کدام خانواده، واقعا خانواده است؟!

سلام

استاد می گفت بزرگترین دستاورد یک خانواده احساس امنیت و آرامش است. اگه خانواده ای این دو را نداشته باشه، هر چه قدر هم تعداد بچه ها زیاد باشه، خونه و ماشین و ملک و رفاه و ... داشته باشند، این خانواده، خانواده نیست. مشکل داره...

امنیت و آرامش دو عاملی هستند که از ثبات ناشی میشه. از ثبات رفتار، موقعیت و احساسات افراد یک خانواده. ثبات یعنی پیش بینی پذیری. یعنی شما بدونید در فلان موقعیت مشخص طرف مقابلتون شاد، ناراحت یا عصبانی میشه. یعنی بتونید بدون اضطراب و نگرانی همراه با فرد مقابل در موقعیت جدیدی قرار بگیرید و نگران نباشید که فرد چه عکس العملی نشون میده. همین ثبات و همین پیش پینی پذیری باعث ایجاد حس امنیت و آرامش در خانواده میشه.

با خودم فکر می کنم چه تعداد از خانواده های ما واقعا خانواده هستند؟! چه تعداد از زن های ما آرزو می کنند کاش همسراشون دیرتر به خانه بیایند؟! چه تعداد از مردان ما برای برگشت به خانه اکراه دارند و مشغله های مختلف می تراشند تا دیرتر به خانه بیایند؟! چند دختر و پسر به بهانه های مختلف از محیط خانه فراری هستند و ترجیح می دهند اوقاتشان را با دوستانشان بگذرانند؟! چند نفر از ما از ترس سرزنش و توهین و تحقیر و انتقاد می ترسیم مشکلات و ترس هایمان را برای اعضای خانواده بازگو کنیم؟! چند نفر از ما کلی راز و حرف نگفته در دل داریم که می ترسیم بیان کنیم مبادا محکوم شویم؟! چند نفر از ما به جای عزیزم و جانم، فحش و توهین می شنویم؟! چند تا از ماها با وجود بودن در میان خانواده احساس تنهایی می کنیم؟!

چه تعداد از خانواده های ما واقعا خانواده هستند؟!

نظرات 47 + ارسال نظر
آفرین شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 08:49

ماهی سیاه کوچولو شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 08:58 http://1nicegirl8.blogsky.com

با اینکه خیلی دوست دارم پیش دوستانم باشم یعنی ساعتهای بیشتری
ولی گاهی دلم میخاد مامانم زودتر بیاد خونه تا بیشتر ببینمش
هر چند زیاد غر بزنه و ایرادای الکی بگیره و بخاد از همه چیزام با خبر بشه

گل آبی شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 09:09

صفحه اصلی بلاگفا رو که باز کردم اولین وبلاگ از لیست وبلاگهای به روز شده وبلاگ شما بود

صبور شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 09:16 http://saboraneh.blogfa.com/

کم خیلی کم....

سحر شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 09:21 http://sokoot2007.blogfa.com

واقعا آرامش چیزی که توی بعضی خانواده ها اصلا وجود نداره..شده همش جنگ اعصاب..گاهی اوقات انقدر به این جنگ اعصاب ها عادت میکنن که یادشون میره آرامش چه طعمی داشت و زندگی مشترک اصلا برای چی شکل گرفته..

مرضیه شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 09:40 http://ghadaghan1.mihanblog.com/

سلام.
ما توی خونوادمون شاید تا حدیش رو داشته باشیم.
خوشبختانه هنوز آرامش وامنیت رو داریم ولی این تاوقتیه که همه چی طبق روال روتین پیش بره و لی در موقعیت های جدید وپیش بینی نشده رو نمیدونم !!!حتی از تصور همسرم در مواجهه ش با برخی موقعیتها واتفاقات میترسم و وحشت دارم.

خوب این همون عدم امنیته! نه شدید ولی هست.

گلی مامان غزل شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 10:27 http://my-ghazal.blogfa.com

من فکر میکنم زوجهای امروزی خیلی بیشتر خانواده های مستحکم و پراز امنیت و آرامش دارن. همین که آمار طلاق بالا رفته نشونه اینه که وقتی دونفر سازش ندارند خیلی راحت از هم جدا میشن. اون قسمتهای فرار از بودن در خانه و توهین و تحقیرها بیشتر به زوجهای قدیمی برمیگرده که جدایی رو نمی پسندن و ترجیح میدن توی همون خونه بدون امنیت و آرامش زندگی کنن.

گلی مامان غزل شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 10:30 http://my-ghazal.blogfa.com

نکته دیگه اینکه الان جامعه طوری شده که توی خونه ها بیشتر احساس آرامش میکنیم. کافیه برای کاری یا خریدی یا تفریحی پامونو بذاریم بیرون از خونه! از در و دیوار مسائل اعصاب خورد کن پیش میاد! مگر اینکه بیخیال اطراف باشیم و سرمونو بندازیم پایین و با کسی حرف نزنیم و مثل ربات بریم و برگردیم!
پس به نظرم بهتره بجای پست خانواده، پست جامعه بذاری! کدام جامعه واقعا جامعه است؟!

جامعه مجموعه ای از خانواده هاست. وقتی جامعه چنین متزلزل و ناآرامه نشون دهنده اینه که توی خانواده ها اگه آرامشی هم باشه حقیقی نیست.

کهکشان شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 11:51 http://galehje1234.blogfa.com

دقیقا درمورد خونواده پدری من حرف زدی...همه چی خوب بود...می خوردیم می پوشیدیم..می گشتیم...ازهمه محل بهتر .اما ارامش و امنیت اصلا وجود نداشت....البته مادرم همیشه عاشق یه طرفه پدرم بود.اما خدارو هزاران بارشکر تو خونه خودم ارامش و امنیت دارم....دمدمای اومدن همسرم باید من و ازدر پنجره به زور بکنن...

نازنین شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 12:04 http://mah-mehr.blogfa.com

آرزو می کنم که تعداد خانواده های واقعی زیاد بشن و بچه هامون از نعمت خانواده ی واقعی داشتن در آینده محروم نشن.

آدم چاق شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 12:07 http://chagh2.blogfa.com

سلام.معمولا این تنشها در دو سه سال اول زندگی افراد زیادتر است بعد از مدتی زوجین یاد می گیرند که تعادل برقرار کنند. به خاطر همین هم اکثر طلاقها در همان زمانها اتفاق می افتد. به هر حال من فکر میکنم اول باید دید چند درصد راه و رسم درست زندگی کردن را بلدند تا خانواده واقعی را بشود سنجید. قضیه مرغ و تخم مرغ شد که خانواده فرد را می سازد و فرد خانواده را. پس یک رابطه یدالکتیک بین این دو جزء و کل وجود دارد. خدا کند مردممان به دنبال یاد گرفتن برای درست زندگی کردن باشند که اگر خانواده ای هم می لنگد بتواند درست زندگی کردن را از این همه اطلاعات وسیع در دسترس بیاموزد تا حداقل نسل بعدی خانواده بهتری داشته باشد.

یک استاد دیگه ای می گفت آگاهی بدون توانایی و مهارت هیچ فایده ای نداره

مینو شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 12:37 http://milad321.blogfa.com

سلام
فکر میکنم هنوز هم تعداد خانواده هایی که در این پست به عنوان نمونه ذکر کردید زیاد باشند.زن و شوهر ها و فرزندان گریزان از خانهو عدم ثبات در خانواده ها.متاسفانه ذهن اغلب ما شده انبار اطلاعات ،بدون آنکه بتوانیم از این اطلاعات در مسیر صحیح بهره ببریم.

سحر شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 12:48

من که تو خونه پدرم اصلا آرامش نداشتم و با کار کردن طولانی مدت و بعدش هم ازدواج کردن به نوعی از اون خونه فرار کردم. ولی واقعا عقیده دارم کسی که فرار کنه به جایی نمیرسه. الان تو خونه خودم هم اصلا حس امنیت ندارم. شوهرم تا همه چیز آرومه و کاری نیست خوبه, ولی کافیه که کاری پیش بیاد یا من مثلا مریض شم. اون جلو تر از من پس میفته. آدم خوبیه ولی مرد زندگی نیست متأسفانه. به خاطر همین من هم اصلا دوست ندارم بچه دار شم چون هر چی فکر می کنم می بینم اون از پس خانواده کوچیک دو نفرمون برنمیاد چه برسه به اینکه بخوام خانواده رو گسترش بدم که فقط باعث میشه خودم به تنهایی بار همه چیز رو به دوش بکشم.

گلابتون بانو شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 13:03 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

یعنی این که من دوست دارم شوهرم شبا زود بیاد خونه نشانه خوبیه؟!

بله

admin شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 13:46 http://aaddminn.blogfa.com

خانواده هایی زیادی تو این دایره قرار نمیگیرن

چون یا زن از شوهر فراریه یا اینکه بچه ها از خونه فراری ان

نیره شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 14:31

خدا رو شکر که خانواده من از این نظر خوبن. من 25 سال خونه پدرم بودم و فقط یکبار دعوای پدر و مادر رو دیدم...تا وقتی ازدواج نکرده بودم نمیدونستم خانواده متزلزل و فراری بودن از خانواده یعنی چی...همه ینها رو توی خانواده!!! همسرم دیدم

نیره شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 14:32

به هرحال ممنون از توضیحاتتون و وقتی که گذاشتید.

صنم شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 14:40 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام. یاده سوال داداشم افتادم و جواب خودم:
صنم به نظرت چرا من برمیگردم به شهر خودمون و خونمون معده دردم شروع میشه اما وقتی اینجا نیستم اصصصصصلا مشکلی ندارم؟؟ من: .....عصبیه
تغذیه اش وقتی پیش ما نیس مسلما ناسالم تره و این مدت 10 کیلو وزن اضافه کرده
خلاصه اینکه تو بعضی خونواده ها هرچی خورده میشه کوفت میشه!!!!

الهام شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 16:57 http://mehrparvar.blogfa.com

یه بار از یه روانشناسی شنیدم اگر یک نفر خیلی به خانواده اش مطمئن باشه اونقدر که اگر هر کس یه انتقاد کوچولو به خانواده اش به شدت بهش بربخوره و سعی کنه توجیه کنه این فرد مشکل داره. موافق بودم که قطعا هیچ خانواده بری از انتقاد نیست اما فکر کردم شاید بعضی وقتا اینکه آدم خیلی به خانواده اش مطمئن باشه بهتر از اینه که نتونه به خانواده اش مطمئن باشه که آیا همیشه میتونن حمایتش کنن؟!!!
پستتو که خوندم یاد این موضوع افتادم

الهام شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 16:58 http://mehrparvar.blogfa.com

یه بار از یه روانشناسی شنیدم اگر یک نفر خیلی به خانواده اش مطمئن باشه اونقدر که اگر هر کس یه انتقاد کوچولو به خانواده اش به شدت بهش بربخوره و سعی کنه توجیه کنه این فرد مشکل داره. موافق بودم که قطعا هیچ خانواده بری از انتقاد نیست اما فکر کردم شاید بعضی وقتا اینکه آدم خیلی به خانواده اش مطمئن باشه بهتر از اینه که نتونه به خانواده اش مطمئن باشه که آیا همیشه میتونن حمایتش کنن؟!!!
پستتو که خوندم یاد این موضوع افتادم

آزی شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 17:13

خیلی کم
شرایط جاامعه مستقیما تاثیر گذاره
این مدت مسایل مالی و تنش های روانی حاکم بر جامعه اوضاع رو بدتر کرد و امیدوارم که بهتر بشه

ema شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 18:38

باز هم نمیتونم کامنتمو بفرستم

چرا؟

رامونا خانوم شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 19:09 http://www.mamool.persianblog.ir

آره بانو جان! همینه دیگه! کپی پیست می کنن می فرستن برای خودمون! خلاقیت هم که ندارن! آقای باجناق رو می گم!

افسانه صمیمی شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 20:22 http://callameh.blogfa.com

سلام.
من احساس می کنم شاید تو این خونواده ها آرامش نباشه. به همون دلایلی که گفتید اما امنیت هست. تهش امنیت هست.
آدم خیالش راحته که با وجود همه اینها، تنها جایگاه امن خونوادشه. کسایی که از خونشن. حتی اگه آدمای بیرون و فضای بیرون دلنشیتن تر باشه.
اما خونواده هیچ وقت واسه آدم گرگ نمی شه.

دختری که از سمت پدر یا نزدیکانش مورد تعدی و یا آزار جسمی، جنـ.سی یا روحی قرار می گیره محیط بیرون براش امن تر به نظر می رسه. گاهی خانواده ممکنه از گرگ ها هم بدتر بشند واسه آدم

آنا آریان یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 00:23 http://anaarian.blogfa.com

بله واقعا همینطوره که میگی.خیلی از ما از خانواده ی خودمان بیشتر آسیب دیدیم تا دیگران

آدم چاق یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 00:56 http://chagh2.blogfa.com

لطفا آن کلمه دیالکتیک در کامنت بنده را اصلاح بفرمایید جای د و ی عوض شده است در تایپ.

متاسفانه بلاگ اسکای مثل بلاگفا امکان ویرایش خود نظرات را نداره ولی من متوجه منظورتون شدم

برای تو یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 02:08 http://www.dearlover.blogfa.com

چقدر حرف قشنگی زده این استا امیدوارم که همه ما خانواده های واقعی باشیم خانوواده های که پشت و پناه هم هستن و احترام و حرمت همه اعضا نگه داشته میشه

سمانه یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 06:36 http://weroniika.blogfa.com/

سلام
مطلب تکون دهنده ای بود
و از اون مور که توی پاسخ یکی از عزیزان اه بودید که دانستن بدون مهارت و توانایی کارساز نیست هم خیلی استفاه کردم
فکر می کنم اکثرا می دونیم کجای کارمون اشتباهه اما نمی دونیم یا بل نیستم رفتار صحیح کدومه
ضمنا من فایل رمز هام برای خودم ایمیل کرده بودم اما نمی دونم چرا باز نمی شه ممکنه مجدد رمزتون بهم بدید
فکر می کنم موضوع جالبی باشه که 70 تا نظر داره
ممنون

بی ربط یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:23 http://idleuser.blogfa.com/

همونی که صبور گفت.

حالا صبور چی گفت؟!

شینگیلی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:58 http://just-4-love.blogfa.com

سلام بر بانوی اردیبهشت
چرا اسباب کشی کردی آخه ؟
پستم که رمزی هس

خیلی وقته اسباب کشی کردم!

مونا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 10:58

سلام من خواننده خاموش هستم .
میتونم رمز داشته باشم ؟

سایه یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 11:02

واقعا من هم فکر می کنم که خیلی از خانواده های ما دیگه اون خانواده آرمانی که فکر می کنیم نیستن . توقعات آدما عوض میشه و اگه بخوایم فکر کنیم همون شرایطی که توی روزای اول بوده باید و باید پابرجا بمونه معلومه که آدمی نیستیم که با شرایط جدید خودش رو وفق میده . هم ما عوض میشیم و هم شوهرانمون . من زن چند سال قبل نیستم و شوهرم هم شوهر چند سال قبل نیست

من هم معتقدم که انعطاف پذیری یکی از عوامل مهم بقا و پایداری هر فرد و هر رابطه ایه ولی این ثباتی که من ازش صحبت می کنم با این انعطاف پذیری هیچ تناقضی نداره.

پرنده یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 12:07 http://ghafase-zendegi.persianblog.ir

می شه به من هم رمز بدین؟

ساناز یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 15:36 http://yavashaki56.blogsky.com/

سلام عزیزم ، می‌شه برای من هم رمز رو بذاری ممنون

الهه یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 15:54 http://doominoobazendegi.blogsky.com/

خانم اردیبهشتی جان میشه منم رمز پست زنانه رو داشته باشم ؟؟

خلیل یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 18:49 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

یک خانمی هم می گفت:

مرد خوبه پولش تو خونه خودش تو کوچه!

جدا؟! واقعا ناراحت کننده است.

بیتا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 19:07

بانوجان امیدوارم این کامنتم ثبت بشه هرسوالی دارین در خدمتم ضمنا من رمز روهم ندارم

ای بابا! می تونی برام خصوصی بگذاری اون می رسه

مهربانو یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 19:14 http://baranbahari52.blogfa.com/

دوست دارم پست جدید رو بخونم اما....

گلابتون بانو دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 01:04 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

من رمز ندارم!
یه دونه دارم که کار نمی کنه هر چی گشتم رمز دیگه ای تو خصوصیام پیدا نکردم.
لطف می کنی برام بفرستی؟

فرستادم عزیزم

نغمه دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:27 http://http://ashpazieman.blogfa.com/

سلام متاسفانه رمز رو ندارم

شیرین دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 11:46

سلام. من رو دعوا نکنید ها فکر میکردم رمزتون رو دارم بخاطر همین تو پستهای قبلی ازتون درخواست رمز نکردم. میشه به من هم رمز بدید؟

نه عزیزم چرا دعوا؟!

حکایه دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 15:06 http://hekayeh.blogfa.com

به دلیل فاقد رمز نتوانستم مطلب پست جدید را بخوانم

مگه شما عمو حکایه نیستید؟! خوب عموها که زن نیستند!

یامور دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 20:22 http://happyscene.persianblog.ir

میشه به منم رمز بدین؟
ممنون :)

مامان تربچه دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 21:49 http://torobchenoghli.blogfa.com

سلام منم رمز میخوام اگه ممکنه . ممنون

بانوی ماه جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 01:15 http://mid-day-moon.blogsky.com

با بچه های الان که حرف بزنی به اصطلاح تین ایجر ها همه میگن فراری هستن
نه بخاطر اینکه الزاما محیط خونه چیزی باشه که شما توصیف میکنید چون سنشون میگه که پدر و مادر اونقدر پیر هستن که اونا رو نمیفهمن امل و قدیمی هستند.
برای همین ترجیح میدن با دوستاشون باشن و از خانواده دور باشن.
ولی متاسفانه خانواده ای که مثال زدید خیلی زیاد هست. بسیاری از عامل خیانت هم در خانواده به نظر من همینه که مرد یا زن نمیتونه اون آرامشی که میخواد رو توی خونه ی خودش کسب کنه و بعد اگر بیرون یک عامل خارجی بهش توجه بکنه نا خود آگاه بهش جذب میشه.
برای همین به نظر من و با توجه به چیزایی که دیدم خیلی از خیانت ها باعث طرف مقابل در رابطه هست که آرامش رو از زندگی گرفته .

اونم راه داره! وقتی پدر و مادرها سعی کنند نه حالا همگام ولی تقریبا در جهت رشد و تکنولوژی قدم بردارند بچه ها حس نمی کنند والدینشون مال یک قرن پیش هستند.

[ بدون نام ] یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 10:36

شادمانه
بنظرم این بالاترین حد و ایده ال ترین حالته، خانواده های ما در یه حالت طیفی و با فراوانی مختلف از این نقطه ارمانی دور هستند

بله! درست میگید

[ بدون نام ] یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 14:58

خانم اردیبهشتی عزیز
درسته که بایستی یه تعریف خوب از هدف یا وضعیت بهینه داشته باشیم، اما الزاما تنها دونستن این نکته کفایت نمیکنه، گاهی حتی دونستن اینکه چقدر دور هستیم ادمهارو سرخورده تر میکنه

شاید سرخورده کنه! شاید یک تکونی بده!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد