پسرکم تولدت مبارک!

سلام

ساعت نزدیک چهار عصره. خونه در آرامش وصف ناپذیریست. آقای اردیبهشتی خوابه. پسرک توی اتاقش بی صدا کاری می کنه و من دارم آرام آرام روی نون های تست سس گوجه فرنگی می ریزم و با پشت قاشق پخشش می کنم. این قدر آرامم که انگار به قدر عمری زمان برای انجام این کار دارم. انگار دارم اثری هنری را خلق می کنم.

همه کارها انجام شده. کیک از چند روز قبل سفارش داده شده. شمع ها و فشفشه ها خریداری شده. سالاد ماکارونی آماده توی ظرف مخصوصشه، پارچ شربت تگری توی یخچال، بشقاب ها و لیوان ها و ... همه مرتب چیده شده. از در و دیوار خونه کلی بادکنک رنگی و ریسه های رنگارنگ آویزونه... خونه اصلا حال و هوای دیگری داره...

وقتی به نوبت پنیر ورقه ای تک تک اسنک ها را می چینم سر و کله پسرک پیدا میشه. ازم کلی سوال می پرسه. با همون آرامش جوابش را می دهم. نگاهی به چشم های قهوه ای تیره اش می اندازم که به سیاهی می زنه... به مژه های بلند مشکیش... به بینی خوش حالتش که همه موندیم به کی رفته؟! به پوست لطیفش که دل من براش غش میره...

یک لحظه پیش خودم میگم به همین زودی گذشت؟! 8 سال تموم شد؟! انگار همین دیروز بود! که برای اولین بار در آغوشم نگهش داشتم... برای اولین بار بهش نگاه کردم... اولین باری که انگشت های کوچکش را لمس کردم... لب های کوچولوش... اون موجود کوچولوی نحیف با هستی ای کامل و بی نظیر...

چه قدر زود هشت سال تموم شد! کی تموم شد؟! یعنی به همین سرعت روزی می رسه که من بگم کی این 16 سال گذشت؟! چه جوری به این سرعت گذشت؟!

کارم که تموم میشه بهش میگم بره آماده بشه. میره پیراهن مردونه نوش را می پوشه که خیلی خوشتیپش می کنه! موهاش را ژل می زنه... اوه خدایا! پسرکم داره بزرگ میشه... داره مستقل میشه... داره برای خودش تصمیم می گیره و نظر میده...

مهمون ها کم کم سر می رسند. پسرهایی تقریبا هم قد و قواره پسرک. اولین باره که دوست های پسرک میاند خونه مون. با دقت نگاهشون می کنم. به ظاهر پسرک های مودب و شاد و سرحالی میاند. یک لحظه به کاری که می کنم توجه می کنم و خنده ام می گیره. دارم تبدیل میشم به مادری که نگران دوست های پسرشه و مواظبه با چه پسرهایی و چه خانواده هایی رفت و آمد می کنه؟! به همین زودی این زمان رسید یا من به استقبالش رفتم؟!

بچه ها اول ساکت و مودب نشسته اند، بعد یخشون می شکنه و شروع به بازی می کنند. بادکنک ها را یکی یکی از دیوار کندند و تو یک وجب جا والیبال و فوتبال و ... بازی کردند. آقای اردیبهشتی کیک را آورد. کلی شمع و فشفشه گذاشتیم و روشن کردیم. چراغ خاموش کردیم و بچه ها کلی ذوق کردند و دست زدند! چندین بار شمع روشن کردیم و بچه ها تو فوت کردن شمع مسابقه گذاشتند... کیک خوردند. کادو باز کردند. کادوها را بررسی کردند و اظهارنظر کارشناسانه شون را بیان کردند. از پسرک خواستند بر مبنای علاقه اش کادوها را رتبه بندی کنه و پسرک دل نازک من دلش نمیومد دل دوستان منتظر و مشتاقش را بشکنه و در آخر گفت همه شون را دوست دارم...

بطری بازی کردیم، بچه ها کارهای جالب می کردند و سئوال های بامزه ای می پرسیدند. آهنگ گذاشتیم و به هر کسی موقع قطع آهنگ بامزه ترین حالت را داشت جایزه دادیم. 200 بار آهنگ گانگنام استایل را از اول خواستند و هر بار پخش کردیم. شام دادیم. بچه ها خوردند، ریختند، دویست بار آب خواستند و 30 -40 لیوان یک بار مصرف را مصرف کردند. صندلی بازی کردند. کلی دویدند. هیچ جای خونه نبود که زیر پاهاشون نگذاشته باشند!!! کلی خندیدند. شیطنت کردند و ...

وقتی ساعت 8:30 شب آخرین مهمانمان هم رفت یک مرتبه خونه سوت و کور شد. بعد از اون همه سر و صدا این سکوت به طرز وحشتناکی سنگین و آزاردهنده بود. این قدر که پسرک ازم خواست تلویزیون را روشن کنم تا خونه این همه ساکت نباشه...

آخر شب وقتی همه وسایل را جمع کردم و یک جاروی سریع هم به هال و اتاق ها زدم. چراغ ها را خاموش کردم و به سمت اتاقمون رفتم. با این که عجیب خسته و کوفته بودم ولی در عین حال هنوز شاد و پرانرژی بودم. با این که سهم من از تولد فقط دوندگی و سرو سامون دادن به اوضاع بود ولی خیلی خیلی بهم خوش گذشته بود.

این قدر خوش گذشت که وسوسه شدم گه گاهی دوست های پسرک را به بهانه مهمانی عصرونه دعوت کنم.

انگار شادی و خنده بی آلایش بچه ها بیشتر از همه جوک های دنیا... بیشتر از خرید یک سرویس طلای چند میلیونی، بسیار بیشتر از شرکت در یک مهمونی بسیار با کلاس، بیشتر از مسافرت و خیلی چیزهای دیگه بهم انرژی داده بود و شادم کرده بود.

راستی تا چند سال دیگه این پسرها همین جور ساده و بی آلایش می خندند و فارغ از دنیا شادی هاشون را با بقیه قسمت می کنند؟!

 

پیوست 1: جا داره از آنای عزیزم تشکر کنم که کلی توی مهمونی کمک کرد و زحمت کشید.

پیوست 2: پسرک موقع باز کردن کادوها دوتا از کارت های دوست هاش که با خط خودشون براش تبریک تولد نوشته بودند را برداشت و به من سپرد که نگهش دارم. آنا این صحنه را دید و کلی ذوق کرد. گفت از حرکتش خوشم اومد. پسرک سرشار از احساسه! می دونم برای یک مرد سخته ولی خیلی خوشحالم که این قدر احساس و توجه در وجودش جاریه. کاش دست روزگار این چشمه را خشک نکنه...

 

نظرات 61 + ارسال نظر
بی ربط یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 08:10 http://idleuser.blogfa.com/

درود
تبریک می گم؛ امیدوارم که همیشه به هر دلیل و بهانه ای و گاهی هم بی بهانه، شاد و خندون و پر انرژی باشید.

ممنون

ساناز یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 08:34

تبریک میگم تولد پسر عزیزت مبارک باشه.
بچه های دنیای پاکی دارن و شادی هاشون به دل می شینه.
.
همیشه پر از آرامش باشی.

ممنون

سمانه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 08:42 http://weroniika.blogfa.com/

سلام خانم
تبریک می گم تولد آقا پسرت
می بینی چقر زود بزرگ می شن
من هم گاهی چند تا از دوستای پسرم که خانواده شون می شناسم دعوت می کنم و اینقدر اینا شیرینن که دلم نمی آد از جمعشون برم بیرون

آره! واقعا خیللی زود بزرگ میشند

عطیه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 08:45 http://zendegi-va-porharfi.persianblog.ir/

ای جانم! تولد 8 سالگی گل پسری مبارک! انشالله سال به سال تولدهای شاد و پر هیجان و به یاد ماندنی داشته باشه در کنار شما مامانی و بابائی مهربون.
راست میگی. روزها با سرعت برق و باد میگذرند و سهم ما میشه اون لذتی که سعی کردیم از گذر این روزها ببریم... وای تولد پسرونه با حضور دوستهای گل پسری چقدر هیجان انگیز باید بوده باشه. دستتون درد نکنه برای خلق چنین مراسم به یاد موندنی ای.
خسته نباشی دوستم.

ممنون عزیزم

مهسا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 08:59

آخ جون تولد تولدشو زودتر گرفتی ؟ آخه تا جایی که یادمه تولدش 11 هم بود ؟ تولدشششششششش مبارک ببوسش اون پسر خیلی دوست داشتنیتو میدونی که من احساس خیلی نزدیکی به پسرت دارم !!!!!!!

چه حافظه خوبی داری! بله جمعه براش تولد گرفتیم که بچه ها از لحاظ مدرسه و ... مشکل نداشته باشند
ممنون عزیزم

صنم یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:05 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام و تبرییییییییییییییک
پس بگوووووو چرا خونه تکونی رو شروع نمیکردی منتظر آرامش بعده طوفان بودیییییییی
من هم درک میکنم که بچه ها چقدر آرامش بخش هستن و من خیلی ازشون انرژی میگیرم

نه بابا! قبل تولد کلی دیوار و دستشویی و پرده و کمد پسرک و ... شستیم و تکوندیمش! حالا من میگم خونه تکونی نمی کنم شما باور نکن!

الیــــــــــما یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:11 http://amirfandigh.blogfa.com

سلام
درود
شما الان یه مامان هشت ساله هستید
خیلی مبارک باشه

ممنون عزیزم

الیــــــــــما یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:13 http://amirfandogh.blogfa.com

ظاهرا منتظر موند و موند و موند تا من شکایتش و به شما بکنم که نمی زاره نظر ثبت کنم ! بعد خود به خود رفع شد...
وقتی نوشت " نظر شما بعد تاببد .." باورم نمی شد..
با همون سیستم همیشگی بود و همون اینترنت
ممنونم که مسئولین رسیدگی کردند

می دونی شبیه وقتیه که مثلا میری مهمونی و به میزبان میگی ممنون پسر من از این غذا نمی خوره! بعد پسرت با کله می ره تو ظرف غذا و بعد تو شاخ در میاری! نمی دونه قانون چی چی بهش حکم فرماست ولی مثلش را زیاد دیدم!

مرضیه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:33

سلام.
خیلی خیلی تبریک میگم.
30 چهل بارلیوان یکبار مصرف رو استفاده کردن!!!
گقدر خوبه .جس میکنم بد نباشه منم یه تولداینطوری برای پسرم بگیرم.

نه بابا! 30-40 تا لیوان یک بار مصرف را مصرف کردند! بابا 9 تا بودند ولی چون نمی دونستند لیوانشون کدومه از اول یک لیوان دیگه برمی داشتند! هر جا می رفتی یک لیوان می دیدی!

عاصی یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:34

منم دنیای پسر بچه هارو خیلی دوست دارم... میدونی من خیلی دقیق میشم توی دوست ها و دوستی های داداشم و دوستاش... خیلی خوب و بی شیله پیله ن.... نه حسودی دارن نه بدجنسی... تو این دو مورد واقعا پسر ها بهتر از دخترها هستن... و این باید یک چیز ذاتی باشه وگرنه با توجه به اینکه داداشم بین 3 تا زن بزرگ شده باید مثل ما میشده! حداقل کمی حسودی توی وجود میداشت.. اما اصلا.... وقتی 4-5 تا پسر دارن توی خونه فوتبال یا بازی های جنگی میکنن قشنگ ترین صحنه ی دنیاست. و این احساسات ریز و مخفیشون که باید مثل آنا دقیق و نکته سنج بود تا پیداشون کرد... خدا پسرک رو حفظ کنه....

ممنون!
راستش دوستی پسرها وسیع ولی کم عمقه! اون ها احساسات عمیقشون را با هم در میون نمی گذارند!

سحر یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 09:54 http://sokoot2007.blogfa.com

تولدش مبارک باشه..ایشاله همیشهسایه شما و پدرش بالا سرش باشه :)
به نظر منم روزها خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکنیم میگذرند..

ممنون

مرضیه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 10:17 http://ghadaghan1.mihanblog.com/

بله.من بدخوندم

[ بدون نام ] یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 10:27

زاد روز پسرتون رو تبریک میگم
امیدوارم همیشه این روز بهانه ای برای جشن و سرور خانوادگی شما باشه
ارادتمند
شادمانه

ممنون.
گویا امروز به مناسبت تولد پسرم معجزه ای شده!

آتی یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 11:13

تولد گل پسری مبارک ایشالا 20 سالگی و 30 سالگی و 40 سالگی و تولد نوه و ....
چقدر عالی که خودتون از هم تولد لذت بردین. معمولا خستگی کمتر اجازه لذت بردن میده. اما موافقم واقعا شادی بچه ها قشنگه

آره! خیلی خسته شدم ولی کلی لذت هم بردم

نازنین یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 11:36 http://mah-mehr.blogfa.com

مبارک باشه الهی زیر سایه ی پدر و مادر خوشبخت ترین پسر دنیا باشه .

لطف داری عزیزم

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 12:24 http://1nicegirl8.blogsky.com

تولدش مبارک

شیوا 1876 یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 12:24

تولد دردانه فرزندت مبارک
امیدوارم بچه ها همیشه اینقدر ساده و بی آلایش باشن که اگه اینطور باشه دنیای قشنگی میشه.
من وقتی بچه بودم همیشه از رفتار بزرگترها تعجب می کردم، تو اون عالم بچگی فکر می کردم بزرگترها موجودات غریبی هستند که یک دنیا زمان لازمه تا درون و برون اونا رو بشناسی. ولی وقتی بزرگ شدم با این واقعیت تلخ روبرو شدم که دارم کم کم شبیه همون بزرگترای زمان بچگیم میشم . اینه که تصمیم گرفتم به هر صورتی که شده حتی بعضی وقت ها با رنجش موقت دیگران، خودم باشم . فقط خودم و تعارف و رودربایستی رو کنار بذارم. باشد که موفق شوم. آمین

ممنون.
کار خوبی می کنی

آفرین یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 12:39 http://mylivesky.blogsky.com

تبریک همراه با یک دنیا آرزوی خوب.

تشکر

حمید یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 12:47 http://http://hamidgood1360.blogfa.com/

تولدش مبارک این پسر بااحساس

ممنون

مهسا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 13:08

حافظه خوبی دارم چون پسرک یه روز زودتر از من تولدشه و اگرنه ما اینقدرام حافظمون خوب نیست

وقتی نوشتی یادم اومد تولدت نزدیک تولد پسرک بود ولی یادم نبود قبلش بود یا بعدش! بعد نمی دونستم بنویسم تولدت با تاخیر مبارک یا پیشاپیش مبارک! اینه برای عدم ضایع شدن سکوت اختیار کردم!
پس تولدت با تاخیر مبارک

مهسا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 13:13

بابا پیشاپیش نه با تاخیر امروز تولد پسریه فردا نوبته منه

هر چی تلاش کردم باز نشد! ضایع شدم!!!! از بس عجولم و تند تند می خونم و چندتا کار باهم می کنم!
پس تولدت پیشاپیش مبارک!

بیتا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 14:28 http://www.ifutouchme.persianblog.ir

ای جونم بانو به همین زودی یهو جشن عروسیشون میشه ها
خدا حفظش کنه وسعادت وآرامشش رو ببینی
خانوم جواب سوالتون رو دادم ایا بدستتون رسید؟

بله! من یک سئوال دیگه هم درباره جواب پرسیدم اون گویا به دستت نرسیده نه؟!

بانو یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 15:02 http://BANUUU2.BLOGFA.COM

ایشالله همیشه شاد و سرزنده باشه آقاپسرتون. فکر خوبی کردی منم باشم حتما دوستای پسرمو دعوت می کنم جو خونه شاد می شه و پر ازانرژی مثبت.

بولوت یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 15:38 http://maryamak.blogfa.com/

تولدش مبارک خدا برای هم حفظتون کنه.
ایشالا هر چه زودتر زنش براش تولد بگیره.

نگو!!!! حیف نیست من تو عنفوان جوانی مادرشوهر بشم؟

گلدونه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 16:13

تولدش مبارک
120 ساله باشه
برا خط آخر پست هم آمین

الهام یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 16:46 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
انقدر خوب نوشتی که کاملا حس مادری به آدم منتقل میشه، دلش میخواد واسه بچه ش تولد بگیره
ایشالا این چشمه جوشان احساسات هیچ وقت نخشکه و همیشه سلامت و خوشبخت کنار پدر و مادرش باشه...
ضمن اینکه اسفندیها اصولا با احساسن

ببخشید کادوم کوچولوا

ممنون عزیزم. مهم محبتیه که پشتشه

آبینه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 17:45 http://minoo1382.blogfa.com

من هم پارسال اولین تجربه ام ازاین دست مهمونی بودوخیلی خوش گذشت...تولدش مبارک وایشالاهمیشه شادوسلامت باشه.

واقعا خوبه

زهراسادات یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 18:24

آخی عزیزم
تولدش مبارک باشه
ایشالا هرسال همین قدر شاد باشید در کنار هم...
هیچ وقت فکر نمیکردم یک عده پسر 8 ساله دور هم بودنش جالب باشه!!! اما خیلی خوب بوده ظاهرا!!!
من فکر میکنم انرژی تو دوستم بیشتر از شادی پسرت بوده...
کاش کاش کاش مرد پر احساسی بمونه

امیدوارم من با پسربچه ها بیشتر می تونم جور بشم تا دختربچه ها

sepideh یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 18:35

تولد گل پسرتون رو تبریک میگم وانشا اله روزی دامادیشان رو میبینید

ممنون

سهیلا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 19:15 http://nanehadi.blogsky.com/

تولدش مبارک . انشاله سالیان سال زیر سایه پدر . مادر باشه و تولد بکیره

تشکر

باران یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 20:01

تولد پسر گلت خیلی مبارک. همیشه شاد و سلامت باشه و امیدوارم به آرزوهای قشنگش برسه.

تشکر

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 22:17 http://1nicegirl8.blogsky.com

خانوم اردیبهشتی
لطفن برای پسرتون تولد 18 سالگی هم بگیرین
چون خیلی مهمه
برای دخترا که مهمه ...
من امسال قبول شدم و 18 ساله هم شدم ولی واسم تولد مفصل نگرفتن
بعدش که متوجه شدن چه اشتباهی کردن قول دادن سال دیگه با هم بگیرن...

یادم می مونه

مژگان یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 22:55 http://istgahesarab.blogfa.com/

تولدش مبارک باشه .
به چشم به هم زدنی بزرگ میشه .اینو الان که پسرکم خودمو بدرقه کردم بره دابلین به درس و دانشگاهش برسه فهمیدم .به چشم برهم زدنی باور کن .

واقعا هم به چشم برهم زدنی

ساده باجی دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 08:48

تولدش هزاران بار مبارک خانومی
یه وقتایی از ته دل دلم می خواد مادر بشم
از ته دل

ممنون

سپیده دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 09:59 http://pariemehrabun.persianblog.ir/

آخی تولد پسر نانازت مبارک

admin دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 11:39 http://aaddminn.blogfa.com

تولد پسرتون مبارک ایشالا که هر روز و هر روز شاهد موفقیت هاش باشید

تشکر

admin دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 11:40 http://aaddminn.blogfa.com

راستی نکته ای که همیشه فراموش میشه اینه که

ماها باید سالروز مادرشدن رو هم به شما تبریک بگیم
به هرحال کم مناسبتی نیست

ممنون که به یاد بودید

maryam دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 12:19 http://khabhaye-ashofte.blogfa.com

تولدش با تاخیر مبارک
خیلی برام جای سواله که اسمه پسرک چیه
نمیدونم چرا حس میکنم که یک اسمه خاص هست

اسم خاصی نیست! عمومیت زیادی هم داره اتفاقا

مینو دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 13:03 http://milad321.blogfa.com

سلام
تولد گل پسرتان مبارک
چقدر خوب توصیف کردید.
همیشه شاد باشید.

ممنون

بهار دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 14:27 http://mahbobam46.blogfa.com/

دنیای بچه ها خیلی شیرین و پاکه بدون هیچ ناخالصی ...
تولدش مبارک باشه ...

تشکر عزیزم

بهنوش دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 16:40

تولدش مبارک

ممنون

حقدوست دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 17:10 http://www.bia2mofid.persianblog.ir




سلام بر شما گرامی
وبلاگ خوب و جالبی دارید. امیدوارم در ادامه راه موفق باشید.
شمابزرگوار برای مطالعه مطالب زیر دعوت شده‌‌اید:
***********
تا کنون به این فکر کردید که:

نجس‌‌ترین و پلیدترین چیز دنیا چیست؟؟!!!
***********
احادیث بسیار زیبای هفته

# گلایه خداوند متعال از بی انصافی انسان
# اثر رنجاندن دوست
# ثواب بسیار عظیم کمک اعتقادی به دیگران
************
مجموعه ای از برنامه ‌‌های مذهبی آندروید برای گوشیهای هوشمند

قرآن(متن و صوت)+مفاتیح الجنان+نهج البلاغه+ویجت اذان+رساله12مرجع+سفر عتبات+قبله یاب
************
چرا حضرت علی(ع) در مقابل غاصبین خلافت سکوت کرد؟ [گل]
[گل] و برای گرفتن حق خود به زور عمل نکرد؟ [گل]
*************
توصیه می‌‌‌کنم از باقی صفحات وبلاگ هم بازدید کنید.
منتظر حضور و نظرات ارزشمند شما گرامی هستم
www.bia2mofid.persianblog.ir



من دنبال نجس ترین و پلیدترین چیز دنیا نیستم! اگه می تونی پاک ترین چیز دنیا را نشونم بده!

سها دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 18:39

سلام دوستم

تولد پسر عزیزت مبارک باشه :) خوش بحالش که مامان به این نازی داره :) روز مامان شدنت هم مبارک

ممنون. لطف داری عزیزم

آزی دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 21:01

تولد گل پسرتون مبارک باشه
ایشالا زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه

ممنون

طنین دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 21:32

تولدش مبارک ایشالله یه روز بگی کی شد صدوبیست سال
شادیهاتون مستدام
با این توصیفی که از پسری کردی دل منم غش و ضعف رفت براش

لطف داری طنین عزیزم

افسانه صمیمی دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 22:23 http://callameh.blogfa.com

سلام. اینقدر قشنگ توصیف کردید که دلم بچه خواست
من بچه می خوااااااااااااااااااااااااااااام :)))
به قول مامانم تو اول خرشو پیدا کن بعد کره خرش

ایشالله همیشه سلامت و شاد باشین، کل خونوادتون و دوستای عزیزتون.
تولدشو تبریک بگید و از طرف من هم اون پوست لطیفشو ببوسید :)

نفرمایید! خر؟؟!! اَو اَو!!!

ممنون عزیزم

هرکول پوارو سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 10:17 http://englishfilm.blogfa.com

تولدش مبارکاینم بی زحمت بدینش به پسرک

راستی به من رفته چون منم خوشگلم

چی به شما رفته؟!

هرکول پوارو سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 10:42 http://englishfilm.blogfa.com

خوشگلیش دیگه

خوشگلی کی به شما رفته؟!

بانوی ماه سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 10:46 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام
تولدش مبارک باشه و امیدوارم سالهای سال سایه ی شما و آقای اردیبهشتی بالای سرش باشه.
بچه ها با تمام سر و صدا و شلوغیشون شیرینی زندگی هستند. البته شما این رو بیشتر از من میدونید و حس میکنید من که فقط این شیرینی رو با بچه های فامیل تجربه کردم

ممنون و لطف داری عزیزم

هرکول پوارو سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 10:49 http://englishfilm.blogfa.com

ماشالا چ ضریب هوشی دارید پست خودتون رو دوباره بخونید الان بگم پسرک باز ی سوال دیگه میکنید میکید ک وم والااااا اه

والا ضریب هوشی من مشکلی نداره به خدا! شما هم یک بار کامنت هاتون را بخونید! من همون اول متوجه منظورتون شدم ولی با سئوال هام خواستم شما هم متوجه بشید!
درسته شما میگید خوشگلید ولی آخه چرا پسرک من باید به شما بره؟!؟!
والا همه میگند به پدرش رفته احتمالا پس ایشون باید خوشگل باشه!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد