنند. انگار باید برای کمک اقتصادی کردن به زندگی مشترک تازه تاوان هم بدهند!

گشتا پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 03:56 http://mazemaze.blogfa.com/

واقعا جای تاسفه....
من به این جور ادما فقط به چشم یه "ماشین مصرف" نگاه میکنم.
همسر من حقوق خونده وزیاد از این صحبت های فمینیستی با هم داریم. همیشه بهم میگه خانم هایی که خواهان برابری با مرد ها هستند بیشترین سخت گیری ها رو در حق خودشون میکنن وبیشتر از خانم های دیگه خودشون رو درگیر مشکلات زندگی میکنن....
وچقدر به نظر من این واقعیت افتخار امیزه... اینکه یه زن برای رسیدن به حق واحترامی که لیاقتش رو داره زحمت بکشه ...
خانم اردیبهشتی عزیز، امشب یه پست گذاشتم که خیلی دوست دارم "شما" بخونیدیش... خودم هم درست نمیدونم چرا!!!

چه قدر دردناکه که انسان هایی که دوست دارند انسان دیده بشند باید بیشتر زحمت بکشند و بیشتر هم مورد حمله قرار بگیرند!

حتما می خونم!

admin پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 11:44 http://aaddminn.blogfa.com

به نظرم دوتا بحث مطرحه یکی انسانیت و ادم بودن و دیدگاهی به این شرح داشتن که زندگی حاصل تلاش دونفره اس دو نفری که همراه همدیگه در حال حرکتن و باید یک مسیر رو باهم طی کنن و از لحظات زندگی شون لذت ببرن

شاید بحث دوم نیازهای غریزی زنان و مردان باشه
اینکه مرد نیاز به استیلاجویی داره و اینکه شاید حس نیاز به حمایت شدن در بین زنها باشه و همین مسائل غریزی باعث شده که بعضی مردا زیربار هر مسئله ای برن تا نفر اول خونه باشن و زنها در ظاهر اظهار ناتوانی کنن تا به هرچیزی که میخوان دست پیدا کنن

راستش من و زنانی مثل من حس نیاز به تحت سلطه بودن نداریم! اگه هم دوست داریم حمایت بشیم در حد حمایت معنوی و احساسی و تاییده که فکر کنم مردان هم نیاز به تایید و حمایت احساسی دارند پس چرا ما برای رسیدن به خواسته هامون باید وانمود کنیم؟! وانمود به چیزی که نیستیم؟! آیا مردان هم برای رسیدن به خواسته هاشون وانمود می کنند؟!

ولی کامنت شما من را به فکر یک پست دیگه در همین راستا انداخت. ممنون.

الهام پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 15:47 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
ببخشید، فکر کردم قبلا دیدم تو وبلاگ و اشکالی نداره بگم

مردان ضعیفی هم هستن که توانایی واقعی اداره خونه رو در همون مدل سنتی که کا رای بیرون با مرده و زن بهش نیازمند رو نمیتونن انجام بدن ولی با هارت و پورت و داد و بیداد یا خالی بندی درمورد شجاعتهاشون به قدرت وانمود میکنن، درحالی که در وظایف اصلیشون ناتوانن.

خواهش می کنم عزیزم! شاید هم بوده ولی مطمئنا بدون توجه تاییدش کردم!

وانمود کردن تو هرچی درست نیست!

گشتا پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 18:27 http://mazemaze.blogfa.com/

ممنونم بابت وقتی که برام گذاشتین...
حالا میفهمم چرا دوست داشتم شما نوشته ام رو بخونید وچقدر برام جالبه که با وجود اینکه هیچ وقت ندیدمتون، حس میکردم میتونید راهنماییم کنید.
حرفاتون یه جورایی ارومم کرد... ممنونم...

امیدوارم آرامش داشته باشی. چون چیزی را نمی تونی تغییر بدی. مهم اینه حس خودت بهتر بشه.

ندا پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 20:29

سخنرانی زندگی شیرین از دکتر حبشی رو گوش کنید دقیقا موضوعش همینه
تو سخنرانیش می گه اگه بخواهین به مردتون ثابت کنید که چیزی ازش کم ندارین و نذارین ازتون حمایت کنه و در واقع اون این طوری فکر کنه که بود و نبودش در زنگی فرق چندانی نداره می ره می گرده اولین زنی رو که بتونه پیدا می کنه که بتونه اونو تحت حمایت خودش بگیره. اینجاست که خانمهای جلسه شروع به اعتراض می کنند ونمی ذارن به. حرفش ادامه بده.
نظر شخصی من اینه که در رابطه با آقایون باید سیاست داشت منظورم حیله گری نیست منظورم اینه یه کاری کنی که حرف خودت پیش بره ولی بذاری اون فکر کنه که حرف خودشه که داره عمل بشه

ندای عزیز زنی مثل من رو بازی می کنه و رو و برابر زندگی کردن براش مهم تر از با یک مردی زندگی کردنه! یعنی اگه مردی به خاطر این که من حاضر نیستم به خاطر القای غرور کاذب بهش خودم را ضعیف و تحت حمایت نشون بدهم بره سراغ یک زن دیگه، برای زن هایی مثل ما بهتره که بره! نبود چنان مردانی با چنین عزت نفس پایین بهتر از بودنشان است!
امیدوارم متوجه منظورم بشی! برای ما خودمان بودن مهم تر از به هر قیمتی شوهر را نگه داشتن است!

maryam پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 22:40

اردیبهشتی جون با حرفهات موافقم! ولی میدونم اکثر آقایون علیرغم ظاهر زنهای فمنیست رو به زنهای پروانه ای ترجیح میدن ! میگی نه از آقای اردیبهشتی بپرس!


اکثرشون جذب می شوند، جذب قدرتشون و استقلالشون (به قول آنا جذب رفاقتشون) ولی بعدش خیلی هاشون بعد ازدواج این زن ها را به قول خودشون آدم کنند و به راهشون بیارند!

مریم جون کامنتت را بازنشر کردم چون اسمم را نوشته بودی!

سوینچ پنج‌شنبه 10 بهمن 1392 ساعت 23:39 http://sevinchz.blogfa

عزیزم ما نباید با واژه ها بازی کنیم. اصل مفاهیمی است که انتقال میشود حالا میخواهد د رقالب هر واژه ای باشد. گاهی واژه فمنیست مفهوم مرد ذلیلی داشته باشد و گاهی برعکس. اصل این است که پیام جسیت

بله! برای من هم پیام مهم تر است! ولی خیلی جاها وقتی صرفا عقاید و سبک زندگیم را توضیح دادم بهم سریع برچسب فمینیست را زدند به معنای مردستیز و زن سالار! همراه با لحن تحقیرآمیز!
پس اگه دیگران به خاطر عقایدم چنین برچسبی بهم می زنند. من با افتخار قبولش می کنم!

صفا جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 00:40 http://sa4150.blogfa.com

باهاتون موافقم کاملا اما قبول کنید که مردها از اینجور زنها بیشتر راضی هستن و متقابلا این زنها هم تو زندگی بیشتر احساس خوشیختی میکنن البته یه خاطر اینه که خواسته هاشون دستیافتنی تر از زنهای برابری خواه و فمینیست هست

صحبت اینه که این عده از مردها هم باید رشد کنند. باید حس عزت نفسشون را بهبود ببخشند. این که زن به هر قیمتی قدرت و توانایی ها و استعدادهاش را پنهان کنه تا اون ها احساس برتری کنند به نظر من بیشتر نشانه ضعف عزت نفسشونه تا نیازهای غریزی و طبیعی!
مرد سالم از پرورش توانایی ها و استعدادهای زنش استقبال می کنه و از اون ها در راستای بهبود زندگی مشترکشون استفاده می کنه و نه این که سرکوبشون کنه و یا زن را در حد مصرف کننده و وابسته صرف نگه داره!

عزیز دلم زنانی مثل من از تلاش کردن بیشتر لذت می برند تا رسیدن به خواسته های مادی و سطحی! برای ما هدف وسیله را توجیه نمی کنه! یعنی اگه نمی تونیم برای رفاه و راحتی و یا خوشایند مردان جوری وانمود کنیم که نیستیم. درسته در راستای جنگیدن فرسوده میشیم ولی مبارزه و تلاش نکنیم احساس پوچی و افسردگی می کنیم!

اِماسیس جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 07:49

سلام ":)

خوبین؟

میگم زندگی مگه میدون جنگه که هر کدوم از 2 طرف خواهان برتری جویی یا حق و حقوق پایمال شدشون هستن؟

هر کی وظیفه خودشون انجام بده ، در کنار هم و با هم تا به هدفشون برسن

نه زندگی میدون جنگ نیست و دو همسر هم رقیب و دشمن هم نیستند!
وظیفه هم نباید کلیشه ای باشه و باید بر حسب شرایط هر زوجی و به وسیله خودشون تعریف بشه؟!

اِماسیس جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 07:56

حالا یه چیز بی ربط
یه چند روز تو کارگاه بحث افتاد سر حق و حقوق خانما

بعد هی میگفتن الن و بلن و ...

منم گفتم شما چرا هی خودتونو پایین میارین ، اولین ایرانی فضا نورد خانم بود ، بعد صدر اعظم آلمان خانمه ( قبل از اون فقط مرد به این مقام می رسید ) و چند تا چیز دیگه

آخرش من نتونستم این همکار خانم رو قانع کنم که اینقد خودتون دست کم نگیرین ، من هر چی میگفتم اوشون حرف خودشون رو میزد":|

من که نفهمیدم آخرش اینا پشت همن یا چی؟!

زن ها هم همه مثل هم نیستند! یک عده هم هستند که ذاتا مردسالار هستند و خودشون را دست کم می گیرند!

اِماسیس جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 08:22

حالا چرا فمنیستی؟میشه بگین؟!
یعنی اگه نبود چی پس؟

+خوب بود بخشی ار نامه رو میذاشتین ، حالا بلکه شاید 2 نفر هم به واسطه همون نامهه هه راهنمایی شدن

میشه بگید چرا یک عده مسلمانند؟! یا یک عده آزادی خواه؟! یک عده ایده آلیست و یک عده کمونیست؟! چرا یک عده سوسیالیست هستند و ...
من از همون کودکی حسی داشتم که بهترین لغتی که بهش میشه نسبت داد فمینیسم میانه روست! شاید هم باید براش لغتی بسازم نه؟!

مخمور جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 20:49 http://masti0mastoori.blogfa.com

سلام
از بابت کامنت نصفه و نیمه ام در پست قبلی و رها کردن مبحث و ادامه ندانش عذرخواهی می کنم قرار بود ادامه اش را بنویسم تا با هم گفتگویی داشته باشیم اما این چند روز مانده به کنکور ارشد حسابی وقتم را پر کرده است . به محض اینکه سرم خلوت شد می نویسم و صحبت می کنیم


مسلمه الان ارشد و امتحانت مهم تره عزیزم.

زهراسادات جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 22:14 http://Roozhaiepooch.persianblog.ir

جالب بود!!! عجب آدمی!!!
کاشکی نامه رو میذاشتی تا ما هم یه چیزایی یاد بگیریم دوستم

جالب؟! شاید بشه گفت عجیب!

اِماسیس شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 06:40

سلام و صبح بخیر ":)

+میگم دارین به چالش می کشونید ها!
خب مسلما" شرایط نسبت به سالهای اخیر خیلی فرق کرده و نقش ها عوض میشه ، نه نقش زن و مرد ،‌منظورم اینه که از حالت کلیشه ای در میاد.

++دقیقا" همین منظورم بود که گفتین ، فمنیسم میانه رو ، دیگه لغت جدید رو نمی دونم ":)

+++نامهه هه چی شد؟؟؟؟ میشه خواهش کنم بخشی از اون رو بعدا" یا تو همین پست بزارین؟



++++من اگه نتم مثل قبل خوب بود 30 درصد از سهام کامنتای پستاتون مال من بود!


نامهه خودش اندازه سه تا پست بود!!!

اِماسیس شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 06:48

من فکر کنم بد متوجه کامنت من شدین ، من گفتم اصرار شما برا اینکه خان داداش زن فمنیستی بگیره چیه؟

شاید همه با این واژه آشنا نباشن ضمن اینکه گاهی این واژه مرد ستیز هم معنی میده.بخاطر این پرسیدم و گرنه که میتونه صرفا" یه عقیده شخصی باشه.

خوب ببینید شما نوشته بودید چرا فمینیستی؟! نگفته بودید چرا خان داداش بره زن فمینیستی بگیره؟!
الان من تازه متوجه شدم!
گفتم که این عنوان را برای چی زدم! وگرنه توی نامه ام اصلا از این واژه استفاده نکردم. اصلا هم بهش نگفتم برو چه جور زنی بگیر. اون خودش باید معیارهاش را مشخص کنه!

دوم این که این واژه به معنی مردستیزی نیست! همون جور که توی ذهن عده ای از آمریکایی ها و یا غربی ها واژه اسلام و مسلمان تروریست را تداعی می کنه، ممکنه توی ذهن عده ای هم فمینیست واژه مردستیزی را تداعی می کنه!
ولی آیا همه مسلمان ها تروریستند؟!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد