با من گفتگو کن!

سلام

من به تجربه یافته ام افراد مختلف از انجام کارهای مشابه اهداف متفاوتی دارند. مثلا یکی غذا می خورد برای این که فقط انرژی کسب کند برای فعالیت های روزانه، یکی برای فراموش کردن غم و غصه می خورد و دیگری از خوردن لذت می برد.

این موضوع برای خیلی چیزهای دیگه هم در زندگی صدق می کنه.

یکیش همین وبلاگ نویسی. یک عده برای این وبلاگ می نویسند که حرف هایی که نمی توانند بزنند را در محیطی بیان کنند که شناخته نمی شوند. یک عده برای این که با افراد جدید آشنا شوند، یک عده هم صرفا برای روزانه نویسی و حرف های روزمره و ...

وبلاگ نویسی برای من چه بوده؟ در طی این هفت سال وبلاگ نویسی چه هدفی از نوشتن داشتم؟

همون طور که میشه از پست فانتزی های ذهنی متوجه شد، من آدمی هستم که از صحبت و گفتگو و بحث های عمیق لذت می برم. دوست دارم نقطه نظرهایم را با دیگران به اشتراک بگذارم و البته نظرات اون ها را هم بدونم. دوست دارم دنیا را از دید دیگران ببینم و بفهمم آدم های دیگه به قضایای مشابه چه نگاهی دارند؟!

در طی این سال ها همیشه سعی کردم اکثر پست هام یا در بردارنده مطالبی باشند که ارزش فکر کردن، یاد گرفتن و بحث کردن را داشته باشه و یا چالش برانگیز باشه. در تمام این سال ها، حتی روزهایی که دستم به شدت درد می کرد، سعی می کردم جواب کامنت ها را مفصل بدهم و سرسری از کامنتی نگذرم. بعضی از پست هام را با علاقه و فکر زیادی نوشتم و منتظر نظرات دیگران بودم، مخصوصا اگه به نظرم جای بحث و گفتگو داشت و اتفاقا اون پست ها اکثرا نظرات و بازخوردهای کمتری دریافت کرد.

راستش یک مدتی است که کمی دلسرد شده ام. کلی حرف در ذهنم است و وقتی می خواهم بنویسم یک احساس یاسی ته دلم می گوید بنویسی که چه؟!

من هیچ وقت از گذاشتن پست هام قصد تایید و تعریف را نداشتم و اتفاقا از کامنت هایی که محترمانه نقدی کردند یا سئوالی پرسیدند بیشتر استقبال کردم تا کسانی که صرفا یک گل گذاشتند و یا گفتند آفرین و به به (گرچه همین ها هم نشون میده کسی هست که پست های من را بخونه و براش ارزش قائل باشه و این دلگرمی میده) و الان مدتیست که حس می کنم وبلاگم دیگه اون شور و هیجان را ندارد. ازش استقبال نمیشه و همین باعث میشه من هم دلسرد بشم.

آخه حس می کنم مدتیست که وبلاگ نویسی من را به هدفی که به دنبالش بودم نمی رسونه. چون به ندرت بحث و گفتگو و تبادل نظری رخ می ده.

دوستان عزیزم، نظرات شما، هرچه که باشه بهم انگیزه و جهت میده که بفهمم چی بنویسم و از چه بگویم. من را در نظرات و عقایدتون شریک کنید.

 

پیوست: چند روز پیش تو لیست وبگذر دیدم یک نفر از گوگل ترنسلیت وارد وبلاگم شده! گفتم خدایا! جل الخالق! این دیگه چه صیغه ایه؟! روی لینکش کلیک کردم و با این مواجه شدم (البته یک قسمت هایی از عکس را بردیم تا کوچکتر بشه) برام جالب بود! روی هر جمله ای که موس را نگه می داشتم معنیش به انگلیسی میومد!!!

نظرات 31 + ارسال نظر

سلام خانم اردیبهشتی عزیز.
راستش نمیدونم چی بگم !!!شاید همون تب وبلاگیه که هر ازپند گاهی آدم رو درگیر میکنه .با خودت میگی چرا بنویسم ؟؟!!یرای کی؟؟!و از این سوالا
به هر حال من همیشه میخونمتون وبیشتراوقات از مباحثی که مطرح کردین لذت میبرم فقط یه مشکلی دارم که که چون من اطلاعات کافی در زمینه های مختلف ندارم و کمی هم قدرت بیانم ضعیفه کمتر در مباحث شرکت فعال دارم.

توی این هفت سال وبلاگ نویسی این تب هم من را بارها گرفته ولی فکر کنم این بار یک کم بیشتر از یک تبه! من وبلاگم را نمی بندم که ولی این پست برای این بود که از خوانندگانم خواهش کنم یک کم بیشتر مشارکت کنند.

محمود شنبه 7 دی 1392 ساعت 09:41

سلام راستش فکرمیکنم اگه موضوعات مطرح شده جهت دارتربشه ونتیجه گیری بشه درپایان بهترمیشه یامیشه نظرات مردم روراجب مسائل ومشکلات مشترک اجتماعی جمع کردتاازتجربیات همدیگه استفاده بشه .ممنون

من هم ممنونم. ولی از چی نتیجه گیری کنم؟! من دوست ندارم پست هام حالت نصیحت گونه داشته باشه. همین الانش هم به خاطر این که دوست دارم پست هام یک بار علمی یا معنوی یک عده میگند تو همیشه پست هات حالت نصیحت گونه و دید از بالا داره!

صنم شنبه 7 دی 1392 ساعت 09:50 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام. من از تنهایی به نت پناه آوردم
و هرگز نمیتونم تصور کنم که پستی بذارم که کامنت نداشته باشه یعنی دره کامنت دونی رو ببندم
چون نیاز دارم به شنیدن نظرات دیگرون
حتی جایی که نتونم کامنت بذارم چراغ خاموش تردد میکنم!!
چون حس میکنم یه جور قانون نانوشته هس که وقتی توی نت دوستی داری و بهش سر میزنی نباید ساکت باشی مث دید و بازدید دنیای واقعی.....
اما سردی وبلاگستان رو نمیدونم چرا ایجاد شده و تنبلی برا کامنت چالشی گذاشتن!

من هم نمی دونم

بی ربط شنبه 7 دی 1392 ساعت 09:51 http://idleuser.blogfa.com/

درود

و البته واضح و مبرهن است که هر کسی هر جور که دوست داره وبلاگ می نویسه. بدیهیه بحث و گفتگو و تبادل نظر در شروع به کار یه وبلاگ بیشتره و بعد به تدریج محدود میشه به یادداشت های خاص. چرا؟ چون مخاطبین وبلاگ در ابتدا یه طیف وسیعی هستن با نظرات خیلی واگرا و بعد به تدریج این مخاطبین عزیز فیلتر میشن و اونایی می مونن که در کلیات با شما هم عقیده یا هم سلیقه هستن؛ پس نمیشه توقع داشته باشین روند بحث و گفتگو ها برای مدت طولانی خیلی پرحرارت باقی بمونه.

خوب گاهی شده که من یک پست را به حالت معلق یا سئوالی نوشتم. اون موقع انتظار دارم حتی خوانندگانی که باهام هم عقیده هستند نظر یا جواب سئوالم را بدهند.
این چیزی که شما میگید شاید یک قسمت از دلایل کامنت نگذاشتن را پوشش بده ولی همه اش نیست.

گل آبی شنبه 7 دی 1392 ساعت 10:07

بذار به حساب سختی کامنت گذاشتن و راحت خواهی ما خوانندگان! دلسرد نشو بی زحمت!

خوب هر نویسنده ای که وقت می گذاره و مخصوصا با هدف و تفکر و گاهی تحقیق یک پستی می گذاره انتظار داره خوانندگانش هم همون قدر براش ارزش قائل باشند و برای کامنت گذاشتن براش وقت بگذارند.

تسنیم شنبه 7 دی 1392 ساعت 10:17 http://maskoob.blogfa.com

سلام
بعنوان کسی که سابقه نزدیک به 9سال وبلاگ نویسی داره میگم که با حرفتون در مورد انگیزه های نوشتن موافقم. گاهی هم آدم مینویسه برای اینکه گفتگوهای ذهنی و درونیش رو به قالب کلمات دربیاره تا خودش بفهمه چشه! ایننم هست.
اما در مورد مخاطب به نظرم اگه یک انگیزه و نیاز درونی داشته باشی دیگه زیاد درگیر مخاطب نمیشی هرچند که خب تبادل نظر کردن با دیگران هم چیز بدی نیست اما اگر خودش بشه انگیزه نوشتن اونوقت به نظرم از هدف دور شدیم.

عزیزم گفتم هر کسی یک دلیل برای نوشتن داره. به شخصه من حاضر نیستم به هر قیمتی آمار بازدید یا نظراتم را بالا ببرم ولی وبلاگ نویسی برای من صرفا بیان عقایدم بدون توجه به نظرات دیگران نیست. من وبلاگ را با توجه به امکان نظردهیش انتخاب کردم که بتونم با مخاطبان گفتگو و تبادل نظر داشته باشم.

مهی جان شنبه 7 دی 1392 ساعت 10:44

اجازه خانوم
میشه منم بیام وبلاگتون نظر بدم؟
هر چی سوال داشتم بپرسم؟
اون لینکی که گذاشتین یعنی خوبه مگه نه؟
یعنی یه دونه آدم خارجی اومده وب شما رو بخونه؟
خیلی باحاله که...

بله می تونی نظر بدهی و سئوال کنی فقط اگه به نوبت باشه و من وقت کنم جواب بدهم

بعید می دونم خارجی بوده باشه شاید برای کاری خواسته این متن را به انگلیسی ترجمه کنه!

الهام شنبه 7 دی 1392 ساعت 11:11 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام خانوم اردیبهشتی عزیز
من همیشه دنیای مجازی رو شبیه دنیای واقعی میدونم با این تفاوت که خیلی از محدودیتهای فضای واقعی رو نداره. مثلا برای صحبت کردن راجع به موضوعاتی که تو در وبلاگت طرح میکنی در دنیای واقعی باید مدتها صبر کنیم تا بتونیم یه قرار با اون دوستمون که به این موضوعات علاقه داره بذاریم یا یه کارگاهی شرکت کنیم!
خب شاید گاهی آدمهای وبلاگستان هم مثل دنیای واقعی کمتر حرفشون میاد. یا چون آشنایی بیشتر شده احساس میکنن اون حرفی که میخوان بزنن تو فکر تو هست و یا قبلا شبیهش رو خودشون گفتن و دوباره گفتنش لطف چندانی نداره
روزای دی ماهت خوش ریتم

ممنون عزیزم.
آنا هم یک عقیده شبیه این داره

سهیلا شنبه 7 دی 1392 ساعت 11:44 http://nanehadi.blogsky.com

حرفات درسته خانم اردیبهشتی عزیز. اما من یکی از بحث های جدی خسته ام . یه عمر جدی بودم الان میخوام شوخی شوخی باشم . شاید بقیه هم مثل من . ولی از خوندن نوشته هات لذت میبرم . حتی کامنت ها رو هم به دقت دنبال میکنم اما وقتی حرفم نمیاد چی بگم . پس میشه گل و بوس

این خوب نیست که آدم ها از جدی بودن خسته شده اند! هر چیزی جای خودش را داره. شوخی و جدی جای خودش را داره. کاش این برامون عادت نشه

مهربانو شنبه 7 دی 1392 ساعت 12:28 http://baranbahari52.blogfa.com

سلام اردیبهشتی جان بنظرمن همین روزمرگی های ساده مون برای هم هزار تا نکته و حرف و حدیث داره . زندگی هر کسی برای کس دیگه تجربه میشه ... من استفاده میکنم دوست من .
این ترنسلیته هم خوبه ولی فقط کلمه به کلمه جمله ایش خیلی مسخره میشه

مهربانو جان مگه من از روزمرگی نویسی نقد کردم که از روزمرگی نویسی دفاع کردی؟! من گفتم یکی از اهداف وبلاگ نویسی هم روزمره نویسیه!
چرا از کل پستم یک کلمه فقط دیده شد؟!

ترنسلیت کلا جملات را درست معنی نمی کنه ولی برام جالب بوده که چه کسی خواسته کل پست من را معنی کنه و قصدش چی بوده؟!

طنین شنبه 7 دی 1392 ساعت 12:51 http://sabooraneh.persianblog.ir

سلام بانو .من همیشه از نوشته هات لذت بردم و چیزای خوبی یاد گرفتم .نوشته هات آموزنده هست و به آدم این اجازه رو میده پیرامون مسائل مطرح شده فکر کنه حداقل بدونیم نگاه خودمون به اون قضیه مطرح شده چیست و شخصیت خودمون و بهتر بشناسیم
ممنون بابت همه تلاشی که میکنی

ممنون عزیزم

آنا آریان شنبه 7 دی 1392 ساعت 13:48 http://http:/anaarian.blogfa.com

منم گاهی اینطوری میشم.

چه جوری؟! مایوس؟!

ساناز شنبه 7 دی 1392 ساعت 14:59 http://yavashaki56.blogsky.com/

من همیشه از خوندن پست‌هات لذت میبرم و خیلی‌ راحت بگم همیشه ازت چیز یاد گرفتم ، اینجا جای هست که وقتی پست هاش رو می‌خونم با خیال راحت کامنت میزارم ، چون می‌دونم از هیچی‌ ناراحت نمیشی‌ و از نظر مخالف استقبل میکنی‌ و همیشه دنبال به چالش کشیدن هستی . امیدوارم دلسردیت به زودی از بین بره..من اینجا رو با یک پست چالشی و یک پست روزمره خیلی‌ دوست دارم ، اینجوری خیلی‌ جدی و خسته کننده نمی‌شه

ممنون عزیزم

برای تو شنبه 7 دی 1392 ساعت 16:06 http://www.dearlover.blogfa.com

خانوم اردیبهشتی عزیزم کاملا می فهممت همیشه هم واقعا پستات همینطور بود که گفتی حرفی برای گفتن دارن همیشه
و من و خیلی از خوانندگانت لذت بردیم از نوشت هات و چه بسا درس گرفتیم خوب گاهی یا اطلاعاتی در زمینه ای بحث پیش امده و یا انگیزه کم باعث میشه که خیلی از ما در گفتمان شرکت نکنیم می دونی من خودم وقتی می بینم اون وبهای روزانه نویس خوانند بیشتری داره دلسرد می شم اما مهم عزیزانی هستن که همراه ما هستن حتی اگر 10 نفر باشن که بیشتر هستتن پس ناامیدی نداریم

قصد مقایسه با وبلاگ دیگه نداشتم. به نسبت آمار وبلاگ خودم تعداد نظرات کمتره! حس می کنم خیلی ها در سکوت میخونند و من این سکوت را دوست ندارم. حس می کنم مثل معلم شدم که به یک عده شاگرد درس میده و نه یک دوستی که با دوست هاش گپ می زنه!

گلدونه شنبه 7 دی 1392 ساعت 16:17

کامنتهای من از همه برات بی انگیزاننده تر بوده چون تو اکثر موارد باهات عمیقن همعقیده بوده ام!

نه اون ها عالیند! این که یکی این قدر شبیه من فکر می کنه!

صفا شنبه 7 دی 1392 ساعت 18:25 http://sa4150.blogfa.com

نوشته هات عالی هستن و من هم از بحثهای پر چالش استقبال میکنم احساس میکنم این بحتها شود زندگی رو در انسان بیشتر میکنه و دهن رو فعالتر .برات آرزوی موفقیت دارم

ممنون عزیزم

بانوی ماه شنبه 7 دی 1392 ساعت 19:41 http://mid-day-moon.blogsky.com

سلام.
یه مدتی هست که کلا بازدید کننده ها کم شده.
من هر روز با اشتیاق به وبلاگتون سر میزنم و میخونم.
اون گوگل ترنسلیتور هم یکی به من سر زده بود اون طوری اما وای از ترجمه =))) وحشتناک بود

آره ترجمه اش که وحشتناکه چون کلمات محاوره ای را که نمی تونه درست ترجمه کنه!

آبان آذر شنبه 7 دی 1392 ساعت 21:36 http://abanazar.ir

لطفا دلسرد نباش.. کلا فضای مجازی تغییر کرده و انگار باید با فضای جدید کنار بیایم. خلوت شدن، سکوت، ید شدن خواننده ها و نویسنده های غیرجدی و به اصطلاح سرسری.. دلیش رو نمیدونم ولی چیزیه که واقعا قابل انگار نیست..
اگه امثال تو هم سرد بشن تسلسل افت فضای بلاگستان قابل جلوگیری نیست.
پس لطفا بهش فکر نکن..

من که نمی خواهم برم فقط می خواستم بگم در پست های بعدی یک کم دوستان بیشتر مشارکت داشته باشند.

آتی یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 08:45

سلام خانوم اردیبهشتی جان. فکر کنم دیروز یه زندگی مشترک رو به صورت اورژانسی نجات داین. راستش من خودم نظر نمیزارم معمولا چون متاسفانه کلا آدم اهل بحث کردن و نظر دادن نیستم. مطالب مربوط به روانشناسی مثلا اعتماد به نفس یا تربیت فرزند یا مشکلات زن و شوهر ها و حل اونها برای من خیلی جالب و مفیده که شما هم پست اینجوری زیاد دارین و امیدوارم ادامه داشته باشه.

خیلی خوشحالم از شنیدن این خبر
قصدم از نوشتن این پست این نبود که ناز کنم و بگم نمی نویسم. می خواستم خواهش کنم با پست های بعدیم بیشتر همراهی کنید.

نسرین.م یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 09:12

من یکی وقتی ببینم کسی چند بار بهش سر زدم و نیومد، دیگه وقت نمیذارم. فکر می کنم شاید از فکر و قلم من خوشش نمیاد.

ممکنه یکی از دلایلش این باشه

نازنین یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 13:05 http://mah-mehr.blogfa.com

سلام اردیبهشتی جان
نوشته هات حس های خفته ی آدم رو بیدار می کنه . همونطور که خودت می دونی با اینکه با نوشته هات همیشه موافق بودم اما تفاوت بزرگی با هم داریم و اونم همین حس بحث کردنه که تو دوستش داری و من ازش خوشم نمیاد . شاید بخاطر همین کامنت نمی ذارم .

خوب بحث نکن! نظر بگذار!

آلما یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 13:12 http://almaa.blogsky.com

به نظر من مهم نیست که حتما مطلب اموزنده باشه
گاهی میشه فقط نوشت برای اینکه روزمره ها نوشته شن
خیلی خودتو اذیت نکن، گاهی بنویس بی اونکه حتما مطلب مفیدی باشه

من اذیت نمیشم! راستش این قدر روزمره ننوشتم که انگار کلا یادم رفته. سبک نوشتاریم اصلا همین جوری شده.
فقط دوست دارم دیگران نظرشون را در مورد چیزی که می نویسم بگند!

خاتون یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 13:31

سلام.خب شاید یه مقدار تغییر خوب باشه.یکم تنوع و دگرگونی سمت و سوی مطالبت.

تنوع در مطالب؟! مثلا چه جوری؟!

گلابتون بانو یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 15:44 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

خوب اصولا هر وبلاگ نویسی تو یه دوره هایی بی انگیزه می شه برای نوشتن!
به نظرم مطالبی که میذاره جالب و مفیده. این که کامنتا گاهی کمه بیشتر برمی گرده به کم حوصلگی و کم وقتی خواننده ها تا خوب نبودن مطالب!
این پستایی هم که از زندگی روزمره و پسرک و آقای اردیبهشتی می نویسی جالبن. من دوست دارم. سعی کن بیشتر روزانه بنویسی. یعنی کلا از هر چی دل تنگت می خواهد بگو! لازم نیست حتما دارای نکات مفید و آموزنده باشه!

خوب اون پست ها هم بازخورد زیادی نداره اگه دوستان از پست های چالش برانگیز خوششون نمیاد!

بهنوش یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 17:40

خانوم اردیبهشتی، نمی دونم من رو یادت میاد یا نه. ازت رمز دو تا پست رو گرفته بودم... در مورد خاموش بودنم باید بگم که به خاطر مشکلاتی که تا حالا توی زندگیم پشت سر گذاشتم، خیلی درگیرم یا بهتره بگم درگیر بودم. کلا روش من توی کل زندگی فرار بود. وقتی مشکلی، حرفی یا بحث جدی ای حتی، پیش میومد من اصلا باهاش روبرو نمی شدم به جاش ازش فرار می کردم. این چند وقتی هم که وبلاگت رو می شناسم هیچ وقت به مطالبی که گذاشتی خیلی جدی فکر نکردم. فقط خوندم و رد شدم و البته هیچ وقت هم دلم نیومد که از ریدرم پاک کنم وبلاگت رو. الان هم خوشحالم که این کار رو نکردم. این توضیحات رو دادم که بگم من پیش یه روانشناس جدید می رم و امیدوارم که بتونه بهم کمک کنه. برای همین تصمیم واقعی دارم که مشکلاتم رو حل کنم و از چیزی فرار نکنم. همینجا هم می گم که دیگه سرسری از پست های واقعا خوبت نمی گذرم. به خودم فشار میارم و می خونم و فکر می کنم. بالاخره این طلسم یه جایی باید شکسته بشه و اونجا همین الانه.

ممنون بابت تعریف.
ولی به طور کلی اگه انسان بخواهد روند مشکلات زندگی اش را تغییر بده و یا متوقف کنه باید روی الگوی این مشکلات فکر و تامل کنه و باهاشون روبه رو بشه تا بتونه متوقفشون کنه

آرزو یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 18:24 http://omidandarezo.mihanblog.com/

اگه برای خودت مینویسی که مهم نیست خواننده داره یا نه
اما اگه برای این مینویسی که در با دیگران در ارتباط باشی، به نظرم باید خودت هم ارتباطات رو بیشتر کنی
شما هم به بقیه سر بزن، توی وبلاگهاشون نظر بگذار و دوستهای جدید برای خودت پیدا کن، وبلاگهای جدید رو امتحان کن
(البته این فقط نظر منه)

درست می فرمایید. راستش مشغله اجازه نمیده زیاد بتونم کامنت بگذارم ولی از همون دوستانی که مرتب براشون کامنت می گذارم انتظار دارم در پست هام مشارکت داشته باشند

افسانه صمیمی یکشنبه 8 دی 1392 ساعت 22:10 http://www.callameh.blogfa.com

سلام.
با یه مطلب جدید، تو وبلاگم منتظرتون هستم.

بهنوش دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 08:42

راستش خیلی متوجه توضیحت نشدم. اون قسمت روبرو شدن رو چرا اما روی الگوی مشکلات فکر و تامل کردن رو نه. می شه یه کم بیشتر توضیح بدی؟

ببین خیلی از ماها مشکلاتی که باهاش روبه رو میشیم یک الگوی مشابه داره! مثلا یک عده همیشه درگیر روابط ناسالم هستند! چه در قالب رابطه بد با والدین یا همسر یا دوست! یک عده همیشه مستعد این هستند که سرشون کلاه بگذارند و یک عده مرتب ازشون دزدی میشه و یا دچار مشکلات اقتصادی میشند و ...
خوب فرد به جای ناله و غرغر باید بشینه و دقیق فکر کنه چرا یک الگوی مشابه اتفاقات ناخوشایند براش میوفته؟! چه چیزی در اون باعث بروز این اتفاقات میشه!
خلاصه میگند بهترین علم خودشناسیه!

بهنوش دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 14:34

آهان فهمیدم. مرسی از توضیح. منم همین راه رو در پیش گرفتم. خودشناسی با استفاده از روش شناخت درمانی. به نظرم این روش برای من خیلی خوبه با توجه به تجربه روش ها و روانشناس های دیگه.

موفق باشی عزیزم

مامان مینو دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 19:41

می دونی من هم عاشق بحث و گفتگو هستم، و هربار هم که پستهات رو می خونم کلی فکر به ذهنم میاد در موردش و تصمیم میگیرم حتما بیام خود وبلاگ و کامنت بذارم و کامنتها رو بخونم و ....ولی فعلا تو شرایطی که هستم وقت نمیشه بیام، ولی خیلی استفاده می کنم از پستهات، دستت درد نکنه.

چه خوب میشه که بتونی بیایی و در بحث شرکت کنی!

افسانه صمیمی چهارشنبه 11 دی 1392 ساعت 14:38 http://callameh.blogfa.com

فک می کنم چنین حس هایی طبیعی باشه، البته طبیعی که نه، اما چون انگیزه ها و علایق ما همش در حال کم و زیاد شدن و حتی تغییره، اینطور چیزایی زیاد پیش میاد.
من هم مدتهاست از وبلاگ فاصله گرفتمو دیر به دیر مطلب می ذارم و متاسفانه خیلی کم به دوستام سر می زنم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد